نقد بیلینسکی بر رمانِ زن صاحبخانه نوشته داستایفسکی
در زن صاحبخانه دانشمند جوانی به نام اُردینوف که بر اثر تخیلات مذهبیش از جامعه جدا افتاده، نزد پیرمردی که ادعای جادوگری دارد، اتاقی اجاره میکند. پیرمرد جادوگر ریشی فیلسوفمآب و نگاههایی مثل گل آتش دارد. او با زنی بسیار زیبا زندگی میکند و اُردینوف واله و شیدایی این زن میشود…داستان با فرار پیرمرد و دختر جوان پایان مییابد. این داستان تقریبا از کتاب وحشتناک اثر گوگول الهام پذیرفته است، که در آن، یک جادوگر، بطور پنهانی عاشق دختر خود کاترین است. او تمام علایم و وسایل غیبی، معجونها و نفرینها را به کار میبرد تا دخترش را از شوهرش جدا سازد.
این هنر نویسنده در بیان احلام و رویاها جز اینکه انتقاد معاصر را، که تحت تأثیر واقعیتگرایی و مسایل و مقتضیات اجتماعی قرار گرفته بود، به بیراهه بکشد و خشمگین سازد کاری نکرد. بیلینسکی از غضب بر خود میپیچد. به آننکوف مینویسد: «به شما گفته بودم که داستایفسکی رمان تازهای به نام زن صاحبخانه منتشر کرده. این بدترین سفاهتی است که در همه عمر از این مرد سر زده است. هر کدام از کتابهای تازۀ او مرحله دیگری است در سقوط. ما اشتباه میکردیم که تصور میکردیم نبوغی در این مرد وجود دارد… من که از نخستین معرّفان او بودم جز حماقت و نادانی کاری نکردهام. به تازگی کتاب اعترافات روسو را میخواندم و از این آقای نویسنده بسیار متنفر شدم. او هم مثل داستایفسکی معتقد است که همه نژاد انسانی به خلقت او حسادت میورزند و میخواهند شکنجهاش کنند.»
و گزارشی که بیلینسکی از کتاب زن صاحبخانه در نشریه معاصر میدهد یک ردّ و نفی جگرخراش است. از جمله مینویسد: «در سراسر این داستان یک کلمه، یا یک جزء از یک جمله وجود ندارد که لطیف و زنده باشد. همهچیز آن درهم پیچیده و پر کشاکش است. هیچکس، این جا بر پای خود راه نمیرود. همه چیز تصنعی و غلط است.»
داستایفسکی با خواندن این نقد جگرسوز بر جای خشک میشود. به میشل مینویسد: «این سومین سال کار نویسندگی من است. مثل اینکه زندگی واقعی را درست نمیبینم. دقت ندارم. گویی جهان را از ورای پردهای از مِه میبینم. برادر باید همینجا توقف کنم. چه معرفی سرد و تلخی از من کردهاند. نمیدانم این دوزخ که برای خود ساختهام تا کی مرا خواهد سوخت؟
«فقر، کار طاقتفرسا، پس کی به راحت و آرامش خواهم رسید؟»
منبع
زندگی و نقد آثار داستایفسکی
هانری تروایا
ترجمه حسینعلی هروی
نشر نیلوفر
نقد بیلینسکی بر رمانِ زن صاحبخانه نوشته داستایفسکی
مطالب بیشتر
1. باختین: داستایفسکی آفرینندۀ رمان چند صدایی
2. نگاهی به کتاب زندگی و نقد آثار داستایفسکی
3. نگاهی به رمان جنایت و مکافات
4. نگاهی به رمان استاد پترزبورگ نوشته کوئتزی
5. خشایار دیهیمی: نثر داستایفسکی تغزلی نیست
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…