رفتارِ اپیکور در برابر مرگ نوشتۀ اروین یالوم
اپیکور معتقد بود که رسالت اصلی فلسفه، تسکین رنج بشر است و ریشۀ رنج بشر چیست؟ اپیکور این سؤال را بدون هیچ شک و شبههای اینگونه پاسخ میدهد: «ریشۀ رنج بشر ترسِ همه جا حاضر، از مرگ است.»
اپیکور تأکید داشت که افکار ترسآور در مورد مرگ گریزناپذیر، مانع شادی زندگی ما میشود و نمیگذارد به اندازۀ کافی از زندگی لذت ببریم؛ زیرا انسان احساس میکند هیچ عملی منجر به زندگی ابدی نمیشود و همۀ اعمال فینفسه بدون پاداش میمانند. در نوشتههای او میخوانید که بسیاری از افراد حتی از زندگی تا مرز خودکشی متنفر و بعضی دیگر بسیار آشفته و عصبانی میشوند و بسیاری بیهدف و بیاراده که همۀ اینها دلالت بر اجتناب از آن درد ذاتی دارند؛ دردی که عارضۀ بشر است.
اپیکور معتقد بود انسان همیشه دنبال چیزهای لذتبخش است و این کاملاً در حافظۀ بشر ضبط میشود. اگر یاد بگیریم که این حافظۀمان را دایماً تکرار کنیم، در نتیجه دنبال لذت بودن، پایان نمیپذیرد و همیشه خواهد بود.
اپیکور به توصیۀ خود عمل کرد و هنگامی که به علت سنگ کلیه در بستر مرگ افتاده بود، آرامش خود را حفظ کرد و با احضار دوستان و دانشجویانش و مکالمات دلنشین با آنان از درد خود کم کرد. به عقیدۀ وی عالیترین لذت اجتماعی، دوستی است.
اپیکور وجود خدایان را انکار نمیکند اما اطمینان دارد که خدایان خاطر خود را با مداخله در امور بشری رنجه نخواهند ساخت. خدایان از زندگی اجتماعی کناره میجویند و به عنوان الگوی آسایش خاطر و خوشی و سعادتی که آرزویش را داریم، مفیدند. پس دلیلی ندارد که از خشم خدایان یا آتش دوزخ بیمی به دل راه دهیم. ارادۀ آزادی داریم و تا حدودی بر سرنوشت خویش مسلطایم. از مرگ گریزی نیست؛ ولی مرگ، اگر آن را درست بشناسیم، چیز بدی نیست.
وی عقیده داشت دو منبع از بزرگترین منابع ترس عبارتاند از دین و مرگ و هر دو به هم مربوطاند؛ زیرا دین (در یونان باستان) این نظر را تأیید میکند که مردگان، سعادتمند نیستند. بدین ترتیب اپیکور در جستجوی فلسفهای بود که بشر را از ترس و وحشت برهاند. مذهب اپیکور، مذهبی ملایم و معتدل است، اما برای برانگیختن شور و جذبه در کسی که از بدبختیهای بشر متأثر باشد کافی است. اپیکور در همۀ عمر از بیماری رنج میبرد ولی آموخته بود که این رنج را با شکیبایی تحمل کند. نخستین کسی که گفت انسان میتواند در زیر شکنجه نیز خوشبخت باشد، اپیکور بود.
اپیکور لذت را خوبی میدانست و میگفت: «لذت، آغاز و انجام زندگی سعادتمندانه است. اگر من لذتهای چشایی و لذتهای عشق و لذتهای بینایی و شنوایی را کنار بگذارم، دیگر نمیدانم خوبی را چگونه تصور کنم… لذت روح، تفکر دربارۀ لذتهای جسم است و یگانه امتیاز آن بر لذتهای جسم این است که ما میتوانیم به جای تفکر دربارۀ رنج به تفکر دربارۀ خوشی بپردازیم. بدین ترتیب بر لذتهای روح، بیشتر از لذتهای جسم تسلط داریم.»
از اینرو، در عمل بدان جا کشانده میشد که به جای فقدان لذت، فقدان درد را مطلوب انسان خردمند میدانست. به اعتقاد او گرایشهایی مانند گرایش به دارایی و نام، بیحاصلاند؛ زیرا انسان را قانع نمیکند، بلکه بیقرار میسازد. بااینکه پیروان او احکام مذهب وی را از بر کردند ولی در سراسر قرنهایی که این مذهب باقی بود، هیچ چیزی بر آن نیفزودند. عصر اپیکور، عصر ملالآوری بود. در چنین عصری نابودی میتوانست صورت وارستگی دلپذیری از رنجهای روحی پیدا کند، اما ترس از مرگ در غرایز انسان ریشههای چنان عمیقی دارد که مذهب اپیکور در هیچ زمانی نتوانست قبول عام یابد، بلکه همواره به شکل مذهب مشتی مردم درس خوانده باقی ماند.
منبع
خیره به خورشید نگریستن
اروین یالوم
ترجمه اورانوس قطبی نژاد آسمانی
نشر قطره
خلاصهای از صص77-82
رفتارِ اپیکور در برابر مرگ نوشتۀ اروین یالوم
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…