دربارهی ادوارد مورگان فورستر
ادوارد مورگان فورستر را که از اعضای حاشیهای گروه موسوم به بلومزبری* است. بیشتر با رمانهای جایی که فرشتگان میترسند پا بگذارند (1905) و درازترین سفر (1907) و اتاقی با چشمانداز (1908) و هاواردز اِند (1910) و گذری به هند(1924) میشناسند، بااینحال داستانهای کوتاه و دو مجموعه مقالهی او دستاورد اَبینجر (1936) و دو هورا برای دموکراسی (1951) نیز به ویژه در نسل پس از جنگ جهانی دوم نفوذ فراوان داشته است. او را هم برای داستاننویسیاش گرامی میدارند و هم به عنوان بشر دوستی آزاد اندیش و معتقد به «روابط شخصی» در روزگار کلهگندگی و انحصار و استبداد که فرد روز به روز کمتر ارج میبیند. یکی از تندترین گفتههای او در مقالهای به نام «باور من» چنین است: « اگر ناچار باشم میان خیانت به کشورم و خیانت به دوستم یکی را برگزینم، امیدوارم دل آن را داشته باشم که خیانت به کشورم را برگزینم.» او به دموکراسی باور دارد از اینروی که آزادی سخن را روا میدارد، اما بدان جامهی آرمانی نمیپوشاند. و از اینرو برای آن تنها دو هورا میکشد نه سه هورا.
بیشترین افتخارات از آنِ فرد و هنر است که فرد را ارج مینهد. راست اینکه فورستر بیش از آدم عامی به اشرافیت باور دارد، ولی اشرافیت بر پایهی شخصیت نه بر بنیاد طبقه، اشرافیت انسان «حساس و ملاحظهکار و شجاع». فورستر نیز مانند دیوید هربرت لارنس از هر انضباطی که به انسان تحمیل شود بیزار است («روحیات جامعه هرچه بیشتر سازماندهی شود، اخلاق جامعه بیشتر تنزل میکند») و بسیار افسوس طبیعتی را میخورد که صنعت آلودهاش میکند: «خوشحالم طبیعتی را دیدهام که هنوز راههایش برای راه رفتن خطرناک نشده بود و رودخانههایش برای آبتنی آلوده نگشته بود و پروانهها و گلهایش را داروپاشهای کشنده نابود نکرده بود و اِیوان**شکسپیر را شویندهها کفآلود نکرده بودند و ماهیان کن*** با شکم بیرون زده از آب در آن معلق نشده بودند.»
پس از مرگ او در سال 1970، دو اثر مهم دیگر از او انتشار پیدا کرده است: موریس (که در سال 1913 به نگارش درآمده اما به سبب موضوع همجنسگرایانهاش
اجازهی انتشار نیافته است) و زندگی آینده(1972) که بیشتر دربرگیرندهی داستانهای قبلا منتشر نشدهی اوست. داستانهای پیشین فورستر که در دو مجموعهی اتوبوس فضایی (1911) و لحظهی ابدی (1928) به چاپ رسیده بودند همه خیالی بودند پر از، – به گفتهی خودش- « همهی موجودات ساکن جوّ زیرین، آبهای کم عمق، تپههای کوچکتر، همهی خدایان و خطاهای حافظه و …» ولی این داستانها با همهی سبکیشان سیاه مشقهایی در نقادیاند و آن پاسداران ازخود راضی قراردادهای ویکتوریایی متأخر را که مایهی عذاب فورستر در کودکی بودند به درستی به باد انتقاد میگیرد. داستانهای منتشرنشدهی او نیز در این زمینه اهتمام میورزند اما فراتر میروند و به آن موضوع قدغن- همجنسگرایی- که فورستر در بیشتر طول زندگیش ناچار به پنهان کردنش شده بود نیز میپردازند. این داستانها بااینکه روی هم رفته نازلتر از داستانهای منتشر شدهی او هستند، همه از ذوق فورستر و شیوهی سردستی و طنزآلودی بهرهمندند که آن را از نزدیک نمودار عزم اخلاقی و خردمندی بسیار مییابیم.
*محلهی روشنفکرنشینی در مرکز لندن.
**نام چند رود کوچک در انگلستان.
*** رود دیگری است در این کشور
منبع
یک درخت، یک صخره، یک ابر
برجستهترین داستانهای کوتاه این دو قرن اخیر
ترجمه حسن افشار
نشر مرکز
چاپ دهم
خلاصه شده از صص
361-362
مطالب مرتبط
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…