جبران خلیل جبران و دلیل محبوبیت خیرهکنندۀ کتابِ پیامبر
جبران خلیل جبران پدیدهای عجیب در ادبیات قرن بیستم میلادی به شمار میآید. پس از «ویلیام شکسپیر» و شاعر چینی «لائوتزو»، اثر «جبران» در سال 1923 یعنی کتاب «پیامبر»، او را به سومین نویسندهی پرفروش در تمام اعصار تبدیل کرده است. این کتاب کوتاه که از نثری شعرگونه و خیالانگیز به وجود آمده، تا کنون به بیش از 50 زبان ترجمه شده و نسخهی آمریکایی آن به تنهایی به فروش بیش از 9 میلیون جلدی دست یافته است. تمام نسخههای تیراژ اول کتاب «پیامبر» در یک ماه به فروش رفت و بعدها، در خلال دهه ی 1960، مخاطبین در هر هفته حدود پنج هزار نسخه از این اثر را خریداری میکردند.
میتوان گفت این کتاب توانسته با نسلهای مختلف مخاطبین ارتباط برقرار کند: از انسانهای درگیر با افسردگی گرفته تا آنهایی که پادفرهنگ دههی 1960 و حتی قرن بیست و یکم را تجربه کردهاند. شاهکار «خلیل جبران» همچنان فروشی قابل توجه در سطح دنیا دارد. البته علاوه بر فروش بسیار چشمگیر، جذابیت کتاب «پیامبر» دلایل دیگری نیز دارد. نثر این اثر به سبکی کهن نوشته شده که یادآور برخی از ترجمه های «کتاب مقدس» است و به خاطر ایجاز و تأثیرگذاری بالای خود، معمولا در موقعیتهای مختلف به عنوان نقل قول مورد استفاده قرار میگیرد—در عروسیها، خاکسپاریها، روابط عاشقانه و غیره. بخشهایی از این اثر در مراسم خاکسپاری «نلسون ماندلا» در مدح و ستایش او خوانده شد.
«ای پسران مادر کهنسال من، ای سواران جزرها و مدها، چه بسیار که در رویاهایم به دریا راندهاید و حال در بیداریام میآیید که رویای ژرفتر من است… من آمادهی رفتنم و اشتیاقم با بادبانهای مهیا در انتظار باد است. تنها یک آنِ دیگر در این هوای آرام نفس میکشم، تنها یک نگاه مهربانانهی دیگر به پشت سر می اندازم و آنگاه در میان شما میایستم و دریانوردی میان دریانوردان میشوم؛ و تو ای دریای پهناور، ای مادر بیخوابی که به تنهایی آرامش و رهایی برای رودها و جویبارانی، بگذار دیگر بار این جویبار بپیچد و نجوایی دیگر از این بیشه برآید، آنگاه سوی تو میآیم: چکهای بیکران سوی اقیانوسی بیکران.» و گامزنان که می رفت، مردان و زنان را از دور دید که کشتزاران و تاکستانهای خود را رها میکنند و به سوی دروازههای شهر میشتابند.» از کتاب «پیامبر»
کتاب «پیامبر» هیچ گونهای از قرابت و وابستگی مذهبی را از خود نشان نمیدهد، اما در عین حال، از دنیایی پر از الهام و مفاهیم معنوی سخن میگوید. به نظر میرسد که این کتاب، همهی سنتها و روشهای معنوی را دربرمیگیرد (یا حداقل هیچ کدام از آنها را به شکل آشکار رد نمیکند)، و همین گنگی یا گستردگی (بسته به نظر مخاطب) ممکن است به عنوان یکی از دلایل محبوبیت کم نظیر آن در نظر گرفته شود.
کتاب «پیامبر» که اندرزهایی دربارهی برخی از جنبههای اصلی زندگی انسان—از جمله عشق، تربیت فرزند، دوستی، خیر و شر و غیره—را ارائه میکند، ساختار روایی سادهای را به کار میگیرد. مردی تبعید شده به نام «المصطفی» که دوازده سال را در خارج از وطنش گذرانده، نزدیک شدن کشتیای را میبیند که قرار است او را به «جزیرهی زادگاهش» بازگرداند. مردم شهر که به خاطر رفتن «المصطفی» بسیار غمگین هستند، نزد او میروند و از این شخصیت میخواهند که با کلام خردمندانهاش، اندکی از غم آنها را کم کند. خود «جبران» در زمان خلق اثر، 12 سال را در آمریکا گذرانده بود و شاید بتوان گفت در گونهای از تبعید از کشور زادگاهش یعنی لبنان به سر میبرد.
علیرغم نظر نه چندان مساعد منتقدین غربی نسبت به آثار «جبران»، او پیش زمینهی هنری قابل توجهی داشت، «جبران» هنرمندی تعلیم دیده در «آکادمی ژولیان» در پاریس بود و برپایی اولین نمایشگاه خود را در 21 سالگی تجربه کرد، و همچنین، در طول دوران حرفهای اش بیش از 700 اثر را به وجود آورد. «جبران» به خاطر مصرف زیاد الکل و به تبع آن، ابتلا به مشکلات مربوط به کبد، مرگی نسبتا زود هنگام (در 48 سالگی) داشت. شاید این سوال در ذهن برخی مخاطبین «جبران» شکل بگیرد که آیا او میتوانست در آخرین روزهای زندگیاش، به واسطهی اشعار خودش به اندکی تسلی و آرامش خیال دست پیدا کند یا خیر.
«جبران» به خاطر پرداختن به مسائل کلی و گاها متضاد مورد انتقاد قرار گرفته است؛ مسائلی که به نظر برخی از منتقدین هر معنایی میتوانند داشته باشند. البته باید به این نکته توجه کرد که این ساختارهای دوگانهی بعضا گیج کننده، یکی از ویژگیهای اصلی متون معنوی از جمله کتاب «تائوتِ چینگ» و آثار مربوط به «صوفیگری» به حساب میآید. علاوه بر این، زندگی برای «جبران» که پسر مهاجرینی فقیر بود و به واسطهی زیبایی و استعدادش به شهرت رسیده بود، دوگانگیهای زیادی را ارائه کرده بود: تحقیر و تحسین؛ فقر و ثروت؛ بیتفاوتی و آرزو؛ گمنامی و شهرت
و صداهایشان را شنید که نام او را صدا میکنند و فریادزنان، کشتزار به کشتزار، از آمدن کشتی او به هم میگویند؛ و او با خود گفت: «آیا روز جدایی روز ازدحام خواهد بود؟ و آیا گفته خواهد شد که شامگاه من همان پگاه من بود؟ و چه خواهم داد آن را که گاو آهن خود در میانهی شیار رها کرده، یا آن را که چرخش خود باز ایستاده است؟ آیا قلبم درختی پربار خواهد شد که میوهاش را بر گیرم و به آنها ببخشم؟ و آیا آرزوهایم چون چشمهای خواهند جوشید که پیالههاشان را پر کنم؟ چنگی هستم آیا که دستی توانا به صدایم درآورد، یا نیلبکی که نفس او از میانم بگذرد؟ جستجوگر سکوتها هستم من و کدام گنج را در سکوتها یافته ام که آسوده به آنها ببخشم؟» از کتاب «پیامبر»
در عصر فعلی که بسیاری از قدرتها و شیوههای فکری مختلف، جز رنج و ناراحتی چیزی برای ارائه به انسانها نداشته اند، اندرزهای شاید مبهم اما خیالانگیز و الهام بخش «جبران» ممکن است بتواند جای خالی انسانیت و مهربانی را در دل افراد پر کند. مخاطبین آثار «جبران» (که افراد سرشناسی همچون «جان لنون» و «دیوید بویی» در میان آنها به چشم میخورد) می توانند از اشعار او برای ابراز عشق و اندوه استفاده کنند و همچنین، اندکی از هراسهای هستیگرایانهی خود بکاهند.
جبران خلیل جبران و دلیل محبوبیت خیرهکنندۀ کتابِ پیامبر دیوانه
چرا کتاب «پیامبر» اثر «جبران خلیل جبران» تا این اندازه محبوب است؟
کتاب «پیامبر» از زمان انتشار در سال 1923، تا کنون از چرخهی چاپ خارج نشده است. با این که بسیاری از نهادهای ادبی در دنیای غرب این اثر را نادیده می گیرند، اما بخشهای مختلف آن، الهام بخش خلق ترانهها، سخنرانیهای سیاسی و سایر متون تأثیرگذار بوده است. دکتر «محمدصلاح عمری»، استاد ادبیات عرب مدرن در دانشگاه آکسفورد بیان میکند:
این اشعار در موقعیتهای گوناگون و یا لحظات بزرگ در زندگی یک انسان کاربرد دارد به همین خاطر، مخاطبین معمولا این کتاب را برای ابراز عشق به معشوق، یا هنگام تولد و یا مرگ به نزدیکان خود هدیه میدهند. به همین خاطر است که کتاب «پیامبر» تا این اندازه محبوب شده است.
گروه «بیتلز»، «جان اف کندی» و «ایندیرا گاندی» از جمله افراد سرشناسی هستند که از مفاهیم ارائه شده در این اثر تأثیر پذیرفتهاند. محبوبیت کتاب «پیامبر» یک بار در دههی 1930، و باری دیگر در دههی 1960 و هنگام گسترش بی سابقهی «پادفرهنگ» آمریکایی به اوج رسید.
«خوان کول» استاد و تاریخ نگار در دانشگاه «میشیگان» که چندین اثر از «جبران» را ترجمه کرده، بیان میکند:
بسیاری از افرادی که از کلیسا روی برگردانده بودند، پس از مدتی به آثار «جبران» روی آوردند. او نوعی معنویتگراییِ جهانیِ عاری از تعصب را ارائه میکرد که در نقطهی مقابل مذهب سنتی قرار داشت، و نگاهش به مسائل معنوی، بر اساس قضاوتهای اخلاقی نبود. در حقیقت، او از مخاطبینش میخواست که قضاوت های خود را کنار بگذارند. او اما در غرب، در زمرهی نویسندگان برجستهی ادبیاتِ نوشته شده به زبان انگلیسی در نظر گرفته نشد. با این که آثار اصلی «جبران» پس از سال 1918 به زبان انگلیسی بودند، و با وجود این که او یکی از پرفروشترین شاعران در تاریخ آمریکا به حساب میآید، اما استادان زبان انگلیسی چندان دل خوشی از او نداشتند. دانشگاهیان غربی، نگاهی از بالا به پایین به او داشتند و «جبران» را فردی بیدانش و تهی در نظر میگرفتند، چون آثارش برای تودهها جذابیت داشت. فکر میکنم که در غرب او را درست درک نکردهاند. او بدون تردید بی دانش و تهی نیست، و در حقیقت نوشتههایش به زبان عربی، سبکی کاملا ادبی و غنی دارد. هیچ شکی نیست که او شایستهی بیش از اینها است. تدریس ادبیات انگلیسی و نادیده گرفتن یک پدیدهی ادبی، کار چندان عاقلانهای به نظر نمی رسد.
«جبران» علاوه بر شعر و شاعری، یک نقاش نیز به حساب میآمد و در سال 1908 در پاریس، راه و روش «سمبولیستها» را آموخته بود. او با نخبگان و روشنفکران عصر خود ارتباط داشت، از جمله «ویلیام باتلر ییتس»، «کارل یونگ» و «آگوست رودین»، که همگی با او ملاقات کردند و به سوژهی نقاشیهایش تبدیل شدند. سمبولیستهایی چون «رودین»، و شاعر و هنرمند انگلیسی «ویلیام بلیک» که تأثیر زیادی بر «جبران» داشت، نگاه رمانتیک را به واقع گرایی ترجیح میدادند و همچنین، مدرنیستهایی همچون «تی اس الیوت» و «ازرا پاوند» در دههی 1920 مشهور و محبوبتر میشدند. او بیش از هفتصد نقاشی (طراحی و آبرنگ) خلق کرد اما به این خاطر که اغلب نقاشیهای او پس از مرگش به لبنان برده شدند، این آثار در دنیای غرب چندان شناخته شده به حساب نمیآیند.
«سهیل بوشروی» استاد دانشگاه «ماریلند»، «جبران» را با هنرمندان رمانتیک انگلیسی همچون «پرسی بیش شلی» و «ویلیام بلیک» مقایسه میکند و توضیح می دهد که «جبران» نیز مانند «بلیک»، در زمانهی خودش مورد کم لطفی قرار گرفت. او در این باره بیان میکند:
«ویلیام بلیک» را «بلیک دیوانه» صدا میزنند. اما او اکنون یکی از چهرههای برجسته در ادبیات انگلیس است. به همین خاطر، جدی گرفته نشدن یک نویسنده توسط منتقدین، به هیچ وجه نشان دهندهی ارزش آثار او نیست.
سبک او که از مکتب کلاسیک فاصله گرفته بود، باعث شکلگیری یک جنبش رمانتیک جدید در نثرهای شعرگونهی ادبیات عرب شد. «بوشروی» در این باره می گوید:
یک رنسانس در ادبیات عرب مدرن به وجود آمد که خاستگاههایش به نوشتههای «جبران» بازمی گشت.
«جبران» در دنیای عرب، به عنوان یک عصیانگر شناخته میشود، چه از نظر ادبی و چه سیاسی. او در 12 سالگی به ایالات متحده مهاجرت کرد اما سه سال بعد برای تحصیل به لبنان بازگشت و شاهد رفتار ستمگرانه و ناعادلانهی حکومت عثمانی با روستاییان و رعیتها بود. «بوشروی» بیان میکند:
او مسیحی بود اما کارهایی که میدید به اسم مسیحیت انجام میشود، به هیچ وجه برایش قابل پذیرش نبود.
او در نوشتههایش، از ستم علیه زنان سخن و استبداد کلیسا سخن گفت و خواستار آزادی کشورش از حکومت عثمانی شد. «خوان کول» در این باره توضیح میدهد:
کارهایی که میکرد، بیسابقه و تحول برانگیز بود اما البته، مخالفانی علیه این کارها در جهان عرب وجود داشت. او به همین خاطر در ادبیات عرب به عنوان یک مبتکر در نظر گرفته میشود، که بیشباهت به «ویلیام باتلر ییتس» در غرب نیست.
رهبران سیاسی، افکار او را مضر و آسیب زا برای جوانان تلقی میکردند و یکی از کتابهایش به نام «روح سرکش» اندکی پس از انتشار، در بازار شهر «بیروت» به آتش کشیده شد. تا دههی 1930، «جبران» به چهرهای برجسته و تأثیرگذار در جامعهی لبنان و همچنین در حلقههای ادبی نیویورک تبدیل شده بود. اما او موفقیت آثار انگلیسیاش را تا حد زیادی مدیون زنی به نام «ماری هاسکل» بود؛ زنی مترقی و تحصیل کرده که به حامی و رازدار «جبران» تبدیل شد و همچنین، ویراستاریِ آثارش را نیز بر عهده داشت. «هاسکل» تا زمان انتشار کتاب «پیامبر» در سال 1923، به حمایتهای مالی خود از «جبران» در سراسر مسیر حرفهای او ادامه داد. ارتباط آنها با گذشت زمان به رابطهای عاشقانه تبدیل شد اما با وجود این که «جبران» دو بار از او خواستگاری کرد، آنها هیچ وقت با هم ازدواج نکردند، چرا که خانوادهی محافظه کار و سنتی «هاسکل» هیچ وقت با ازدواج دخترشان با مردی مهاجر موافقت نمیکردند.
آن گاه المیترا گفت با ما ازعشق سخن بگوی. پیامبر سر برآورد و نگاهی به مردم انداخت، در حالی که سکوت و آرامش مردم را فرا گرفته بود. سپس با صدایی ژرف و رسا گفت: «هر زمان که عشق اشارتی به شما کرد، در پی او بشتابید، هر چند راه او سخت و ناهموار باشد. و هر زمان بالهای عشق شما را دربرگرفت خود را به او بسپارید، هر چند که تیغهای پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند. و هر زمان که عشق با شما سخن گوید، او را باور کنید، هرچند دعوت او رویاهای شما را چون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما را خزان کند. زیرا عشق چنان که شما را تاج بر سر مینهد، به صلیب نیز میکشد.» از کتاب «پیامبر»
اما پیشینه و خاستگاه «جبران» هیچ اهمیتی برای مخاطبین انگلیسی زبان او نداشت و کتاب «پیامبر» به اثری فوق العاده محبوب تبدیل شد که نه از نفرت در آن خبری بود و نه از خشونت و تفرقه. «جبران» در این کتاب حرفهایی را به زبان میآورد که هر کسی دوست دارد از یک دوست مورد اعتماد بشنود. در این زمانه ی عجیب و ناآرام، شاید بتوان اندکی تسلی و آرامش را در میان صفحات کتاب «پیامبر» پیدا کرد.
منبع: iranketab
جبران خلیل جبران و دلیل محبوبیت خیرهکنندۀ کتابِ پیامبر
مطالب بیشتر
1. دکتر محمد دهقانی: نجف دریابندری از نگاه مجتبی مینوی
2. نجف دریابندری: نسل مترجمان دارد ور میافتد
3. دریابندری، هزار خاطرۀ شیرین یک خاطرۀ تلخ
4. مصاحبۀ جنجالی نجف دریابندری با مجلۀ آدینه
5. نظر دریابندری دربارۀ مطرحترین شاعران معاصر
جبران خلیل جبران و دلیل محبوبیت خیرهکنندۀ کتابِ پیامبر دیوانه
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…