تأملی در رمان «دختر سروان» نوشتۀ الکساندر پوشکین
دختر سروان رمان کوتاهی است که در ترجمۀ فارسی از دویست صفحه تجاوز نمیکند. پیش از این ترجمهای از آن به قلم پرویز ناتل خانلری منتشر شده بود، اما حال حمیدرضا آتشبرآب آن را مستقیماً از روسی ترجمه کرده و بهعلاوه، بیش از چهارصد صفحه نقد و بررسی نیز به آن افزوده است.
حمیدرضا آتشبرآب در مقدمهاش بر «دخترِ سروان» اثر نابغۀ بیبدیل روس مینویسد:
… پوشکین اما متعلق به دورهای است که به مفهومِ کامل کلمه دورۀ آفرینش نام دارد؛ دورۀ هارمونی، برتری و استادیِ لغزشناپذیر، آن هم علناً بر زمینِ بایر (۱۹).
حق با مترجمِ محترم است. پوشکین متعلق به این دوره، و البته آغازگرِ باشکوهِ آن است؛ دورهای شورانگیز که با پوشکین آغاز میشود و با گوگول ادامه مییابد و با تالستوی و داستایفسکی و چخوف به اوج میرسد. دورهای شگفتانگیز از ادبیات که انگار قرار است تا پایانِ تاریخ قلۀ ادبیات باشد و هیچکس را یارای رسیدن به آن نباشد. آتشبرآب این سطور را از ولادیمیر نابوکاف دربارۀ گوگول نقل میکند:
… با اینکه نهایت سعیام را کردم تا برایتان بگویم گوگول را چگونه یافتهام، اما نتوانستم چیز دندانگیری از ماهیت استثنایی هنرش ارایه کنم. تنها میتوانم دستم را بر قلبم بفشارم و با اطمینان سوگند یاد کنم که چنین آدمی واقعاً روی این زمین زندگی میکرده است و او فقط تجسم خیال من نیست. دوستان، گوگول حقیقتاً وجود داشته است، چنین آدمی واقعاً بوده و مینوشته… (۱۸)
نابوکاف هم – مسلماً – حق دارد؛ البته با این توضیح که این حرف را باید دربارۀ همۀ این دایناسورهای ادبیِ قرن نوزدهمِ روسیه گفت. در نظر اول نمیتوان باور کرد که بشری مثل ما «جنگ و صلح» یا «برادران کارامازف» را نوشته باشد، اما به گواهی تاریخ و کسانی که آنان را از نزدیک دیدهاند، چنین کسانی واقعاً وجود داشتهاند. افرادی عادی مانند دیگر مردمان بودهاند با تمام ضعفها و قوتهای دیگر انسانها، و بر همین زمینی که ما بر آن قدم میگذاریم زیستهاند و مانند همۀ آدمها از این دنیا رفتهاند. این مسئله به خودیِ خود عجیب است، اما وقتی به نکتۀ دیگری از جملۀ نقل شده از آتشبرآب دقت کنیم عجیب بودنِ آن بیشتر رخ مینماید: این گلستانِ پر رونق فرهنگ و ادب بر زمین بایر روییده است.
ادبیات قرن نوزدهمِ روسیه در سرزمین و فرهنگی سر برآورده است که تا پیش از آن چندان اتفاق قابل توجهی نیفتاده است و اگر هم ادبیاتی بوده یا مربوط است به متون کلیسایی یا چنان بومی و محلی است که حتی برای خوانندگانِ روسِ قرن نوزدهم هم کسالتآور شده بوده است (۱۵-۱۴) – برای توضیح این مسئله میتوان به بحثِ نسبتاً مفصل و خواندنیِ آتشبرآب در مقدمۀ مترجم مراجعه کرد. اما در همین زمینه و زمانه است که پوشکین زبانی ادبیِ روسیه را پایهگذاری میکند (۱۶) و با خلقِ آثارش پایهگذارِ سنتی میشود که در آن غولهای ادبیِ روسیه سر برمیآورند. اما چه میشود که چنین نوابغی به یکباره برمیخیزند؟ مترجم یک پاسخ به این پرسش را، پاسخِ گومیلوف، به بحث میگذارد که میگوید ظهور این نوابغ از جمله بدین خاطر است که این افراد، اهدافِ دیگر انسانها نظیر زندگی در رفاه و داشتن سر و همسر و فرزند را بسیار کوچک میدانند و به دنبالِ اهداف بزرگتری هستند.
همین تلاش و کشش است که باعث میشود جنبشی در جهان به راه بیفتد و افرادی ظهور کنند که جهان را به آتش بکشند (۱۰). این تحلیل سراسر نادرست به نظر نمیرسد؛ مسلماً بزرگی چون تالستوی از قبیلۀ همین آدمیان است، آدمیانی که بسیار بزرگتر از آناند که در ظرفِ آرزوهای حقیر دیگر انسانها بگنجند و همین بزرگی باعث میشود نبوغشان را به کار بگیرند و آثاری خلق کنند که جهانی را کفایت کند. اما مسلماً این پدیده هم مانند بسیاری دیگر از پدیدهها دلایل و علل فراوان دارد و همانطور که آتشبرآب هم اشاره میکنند بسیاری به این تحلیل تاختهاند و نقایص آن را گوشزد کردهاند.
اما دلیلِ ظهور این نوابغ و البته شروع عصر شورانگیزِ ادبیات روس هر چه باشد، این قدر میدانیم که این عصر با پوشکین آغاز شد، و در این میان «دختر سروان» یکی از مهمترین آثار او است. دختر سروان داستانِ سادهای است دربارۀ یک اشراف زاده که مجبور میشود برای خدمت سربازی به جایی دورافتاده برود و آن جا عاشق دختر سروانی میشود که در آن ناحیه خدمت میکند. جز این، اتفاقات دیگری هم در داستان روایت و به برخی از حوادث تاریخی نیز پرداخته میشود. در نگاه اول، دختر سروان چندان اثر هیجانانگیزی نیست. اگر آن را با رمانهای بزرگ روس مقایسه کنیم چندان شگفتزده نمیشویم و شاید حتی تعجب کنیم که چگونه منتقدان روس اینگونه آن را ستودهاند. اما، همانطور که مترجم هم در مقدمهاش توضیح میدهد، باید دانست که این رمان یکی از آثاری است که ادبیات نوین روس را پایهگذاری کرد، آن هم در کشوری که سنت ادبی در آن تقریباً معنایی نداشت.
بنابراین اگر میخواهیم واردِ جهانِ بینظیر ادبیات روس شویم، یکی از سرچشمههای آن، در واقع یکی از مهمترینِ آنها، پوشکین و البته دختر سروان است. اما ارزشِ این متن به همین ختم نمیشود. این متن پایهگذارِ نثرِ نوین روس است و کاری میکند که مردمِ آن عصر و دوران با ادبیاتِ روس آشتی کنند. اما برای ما، کسانی که زبان روسی نمیدانیم و به مدد ترجمه باید از آن بهرهمند شویم، مهمترین ویژگیِ این کتاب لذتبخش بودنِ آن است. احتمالاً مهمترین کاری که هر اثر ادبی باید انجام دهد این است که خواننده را درگیر لذتِ ادبی کند، و از این جهت دختر سروان از بهترینهای تاریخ ادبیات است.
دختر سروان رمان کوتاهی است که در ترجمۀ فارسی از حدود دویست صفحه تجاوز نمیکند. پیش از این ترجمهای از آن به قلم پرویز ناتل خانلری منتشر شده بود، اما حال حمیدرضا آتشبرآب ترجمهای روان از آن مستقیماً از روسی ارایه کرده است و علاوه بر متنِ کوتاهِ آن، بیش از چهارصد صفحه نقد و بررسی نیز به آن افزوده است که میتواند خواننده را بیشتر با ارزش این اثر و نقشِ آن در تاریخ ادبیات روس آشنا کند. جذابتر از همه اما «خطابۀ پوشکین» داستایفسکی است، خطابهای شورانگیز که جایگاهِ پوشکین در نظرِ نوابغ روس را نشان میدهد – و البته در زمان خود هم نقشی در تثبیتِ جایگاهِ داستایفسکی داشت. اگر هنوز نتوانستهام شما را قانع کنم که رمان دختر سروان را به دست بگیرید، پیشنهاد میکنم این خطابه را بخوانید. داستایفسکی مطمئناً قدرتِ بیشتری در قانعکردن شما خواهد داشت.
اطلاعات کتابشناختی:
آلکساندر پوشکین، دختر سروان، ترجمۀ حمیدرضا آتشبرآب، انتشارات هرمس، ۱۳۹۳
***
نویسنده: مهدی رعنایی
دربارۀ نویسنده:
مهدی رعنایی دانشجوی دکتری فلسفه است. او نویسندۀ کتابهای استدلال هستیشناختی گودل و مرد بیست و چند انگشتی است.
منبع tarjomaan
تأملی در رمان «دختر سروان» نوشتۀ الکساندر پوشکین
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…