شعر-داروگ-با-صدای-غزاله-علیزاده
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه
گرچه میگویند: «میگریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران»
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومهی تاریک من که ذرّهای با آن نشاطی نیست
و جدار دندههای نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش میترکد
-چون دل یاران که در هجران یاران-
قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟
محمدرضا شفیعیکدکنی: مثنوی مثل جریانِ رودخانه هر لحظه به شکلی درمیآید حماسه روحانیِ بشریّت درباره…
اسلامیندوشن: سعدی شادترین شاعر ایرانی است محمدعلی اسلامی ندوشن با یاد کردن از سعدی به…
تجارب دکتر نسرین شکیبی ممتاز از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن آهوی کوهی در…