نوبل‌خوانی

نگاهی به کتابِ جنگل نوشتۀ رودیارد کیپلینگ

نگاهی به کتابِ جنگل نوشتۀ رودیارد کیپلینگ

کتاب جنگل (به انگلیسی: The Jungle Book) نام یک مجموعه داستان نوشته رودیارد کیپلینگ است. از این مجموعه داستان‌ها فیلم‌های زیادی نیز در هالیوود و دیگر دستگاه‌های استودیویی ساخته شده است، شخصیت اصلی کتاب جنگل موگلی (به انگلیسی: Mowgly)، پسری است که در جنگل و میان گرگ‌ها، میمون‌ها و فیل‌ها پرورش می‌یابد.

کتاب جنگل از آثار معتبر و کلاسیک در تاریخ ادبیات کودک جهان به شمار می‌رود. ارزش و شهرت این اثر به ساختار داستانی دوست داشتنی و طرح تازه‌اش برمی‌گردد و بعد از سال‌ها هنوز منتشر می‌شود و خواننده دارد. جالب است بدانید تصویرگر کتاب جنگل جان لوکوود کیپلینگ پدر رُدیارد کیپلینگ است.

پسر جنگل از نخستین آثار داستانی در تاریخ ادبیات کودک دنیاست که محور اصلی و شخصیت اول داستانی‌اش خود کودک است.

خلاصۀ داستان کتاب جنگل

داستان درباره نوزادی به نام موگلی است که در جنگل‌های هندوستان گم می‌شود ولی پلنگی سیاه به نام باگیلا او را پیدا کرده و از حضور یک بچه آدم شگفت زده می‌شود و بی درنگ او را پیش گرگ‌ها می‌برد پدر و مادر گرگی که چند توله دارند موگلی را به فرزندی قبول می‌کنند اما ۱۰ سال بعد جلسه‌ای تشکیل می‌شود و تصمیم به رفتن موگلی از قبیله گرگ‌ها را می‌گیرند چون بعد از سال‌ها شیر خان (ببر آدم‌خوار جنگل) دوباره برگشته است و ممکن است موگلی را بخورد.

  • نویسنده: جوزف رودیارد کیپلینگ (Joseph Rudyard Kipling)
  • تصویرگر: جان لوکوود کیپلینگ ( پدر رودیارد کیپلینگ) John Lockwood Kipling
  • کشور: انگلستان
  • زبان: انگلیسی
  • ناشر: مکمیلن
  • تاریخ انتشار: ۱۸۹۴

منبع ketabak.org

شاید در سرتاسر دنیا یک کودک هم نباشد که  درباره‌ی کتاب جنگل رُدیارد کیپلینگ چیزی نداند. اگر یک نفر پیدا کردید که درباره‌ی پسری به نام موگلی و ماجراجویی‌اش در جنگل به همراه بالوی گیج و مهربان و دوست‌داشتنی و باگیرای حیله‌گر چیزی نمی‌داند، به من نشانش دهید. البته همه‌ی این‌ها به لطف نسخه‌ای است که دیزنی از کتاب تهیه کرد.

به‌هرحال، اگر شروع به خواندن نسخه‌ی اصلی کتاب کنید تمام ایده‌هایی که از قبل درباره‌ی کتاب در ذهن داشتید را دور خواهید ریخت. این داستانی تاریک و گاهی ناخوشایند و ناراحت‌کننده است که من را ترساند. به نظر من این داستان  بیشتر باعث می‌شود کابوس ببینید تا یک رویای شیرین.

کیپلینگ داستان پسر کوچکی به نام موگلی را روایت می‌کند. پسری روستایی که به دست گله‌ی گرگ‌ها می‌افتد و آن‌ها او را مانند فرزندان خودشان دریکی از جنگل‌های هندوستان بزرگ می‌کنند. موگلی همان‌طور که بزرگ می‌شود، شروع به پی بردن به «قوانین جنگل» می‌کند و کتاب، ماجراجوی‌های بی‌شمار او را به همراه موجودات اطرافش دنبال می‌کند. آن‌ها شامل بالو خرسه و باگیرا، پلنگ سیاه، می‌شوند که در طول داستان به مربی و محافظان او تبدیل می‌شوند. به‌عنوان یک خواننده در سنین کودکی، یکی از آزاردهنده‌ترین بخش‌های این رابطه، خشونت فیزیکی بالو و باگیرا به‌عنوان بخشی از آموزششان نسبت به موگلی است.

«باگیرا گاهی برای تشویق به پشت او می‌کوبید… اما آن‌قدر این کار را تکرار می‌کرد که برای یک پسربچه‌ی هفت‌ساله بیشتر مانند کتک بود تا تشویق. تا جایی که او آرزو می‌کرد کاش باگیرا دیگر این کار را نکند.» به دلیل خشونت این دو شخصیت نسبت به موگلی، دوست داشتن این دو شخصیت برای من بسیار دشوار بود؛ و نبود یک شخصیت دلسوز در کتاب، لذت بردن از کتاب را هم برایم دشوار کرده بود. من بیشتر می‌خواستم موگلی از دست آن دو و همین‌طور از دست آن میمون‌های ترسناک فرار کند. فکر نمی‌کنم کیپلینگ واقعاً می‌خواست خواننده چنین حسی داشته باشد، اما شاید در دوران او، کتک زدن کودکان بیشتر رواج داشته است.

کیپلینگ با توصیف جنگل و موجوداتی که آنجا زندگی می‌کنند  موفق می‌شود جهانی خلق کند که شما را به درون خود می‌کشد. من حس می‌کردم صداهای عجیب می‌شنوم، لغزش مارها روی زمین و خیسی عرق به دلیل گرمای محیط و نیروی جنگل را حس می‌کردم. هنگامی‌که موگلی از شاخه‌های درخت انگور تاب می‌خورد تا خود را از دست میمون‌ها خلاص کند، در آن لحظه فکر کردم این پرش به رهایی‌اش ختم می‌شود و می‌خواستم هر طور شده از دست آن‌ها فرار کند؛ اما بار دیگر وحشت محیط از او جلو می‌زند و او به پایین پرتاب می‌شود و خود را در دردسر دیگری می‌اندازد.

پس از مطالعه‌ی این اثر کلاسیک، درواقع احساس سردرگمی داشتم. شخصیتی در داستان نبود که او را درک کرده باشم یا با او هم‌فکر بوده باشم. به‌عنوان یک پسر جوان باید با موگلی احساس هماهنگی می‌داشتم اما درک نمی‌کردم چرا با وجود شرایطی که داشت احساس بدبختی نمی‌کرد. چرا باید بالو و باگیرا را دوست می‌داشت و به آن‌ها احترام می‌گذاشت؟ آن‌هم وقتی‌که او را بی‌هیچ دلیل مشخصی مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند؟

کتاب‌هایی که از مطالعه‌ی آن‌ها لذت می‌برم معمولاً شخصیت‌هایی دارند که می‌توانم آن‌ها را درک و ریشه‌یابی کنم؛ اما به نظر من «کتاب جنگل» در این مورد شکست می‌خورد. من از این‌که صفحه را ورق بزنم می‌ترسیدم، چراکه می‌دانستم وجود اندوهگین موگلی مرا تسخیر خواهد کرد.

کتاب جنگل نوشته‌ی رودیارد کیپلینگ می‌باشد که مهدی حجوانی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب توسط انتشارات افق چاپ و در ۸۰ صفحه به بازار عرضه شده است. آخرین چاپ آن مربوط به سال ۱۳۹۵ بوده و می‌توان به لحاظ موضوع‌بندی آن را در بخش داستان کودک قرار داد.

مترجم: سارا بوریائی

منبع theguardian.com

نگاهی به کتابِ جنگل نوشتۀ رودیارد کیپلینگ

مطالب بیشتر

  1. داستانِ کوتاه خانۀ آرزو نوشتۀ کیپلینگ
  2. واکاوی داستانِ خانۀ آرزو نوشتۀ کیپلینگ
  3. آشنایی با اولین رمان جهان ساتیریکون
  4. خلاصۀ داستان گور نوشتۀ کاترین آن پورتر
  5. خلاصۀ داستان برف خاموش برف ناپیدا نوشتۀ کنراد ایکن
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

24 ساعت ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago