دکتر حمید امجد: این نگاه که باید قله بود
حمید امجد، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، پژوهشگر، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما و مدرس تئاتر است. امجد از سال ۱۳۷۶ به عنوان سر ویراستار با انتشارات نیلا که مدیر و صاحبامتیاز آن همسرش ژیلا اسماعیلیان استهمکاری دارد. انتشارات نیلا، یکی از فعال ترین و پرکارترین ناشران در زمینۀ نشر ادبیات نمایشی است.
یورونیوز: نشر نیلا با چه کتابهایی در نمایشگاه کتاب تهران شرکت کرده بود؟
حمید امجد: نشر نیلا علاوه بر کتاب هایی که در سال گذشته منتشر کرد، با ۲۲ عنوان کتاب جدید در نمایشگاه کتاب امسال حاضر بود.
از بین این کتابها، چند تایی که بیشتر مورد توجه مردم قرار گرفتند و هر کدام شاید در نوع خود حادثه ای باشند، کتابی است به نام «هیچکس کامل نیست» که زندگینامه بیلی وایلدر، شامل گفتگو با وایلدر و همکاران و دست اندرکاران فیلم هایش است که کتاب جذابی برای علاقمندان بیلی وایلدر و فیلم های اوست.
کتاب دیگری که در حوزۀ ادبیات داستانی اهمیت ویژه ای دارد، رمانی است از ولادیمیر ناباکوف به اسم «به دلقک ها نگاه کن» که با ترجمه مترجم فقید شهین هدایتی منتشر شده و کتاب بسیار مهمی است. مترجمی که یک سال قبل از انتشار این کتاب در یک سانحه رانندگی درگذشت و متاسفانه در زمان حیاتش هیچ کدام از کتاب هایش اجازه انتشار پیدا نکرده بود اما حالا یکی از ارزنده ترین آنها منتشر شده است.
دکتر حمید امجد: این نگاه که باید قله بود
یورونیوز: در زمینه نمایشنامه چه آثاری تولید کرده اید؟
حمید امجد: نمایشنامههای ایرانی و ترجمه شده جدیدی هم داریم که یکی از آنها نمایشنامه معروف تام استوپارد است به نام «مسخره بازیها» که با ترجمه حمید احیا منتشر شده و به نظر من ترجمۀ این اثر، حادثهای در ادبیات نمایشی این سال هاست. همین طور چاپ دو زبانۀ نمایشنامۀ «مصاحبه» از محمد رحمانیان را داریم و نمایشنامه تازهای از محمد چرمشیر به نام «سرگذشت عجیب خانم دبیری» هست.
دکتر حمید امجد: این نگاه که باید قله بود
یورونیوز: از خودت چه کاری منتشر شده؟
حمید امجد: از من نمایشنامهای هست به نام «سه خواهر و دیگران» که در نمایشگاه هم عرضه شده بود.
یورونیوز: به عنوان کسی که با نشر نیلا همکاری میکنی و خودت هم نمایشنامهنویسی فعال و تقریبا پر کار هستی، وضعیت نشر ادبیات نمایشی ایران را در این سالها چگونه میبینی؟
حمید امجد: می توانم بگویم که در سال های اول بعد از انقلاب، ناشران، علاقۀ چندانی به چاپ کردن کتاب های نمایشی نشان نمی دادند و جز استثناهایی مثل نمایشنامه های آقای بیضایی که همیشه ناشر خودش یعنی نشر روشنگران و خواننده های خودش را داشت، کار دیگری، چه ایرانی و چه خارجی منتشر نمی شد. اما طی دو دهۀ گذشته، ناشران تخصصی برای این کار پیدا شدند که نشر نیلا یکی از اولین ناشران در این زمینه است. در اینجا من باید حتما از نشر تجربه و همکارمان آقای حسن ملکی یاد کنم که کتاب های خوبی در این زمینه منتشر کرده اما متاسفانه مدتی است فعالیتی ندارد و نیز از نشر قطره، نشر بیدگل، نشر افراز و نشر بوتیمار که به طور تخصصی و متمرکز روی ادبیات نمایشی کار می کند.
پیدا شدن ناشران تخصصی که هر سال دهها نمایشنامۀ ایرانی و خارجی منتشر می کنند، نشان دهندۀ علاقۀ کتابخوانهای ایرانی به این نوع کتاب هاست. در حالی که گفته می شود تیراژ خیلی از کتاب ها به خاطر رسانه های رقیب و نشر الکترونیک، پایین آمده، با این حال و به رغم این شرایط، هنوز نمایشنامه ها بین ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ نسخه در هر چاپ منتشر می شوند. با اینکه این نمایشنامه ها در اصل برای خواندن نیست و برای اجرای روی صحنه نوشته می شوند اما انتشار آنها نشان می دهد که مخاطبانش را دارند.
یورونیوز: به عنوان یک نمایشنامهنویس و محقق تئاتر، وضعیت نمایشنامه نویسی امروز در ایران را چگونه میبینی؟ آیا می توان ادعا کرد که نسبت به قبل از انقلاب، پیشرفت محسوسی در زمینۀ درام ایرانی داشتهایم؟
حمید امجد و محمد چرمشیر
حمید امجد: نمی توانم به تمامی بگویم بله و نمی توانم به تمامی بگویم نه. از جنبه هایی می توان گفت وقتی چشم انداز تاریخی را مرور می کنیم چند قله تابناک و چند نام بزرگ در ادبیات نمایشی ایرانِ پیش از انقلاب را به یاد می آوریم. کسانی که به عنوان نسل دهۀ چهل شناخته شدند؛ نام هایی مثل بهرام بیضایی، اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، اسماعیل خلج، بیژن مفید، عباس نعلبندیان، علی نصیریان و چند نویسنده دیگر که در مورد این چند اسم، همه متفق القول اند. از میان این ها گاهی صحبت از سه قله و گاهی صحبت از پنج شش نفر می شود که به عنوان شاخص ترین و بهترین نمایشنامه نویسان ایران در دهه های قبل از انقلاب شمرده می شوند. شاید بشود گفت که آن نام های بزرگ و آن غول ها، تکرار نشدنی اند. اما از جنبه دیگر می شود گفت که رویکردها اساساً متفاوت است. شاید امروز قله هایی در آن سطح را نتوانیم شناسایی کنیم اما در عوض تعداد کسانی که امروز می نویسند و تعداد کسانی که ممکن است میانگین خوبی را در نمایشنامه نویسی احراز بکنند، بیش از پنج تا ده نفر است. شاید اساساً این نگاه که باید قله بود، پشت سر گذاشته شده و امروز برای سلایق مختلف، گونه های نمایشی متعددی وجود دارد. امروز هنرمندان مختلفی دارند می نویسند، کسانی مثل محمد رحمانیان، محمد چرم شیر و محمد یعقوبی که من به هم نسل بودن با آنها افتخار می کنم. زمان ما محدود است و من نمی توانم همه را نام ببرم اما در نمایشنامه نویسی این سال ها بیش از ده تا بیست نفر را می توان نام برد. اما یک چیز روشن است و آن اینکه به رغم همه انقطاع های تاریخی که داشت به اجبار رخ می داد و به تئاتر ایران تحمیل می شد، اینکه نسلی از نمایشنامه نویسان قبل از انقلاب کنار گذاشته شدند، از دانشگاه و از جریان اجرایی حذف شدند، و در واقع قرار بود انگار فراموش شوند و تا یکی دو دهه توقع می رفت که نسل های جدید از آنها یادی نکنند و حتی سرمایه گذاری کلانی شد که نویسندگان جدید خلق الساعه ای جایگزین آنها شوند، اما خوشبختانه این انقطاع منتفی شد و اتفاق نیفتاد. به عبارت دیگر نسل فعلی، هر تفاوتی که با نسل گذشته داشته باشد اما ارتباط بین آنها برقرار است و ارتباط ذهنی و تداوم جنبه های هنری، فرهنگی، شکلی و محتوایی با نسل های پیشین در آثارشان آشکار است. به نظر می رسد که به رغم همه چیز، نسل من و نسل نمایشنامه نویس های جوان تر بعد از من، خواه ناخواه، تداوم نسل گذشته هستند و با افتخار از نسل پیشین و قله های مشهور درام نویسی ایران در دهه های چهل و پنجاه یاد می کنند.
یورونیوز: در مورد ترجمه آثار نمایشی و درام های مدرن جهان وضعیت چگونه است؟ به هر حال می بینم که آثار برخی از نمایشنامه نویسان مطرح امروز دنیا مثل تام استوپارد و دیوید ممت در ایران ترجمه و گاهی هم اجرا می شوند. به نظر تو ادبیات نمایشی در ایران از این نظر چقدر به روز است و با ادبیات نمایشی امروز جهان پیوند دارد؟
حمید امجد: خوشبختانه شرایط رسانه ای موجود، دنیا را کوچک و دسترسی ها را خیلی آسان کرده. یعنی تو امروز در ایران، از نمایشنامه های روز دنیا به سرعت مطلع می شوی و به آنها دسترسی داری و این گونه نیست که باید سال ها بگذرد تا از وجود یک نمایشنامه نویس یا جریان هنری در دنیا باخبر بشوی. اتفاقی که در دهه های شصت و هفتاد خورشیدی در ایران می افتاد و ما از جریان ها و آثار نمایشی روزِ دنیا، خیلی دیر باخبر می شدیم. یعنی تا اثری به ایران برسد و ترجمه شود و همه از آن آگاه بشوند زمان زیادی طول می کشید اما امروز اصلا این طوری نیست و تعدد ناشران و مترجمان و سهولت دسترسی به دنیای رسانه ای، واقعا کمک کرده که بتوان در ایران به آثار نمایشی روز دنیا دسترسی داشت و الان بیشتر نمایشنامه های سال ۲۰۱۴ در ایران ترجمه و منتشر شده و در نمایشگاه کتاب هم عرضه شده است. همینطور نمایشنامه هایی که برندۀ جوایز ادبی سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ بوده اند همگی به فارسی ترجمه و منتشر شده اند و فکر می کنم که از این نظر اصلا فاصلۀ تاریخی زیادی با جاهای دیگر دنیا نداشته باشیم.
یورونیوز: گاهی هم دیده می شود که یک نمایشنامه، همزمان با چند ترجمۀ مختلف در ایران منتشر می شود و گویا یک مسابقه در این زمینه بین مترجمان وجود دارد.
حمید امجد: به خاطر این است که در اینجا، وقتی یک نمایشنامه نویس به دلیل توفیق اجرای اثر نمایشی اش و یا توفیق متن منتشر شده اش، اصطلاحاً گل می کند، ناشران و مترجمان متعددی به فکر ترجمه کارهایش می افتند. از این رو می بینیم که در این سال ها برخی نمایشنامه نویسان خارجی، تبدیل به نویسندگان باب روز در ایران می شوند. تو از دیوید ممت اسم بردی و تام استوپارد و من باید سم شپارد و مارتین مک دونا را هم اضافه کنم که این سال ها خیلی شناخته شدند و آثارشان مرتب ترجمه می شود و حتی چندین بار هم ترجمه می شود و مخاطب خودشان را هم دارند.
یورونیوز: گفته می شود با روی کار آمدن دولت آقای روحانی، ممیزی ها و سخت گیری های سابق در زمینه نشر کتاب کمتر شده و گشایشی از این نظر در کار نشر پدید آمده است. به عنوان نویسنده ای که به هر حال در کار نشر کتاب هم فعالی، در این مورد چه فکر می کنی؟ آیا واقعا فضا نسبت به گذشته بازتر شده است؟
حمید امجد: خب در قیاس با دوران احمدی نژاد به نظر می رسد که هر دورانی بهتر است. من آن هشت سال دوران احمدی نژاد را از جنبه های مختلف از جمله از جنبه نشر، نمی توانم تا آخر عمرم فراموش کنم. البته که دوران فعلی در مقایسه با آن دوران، دوران بهتری است و ما به عنوان دست اندرکاران نشر کتاب، چه در مورد کتاب های خودم و چه کتاب های کسانی که در تولید آنها همکاری داریم، این تفاوت بین دو دوره را می بینیم. الان خیلی از کتاب هایی که تولیدشان در آن دوره متوقف شده بود، منتشر شده اند و یا دارند منتشر می شوند. می بینیم آن تصورات دولت قبل که این کتاب ها خطرناک اند و اگر منتشر شوند ممکن است اتفاقاتی بیفتد، همه وهمی بیشتر نبوده و هیچ اتفاقی نیفتاده. اصلا این کتاب ها، خیلی هم معصومانه بودند و گاهی آدم خنده اش می گیرد که این کتاب های بی نوا چه اشکالی داشتند که جلوی انتشارشان گرفته شده بود.
به هر حال شرایط تولید کتاب در ظرف این دو سال اخیر به مراتب بهتر شده اما اگر منظورتان این است که آیا در کل، گره ممیزی قابل گشودن است فکر می کنم، گره ممیزی پیچیده تر از آن است که اساسا دولت یا هر نهادی به تنهایی بخواهد آن را باز کند. یعنی انگار در نهاد ذهنی ما این نشست کرده که ما باید از منتشر کردن حتی ساده ترین متن ها وحشت داشته باشیم و این وحشتِ درونیِ نویسنده، ناشر، مترجم، بررس، دولت و همه کس شده است.
یورونیوز: خب، در چنین شرایطی که به قول خودت، خودسانسوری در ذهن نویسندۀ ایرانی نهادینه شده، چقدر فکر می کنی که زمان نوشتن یک نمایشنامه خودسانسوری می کنی؟
حمید امجد: این در مورد هر کس فرق می کند. برخی از نویسنده ها به شرایط اجرایی وابسته اند. کسانی ممکن است برایشان مهم باشد که چیزی را که الان می نویسند به سرعت منتشر کنند و یا روی صحنه اجرا شود و در نتیجه اگر احساس کنند که متنشان نکته ای دارد که ممکن است باعث شود که جلوی کارشان گرفته شود، آن را تغییر می دهند تا شرایط اجرایی را از دست ندهند. اما اگر از من می پرسید، من ترجیح می دهم اگر متنی اقتضا می کند که جوری نوشته شود که کسانی ممکن است فکر کنند که این اشکال دارد، من آن را منتشر نمی کنم بلکه صبر می کنم چرا که فکر می کنم این اثر آنطوری درست است و نباید تغییر کند. من از اول نخواستم به لحاظ مالی وابسته به این حرفه (نمایشنامه نویسی) باشم و سعی می کنم شغل ها و کارهای دیگری برای تامین زندگی ام داشته باشم. اما اگر کسی بخواهد از این راه زندگی کند و حرفه اش نمایشنامه نویسی باشد، باید روی این ها محاسبه کند و جز با نهادینه کردن سانسور در ذهنش چاره ای ندارد. من این تناقض را می بینم. در حالی که می کوشم خودم به این کار تن ندهم اما می دانم کسانی ناگزیر به این کار می شوند تا اثرشان منتشر شود و یا روی صحنه بیاید.
منبع euronews
دکتر حمید امجد: این نگاه که باید قله بود، پشت سر گذاشته شده است!
مطالب بیشتر
دکتر حمید امجد: این نگاه که باید قله بود، پشت سر گذاشته شده است!
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…