نقاش خود را وجودی در درون خود نمیپندارد. وی خود را بازتاب تصاویر ذهنی و نمودهایی میداند که در نقاشیهایش میگنجاید و در تصویر نقاشیهای خود زندگی میکند؛ ولی یک نویسنده، یک نویسندهی جدی خود را در درون خویش تصور میکند، او به هیچوجه در بازتاب کتابهایش زندگی نمیکند. برای اینکه بنویسد باید پیش از هرچیز درون خویش وجود داشته باشد. اما، برای یک نقاش برای این که قادر باشد نقاشی کند، نقاشی باید از پیش تحقق یابد. بنابراین خودبینی یک نقاش به هیچوجه همچون خودبینی یک نویسنده نیست. به همین علت پیکاسو، مردی که خود را تنها در نقاشی بیان میکرد، فقط نویسندگان را به دوستی برمیگزید.
پابلو پیکاسو
مطالب مرتبط
یاسمن انصاری، منتقد و مترجم در نگاهی به «سهگانه قاهره» به عنوان مهمترین اثر…
نگاهی به کتاب «دیدن در تاریکی» نوشتۀ ماریانا الساندری سمیه مهرگان، نویسنده و روزنامهنگار در…
الهام مقدم راد: درنگی در رمانِ «تربیت احساسات» نوشتۀ گوستاو فلوبر تربیت احساسات و باقی…
جشن بیمعنایی میلان کوندرا: ادای احترامی به رابله و پانورژ! آیدا گلنسایی: «جشن بیمعنایی»[1]نام رمان…
«سرگذشت یک یوگی» زندگی معنوی پاراهامسا یوگاناندا