آشنایی با نظریۀ تاریخگرایی نوین در خوانش متن
دکتر علی تسلیمی: منتقدان برجستهای چون گرین بلات، جاناتان گلدبرگ و لوئیس مونتروز این نظریه را در دهۀ 1980 در آمریکا پدید آوردند. تاریخگرایی کهن، تاریخ را سندی نهایی برای واقعیات میدانست، اما تاریخگرایان نوین معتقد بودند که تاریخنویسان بیش از آنکه حقایق تاریخی را بازتاب دهند، به گزینشهای شخصی رو میکنند و حقیقتهای دلخواه خود و قدرت را آشکار میسازند که فرجامی جز ذهنی کردن تاریخ ندارد. آنها بدین باور بودند که بسیاری از حقایق تاریخی را باید در ناخودآگاه متن جست: با تیزبینی در متون ادبی، میتوان برتر از هر متن دیگری به این خواسته رسید. تنها تعصبات شخصی نیست که تاریخنویسی را به بیراهه میکشد، بلکه گفتمان هر زمانهای گزارش برخی چیزها را روا میدارد و برخی را ناروا. گفتمان قدرت و ایدئولوژی، بسیاری از رخدادها را نادیده میگیرد. تعصبات شخصی نیز با برخی از گفتمانها همسویی پیدا میکند. و آنها دست در دست هم به نابودی و خودداری از بازگویی برخی از رویدادهای یادکردنی میپردازند.
بنابراین تاریخ به گونهای نگاشته میشود که گفتمان قدرت آن را میپسندد. برای نمونه تاریخ چیزی دربارۀ جنسیت و مسئلۀ جنسی ایرانیها به ما نمیگوید، اما در برخی از متون دیگر به ویژه ادبی به همجنسخواهی برمیخوریم؛ به سخن دیگر روابط شرمآور این نابههنجاری بیش از همه در زبان شاعران کهن فاش میگردد. بناراین گزارش زیبایی پسران جوان وارد گفتمان به اصطلاح ادبی میشود. و دیگر قراردادها و سنتهای زبان اجازه نمیدهد که زیبایی زنان به سادگی بازگو گردد. با این همه برخی از نشانهها دست ما را بازمیگذارد که دربارۀ زنان نیز به داوری بپردازیم و از آنان نیز آگاهی پیدا کنیم به ویژه از سکوتی که پس از گزارش ضمنی از ویژگیهای زنان ارائه میشود.
تاریخگرایی نوین در پی آن است که حقایق تاریخی را به گونهای _اگرچه نسبی_ زنده کند و روابط پنهان قدرت را نشان دهد و زمینههای سرپیچی از آن را فراهم سازد. از این رو ادبیات دارای ارزشهای فراتاریخی و بیزمان نیست، بلکه ابزاری است مادی و عینی برای شناخت تاریخ. و از آنجا که همۀ متنهای ادبی این توانایی را دارد که ما را از حقایق تاریخی آگاه سازد، مرز میان ادبیات والا و پست برداشته میشود و حتی ادبیات شبانی و عامهپسند و نیز عرفانی میتواند همچون ادبیات امروز، نامستقیم، گوشههایی از واقعیتهای تاریخی و حتی گاه کلیتهای تاریخی را بازتاب دهد. افزون براینکه گفتمان قدرت در متنهای گوناگون از جمله ادبیات خودنمایی میکند، میتواند در این متون به ویژه متنهای ادبی که سرسپردگی بیشتری بدان دارد، به ماندن خود ادامه دهد و کار خود را به پیش ببرد.
قدرت کارهای فردی و سرپیچی از نظامهای اجتماعی را به روشهای گوناگون سرکوب میکند. یا فرد را آشکارا به پشتیبانی نظامهای اجتماعی وامیدارد و یا او را به دیدهبانی خود و دیگران میگمارد (گروهی کار اخیر را سرکوب نمینامند یا ترجمه نمیکنند). گرین بلات در «پژواک و شگفتی» (1990) میگوید:
«تاریخگرایی جدید، آنطور که من فهمیدهام، فرایندهای تاریخی را اموری تغییرناپذیر و محترم نمیداند، اما در جستوجوی کشف محدودیتها یا قیدهایی است که بر اقدام فردی اعمال میشوند: اعمالی که به نظر منفرد میرسند در حکم متکثر نشان داده میشوند؛ قدرت ظاهراً منفرد نبوغ فردی در قید انرژی جمعی اجتماع است؛ یک حرکت مخالف ممکن است عنصری از یک فرایند مشروعیتبخش گستردهتر باشند، اما تلاش برای تثبیت نظم امور آن را سرکوب میکند. (برتنز،234:1382 به نقل از گرینبلات 75-74).
منبع
نقد ادبی
نظریههای ادبی و کاربرد آنها در ادبیات فارسی
علی تسلیمی
نشر آمه
آشنایی با نظریۀ تاریخگرایی نوین در خوانش متن
مطالب بیشتر
1. کاربرد نظریۀ نقد نو در شعری از فروغ
2. تحلیل داستانِ کوتاه «ندارد» نوشته علی اشرف درویشیان
3. حسین پاینده: امپرسیونیسم در هنر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…