مگی:
اغلب مردم وقتی اول میشنوند که ما با ذخیرهای از دانش به دنیا میآییم،
این گفته به نظرشان عجیب و مضحک میرسد. اما همیشه در فرهنگ غرب،
افکاری بسیار مرتبط با این فکر وجود داشته است.
فلاسفهی جدید ایدهآلیست یا اهل اصالت معنا استدلال کردهاند
که باید معرفت فطری با تصورات فطری در ما وجود داشته باشد.
به نظر من، پیروان بیشتر ادیان بزرگ هم به چیزی از این قبیل معتقدند.
امروز حتی متفکر برجستهای مثل چومسکی استدلال میکند که ما
وقتی متولد میشویم، کل یک دستور زبان در ذهنمان برنامهریزی شده است.
بنابراین اعتقادی از این قسم، اگر جدی دربارهاش بحث شود، حقا باید
مورد توجه جدی قرار بگیرد. صورتی که افلاطون به این قضیه داده است چیست؟
برن ییت:
افلاطون میگفت که شناخت یا معرفت بخشی از طبیعت ذاتی نفس است.
نفس شما پیش از اینکه به دنیا بیایید این معرفت را داشته است.
( این در دورهای بود که او معتقد شده بود نفس قبل از تولد هم
وجود دارد و گنجیدن آن در جسم این دنیا، یکی از تجسدهای پیاپی آن است)
اما به نظر من برای درک نظریهی تذکر،
لازم است برگردیم به همان مباحثات اولیهی سقراطوار دربارهی تعریف مفاهیم اخلاقی.
مثلا رسالهی لاخس را در نظر بگیریم که این سوال در آن مطرح میشود که شجاعت چیست؟
لاخس سرداری است که سقراط از او میخواهد شجاعت را تعریف کند.
او در جواب میگوید شجاعت نوعی پایداری است.
بعد سقراط مثل همیشه که کسی چیزی را تعریف میکند،
باز سوالات دیگری مطرح میکند و میپرسد
آیا شجاعت همواره و بدون استثناء صفت پسندیده و ممدوحی است؟
لاخس میگوید بله و بعد سقراط شواهد دیگری میآورد تا بالاخره لاخس
بناچار اعتراف میکند که پایداری به هیچوجه صفت پسندیدهای نیست،
بلکه یکدندگی و حماقت است…
اگر بخواهیم نظریهای دربارهی روش کار او عرضه کنیم، باید فکری از قبیل آنچه هردو
به آن اشاره کردیم ارائه بدهیم، به این معنا که بگوییم همه کس میتواند با وسایلی که
خودش میاندیشد، اسباب پیروزی صدق بر کذب را فراهم کند.
این درست همان کاری است که افلاطون در منون میکند. نظریهای دربارهی طریقهی
بحث فلسفی یا سقراطوار ارائه میدهد و میگوید شناخت پاسخ درست به پرسشهایی
مانند شجاعت چیست؟، عدالت چیست؟ به حالت کمون در ذهن همهی ماست.
این شناخت که عمیقا در باطن ما پنهان است و بلافاصله در دسترس نیست،
به ما امکان میدهد که پاسخهای نادرست را رد کنیم و نشان بدهیم که نادرستند.
منبع
فلاسفهی بزرگ
آشنایی با فلسفهی غرب
نوشتهی براین مگی
ترجمه عزت الله فولادوند
نشر خوارزمی
چاپ پنجم
صص35-37
به بهانهی دیدن اصلِ این نقاشی دیداری داشته باشید با رافائل.
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…