به تو بگویم

دیگر جا نیست

قلبت پر از اندوه است

آسمان‌های تو آبی رنگی‌یِ گرمای‌اش را از دست داده است

زیرِ آسمانی بی‌رنگ  و بی جلا زنده‌گی می‌کنی

بر زمینِ تو، باران، چهره‌ی عشق‌های‌ات را پر آبله می‌کند

پرنده‌گانت همه مرده‌اند

در صحرائی بی‌سایه و بی‌پرنده زندگی می‌کنی

آنجا که هر گیاه در انتظار سرود مرغی خاکستر می‌شود.

دیگر جا نیست

قلب‌ات پر از اندوه است

خدایانِ همه آسمان‌های‌ات

بر خاک افتاده‌اند

چون کودکی

بی‌پناه و تنها مانده‌ای

از وحشت می‌خندی

و غروری کودن از گریستن پرهیزت می‌دهد.

این است انسانی که از خود ساخته‌ای

از انسانی که من دوست می‌داشتم

که من دوست می‌دارم.

دوشادوشِ زندگی

در همه نبردها جنگیده بودی

نفرین خدایان در تو کارگر نبود

و اکنون ناتوان و سرد

مرا در برابر تنهائی

به زانو در می‌آوری.

آیا تو جلوه‌ی روشنی از تقدیر مصنوع انسان‌های قرن مائی؟

انسان‌هایی که من دوست می‌داشتم

که من دوست می‌دارم؟

دیگر جا نیست

قلب‌ات پر از اندوه است.

می‌ترسم- به تو بگویم- تو از زندگی می‌ترسی

از مرگ بیش از زنده‌گی

از عشق بیش از هر دو می‌ترسی.

به تاریکی نگاه می‌کنی

از وحشت می‌لرزی

و مرا در کنار خود

از یاد

می‌بری.

 

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Share
Published by
مدیریت

Recent Posts

دربارۀ شعر ژاپن و عقل ناب…

 دربارۀ شعر ژاپن و عقل ناب... با اردشیر رستمی دربارۀ شعر ژاپن مطالب بیشتر با…

13 ساعت ago

گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا

گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا ترجمۀ منوچهر یزدانی: قرن گذشته بود. روزی که…

4 روز ago

زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد…

زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد...

2 هفته ago

مراقبۀ عبور از آشفتگی و لمسِ آرامش

مراقبۀ فراخواندن نیروهای بیکران درون

2 هفته ago

نگاهی به «سه‌گانه قاهره» نوشتۀ نجیب محفوظ

  یاسمن انصاری، منتقد و مترجم در نگاهی به «سه‌گانه قاهره» به عنوان مهم‌ترین اثر…

1 ماه ago

نگاهی به کتاب «دیدن در تاریکی» نوشتۀ ماریانا الساندری

نگاهی به کتاب «دیدن در تاریکی» نوشتۀ ماریانا الساندری سمیه مهرگان، نویسنده و روزنامه‌نگار در…

1 ماه ago