قهرمانِ قلابی؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
قهرمان قلابی
چقدر زل میزنی به ظلمت؟
چقدر تاریکی را میکوبی عزیزم؟
روز باز نمیشود
روشنایی شایعهای بود که در شهر پیچید
و شمعها تشدید خاموشیاند
از شکاف ِتولد
میافتی روی غلتک تنهایی
زندگی میکنی
بیچراغی روشن مانده حتا در اعماق
زندگی میکنی
زیر سایهی ِمتین یأس
و با اینکه میدانی هیچکس
پشت این تصویرها نیست
که آینه یادآوری میکند
برای نجات مرتب اسم اعظم را میبری
و میدوی
آنقدر که از گور هم میگذری
و دیگر مرگ برایت آهنگی نیست
که گربهها را میرقصاند
آنقدر که میرسی به ریشهها
و فکر میکنی که سیبهای این درخت
به تمام دستهای سبد شده میرسند
و فکر میکنی
به آن شب روانپریشی
که قرص ماه را قطع نمیکند
و به اعصابِ آرام اقیانوس
و فکر میکنی هنوز صدای گنجشکها را
از پشت پنجره جمع نکردهاند
و تنهایی کیهانیات را
توانایی در تحمل شکست مینامی
تا قهرمانی قلابی باشی
که از قلع و قمع آسیابهای بادی
برگشته است
زندگی میکنی و درخت به درخت
تبرتری
زندگی میکنی
بیحتی یک کف دست فردا
و دلخوشی
به آن جادۀ یکطرفه
و بوسههایی که میدانستی
بر لبِ پوچ میزنی
به دوست داشتن آن پلنگ
که در تنت پالتوپوستی تصور کرده بود
قهرمانِ قلابی؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
آه خشونت تُرد آبشار
پاره چوب شناور
سقوط قریب را میداند ولی
یک تابستان تیر خورده
خیلی نمیتواند دور شود
منبع
کافه کاتارسیس
آیدا گلنسایی
نشر آنسو
ویراست دوم
مطالب بیشتر
1. برای آشتی؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
2. برای ناییریکا؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
3. اخراج؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
4. داودیها؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
5. بادآورده؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
6. بنبست؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
7. مرثیهای برای مریم میرزاخانی؛ آیدا گلنسایی
8. با برادران کارامازوف؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
9. هژمونی؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی
10. رمان زن چهل ساله تراژدی ملال و سنهراسی که به حماسه میانجامد
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…