توران میرهادی کیست و چه کرد؟
نام او با کودکستان و مدرسهی فرهاد گره خورده است. مدرسهای با شیوهی آموزشی تازه. مدرسهای که سالهاست تعطیل شد و همچنان جای چنین مدارسی در کشورمان خالی است. مدرسهای که مدل ذهنی بچهها را شبیه مدارس حال شکل نمیداد.
بگذارد از مدل ذهنی توران میرهادی، مدیر مدرسهی فرهاد، شروع کنیم.
این حرف توران میرهادی، مدل ذهنی او در مورد آموزش را به خوبی نشان میدهد:
بزرگترین خطری که امروز آموزش و پرورش کشور ما را تهدید میکند، عامل اسارتبار رقابت است که همهگیر شدهاست و با وجود این عامل، نمیتوانیم انسانهایی سازنده را به جامعه تقدیم کنیم.
بیایید این رقابت را به همکاری، همیاری و مشارکت بدل کنیم تا فرزندان ما بتوانند به حداکثر تواناییهای خود برسند و احساس آرامش بکنند.
مدرسهی فرهاد، با این مدل ذهنی اداره میشد. بچهها را اینگونه تربیت میکرد.
بد نیست که قسمتی از کتاب در جستجوی انسان وارستهی امروز را با هم بخوانیم تا به شیوهی مدیریت این مدرسه بیشتر آشنا شویم.
شاگرد اول، بیشاگرد اول:
قرار نیست اینها از هم جلو بزنند، اینها قرار است با هم کار کنند، همکاری کنند، همفکری کنند، سطح تواناییهای همدیگر را بالا ببرند.
تازه وقتی جلو زد چه میشود؟ یک مدال بهشان میدهند. خب؟ خب که چی؟
ببینید وقتی ما با معلمهای مدرسه فرهاد با هم صحبت میکردیم، گفتیم: “شاگرد اول، بی شاگرد اول!”
شروع کردیم و با همدیگر گفتیم: “چرا که نه؟” برای این کار از یک کلاس سی نفره یک نفر اول میشود و بیست و نه نفر دیگر شکست میخوردند.
و همین احساس شکست، زندگی آنها را خراب میکند! بی خوابشان میکند! احساس میکنند یک چیزی کم دارند.
حالا آیا واقعا کم دارند؟ نه! آیا آن کسی که شاگرد اول شده چیزی اضافه دارد؟ نه! خب این چه کاریست؟ پس شاگرد اول بی شاگرد اول! یعنی اصلا رقابت را برداشتیم.
بله، ما باید پیشرفت بچه ها را میسنجیدیم. هر ماه معلم سر کلاس چند پرسش ماهانه از بچهها میپرسید. بعد اینها را تصحیح میکردند و میآورند سر کلاس.
معلمها مینشستند، من هم مینشستم کنار دستشان. میدیدم، مثلا، علی این سوال را نفهمیده، پروین هنوز به این عمل ریاضی مسلط نشده و یادداشت برمیداشتیم.
پس این سوال را ماه بعد باید در سوالهای کلاس بگنجانیم و باید کاری کنیم که علی یک جوری این را یاد بگیرد.
یعنی معلم شاگرد را نمیسنجید، کار خودش را میسنجید، برنامهریزی میکرد برای ماه بعد.
بعد به من میگفت که “ما تا به فلان جا نرویم که نمیفهمیم مثلا تاریخ ساسانی چه بود!” من میگفتم: “چشم!”
اجازه موزه را میگرفتیم و با بچهها میرفتیم موزه. بعد نتایج پاسخهای بچهها را برای والدین میفرستادیم.
به آنها گفته بودیم که یک کلام در این مورد با بچهها حرف نزنید، فقط ببینید، امضا کنید و پس بدهید.
بقیهاش وظیفه ماست. فقط در جریان باشید.
حاصلش؟ نه تجدید داشتیم و نه مردود! چرا، چون نمیگذاشتیم بچهای عقب بیافتد.
مدرسهی فرهاد تنها کاری نبود که توران میرهادی کرد. برای گفتن کارهای دیگر او به نقل از بخارا:
افکار و اندیشه ها و فعالیتهای توران میرهادی همه عمیقا تنیده با جهان ایرانی است. مدرسه فرهاد به عنوان آرمان یک تجربه ایرانی شکل گرفت و تا زمان توقف در سال ۱۳۵۷ یک لحظه در این راستا آرام نگرفت.
هیچ تجربهای را برای خود نخواست بلکه در سه کتاب آنها را در اختیار جامعه گذاشت و همواره با مسئولان آموزش و پرورش گفتگو کرد.
دومین دستاورد بزرگ توران میرهادی تاسیس شورای کتاب کودک همراه دوست دیرین، خانم لیلی ایمن (آهی) و دیگر همراهان است تا سایبانی باشد امن، برای نویسندگان، تصویرگران، مترجمان، کارشناسان و فرهنگ دوستان، تا درخت ادبیات کودکان بارور شود و دَرِجهان ایرانی را به روی جهان نیز بگشاید.
در سومین تجربه بزرگ، نیز تالیف فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، توران میرهادی و یاران او آستین ها را بالا میزنند تا سندی بیافرینند هم از جهان ایرانی و غیر ایرانی. سندی که هر خواننده از کودک تا بزرگسال نسبت به گذشته و فرهنگ خود آگاه گردد و با قدرت و سربلندی در کنارجهان بنشیند.
توران میرهادی، همیشه از فرهنگنامهى کودکان و نوجوانان به عنوان “کار بى پایان” یاد مى کرد.
هر وقت به مجموعهى بریتانیکاى کتابخانهام نگاه مىکنم، تصور مىکنم تا زمانى که فرهنگنامه به جلد پایانى برسد، حجم مشابهى خواهد داشت.
چقدر کار!
بریتانیکا از سال ١٧۶٨ تا به امروز در ٣٢ جلد، ١۵ بار ویرایش و چاپ شده، یعنى٢۵٠ سال است این دائرهالمعارف نوشته و به روز مىشود. امروز این آنسیکلوپدى فقط به شکل دیجیتال منتشر مىشود
آیا از همان اول راه، توران خانم و همکارانشان تصورى از بزرگى کارى که انجام مىدادند، داشتند؟ عظمت کار دست و دلشان را نلرزاند؟ پاىشان از قدم گذاشتن به راه طولانى و پر پیچ و خمى که در پیش داشتند، کارى که از اول قرار نبود عمرشان کفاف به ثمر رسیدنش را بدهد، سست نشد؟
کار فرهنگنامه به تأسیس مدرسهى فرهاد شبیه نبود که از دو سه کلاس آغاز کنید و آهسته آهسته کار را بزرگ کنید. از همان اوان راه باید تا انتها را پیشبینى مىکردند.
حدس مىزنم توران خانم و همراهانشان تا جایى که به توان خودشان بستگى داشت، مىدانستند که از هیچ تلاشى دریغ نخواهند کرد.
براى باقى کار باید راه را آغاز مىکردند تا مسائل خودى بنمایند و به موقع راهى برایش اندیشیده شود. پس با اندکى سرمایهى مادى و با همتى بلند و عزمى جمعى، به قول توران خانم “یا على!” گفتند و همین شد: آغاز کار بى پایان.
سرمایهى اندک مادى تا کجا یارىشان کرد؟ تا جایى که سرمایهى اندک مادى هر کسى یا گروهى یارى مىکند.
باقى سرمایه چگونه تأمین شد؟ تا امروز؟ از ١٣۵٨ که تأسیس فرهنگنامه است تا ١٣٩٧، یعنى ٣٩ سال؟ با یارى مردم.
اعتبارى که شوراى کتاب کودک از سال ١٣۴١ نزد مردم به دست آورده بود، و همچنان بزرگ ترین دارایى شورا و فرهنگنامه است را نباید دست کم گرفت.
مى دانیم که توران میرهادی با چه افتخارى از کار داوطلبانه در فرهنگنامه یاد مىکرد.
هنوز هم حدود ٩٠ درصد تألیف فرهنگنامه با نیروى داوطلب پیش مىرود. اصلا نادیدهگرفتنى نیست.
حدس زده مىشود هزینهى تألیف یک جلد از دائرهالمعارفهاى در دست تألیف بیش از یک میلیارد تومان باشد. سال گذشته هزینه ى تألیف یک جلد فرهنگنامه سى صد و شصت میلیون تومان بوده است.
همین مقایسه کافی است تا حجم باقى مخارج کم و بیش روشن شود.
منطقى نیست فکر کنیم تمام هزینهها با نیروى داوطلب قابل تأمین است.
اجازه بدهید از محصول شروع کنیم. یک جلد فرهنگنامهى کودکان و نوجوانان را جلوى روى خود بگذاریم. مثل هر کتاب مرجعى جلد محکمى دارد. تعداد زیادى کاغذ دارد. روى کاغذها مقدار زیادى نوشته و تصویر دیده مىشود.
نظمى دارد، مشابه هر آنسیکلوپدى دیگرى که در جهان پدید آمده است. این نظم نتیجهى کار مستمر است؛ کارى ٣٩ ساله.
امور ادارى، کارمندان، حقوق، بیمه، برق، آب، گاز ، تلفن، مالیات، عوارض، و بشمرید هر آنچه که در یک ساختمان ادارى لازم است. هزینه ى کاغذ و چاپ و چاپخانه و تکثیر و پخش جداست. مسلما اینها با نیروى داوطلب حل شدنى نیست.
اینجاست که کمکهاى مردمى، راهى را که عدهاى براى آیندهى فرزندان این مرز و بوم آغاز کردهاند، باز نگه مىدارد.
اینجاست که توران میرهادی به این جمله که “ما ایرانىها از پس کار گروهى بر نمىآییم”، اعتراض داشت. مىگفت: “ما در شورا از سال ١٣۴١ و در فرهنگنامه از سال ١٣۵٨ دائما مشغول کار گروهى هستیم. پس ما ایرانىها مىتوانیم کار گروهى انجام دهیم. خوب هم مىتوانیم”. مگر خودش در مدرسه ى فرهاد کار گروهى را از کودکى به ما نیاموخته بود؟
براى کسانى که تا امروز شناختى از شورا و فرهنگنامه نداشتهاند و شاید به هر واسطهاى با این دو نهاد آشنا مىشوند و شاید بخواهند در این راه همراهى کنند، توضیح کوتاهى دلشان را قرص کند. کمکهاى مردمى به این دو نهاد بسیار دقیق سازماندهى مىشود. براى کلیهى اقلام اهدایى، منابع و مصارف، مراحل قانونى حسابدارى، حسابرسى، بازرسى قانونى انجام مىشود و هیأت مدیره و مجمع شورا به تمام اینها آگاهى و نظارت کامل دارند.
کافیست به صفحه ى تشکر هر جلد نگاهى بیندازید. اسامى گواه نظمى هستند که در درون بخش اقتصادى شورا و فرهنگنامه به دقت تنظیم شده است. پاسخ اعتماد مردم را فقط با صداقت و نظم مىتوان داد. شورا و فرهنگنامه همیشه مدیون و پاسخگوى اعتماد مردم بودهاند.
اگر از سعدى میدانیم که نکونامها نمىمیرند، اگر فروغ گفته بود: “تنها صداست که مى ماند”، شاید ما هم بتوانیم بگوییم: “تنها اعتبار است که مى ماند.” این اعتبار همه چیز شوراست. این اعتبار راه بىپایان فرهنگنامه را روشن نگه مىدارد.
فیلم “توران میرهادی” را ببینیم. بلیت بخریم، هر چند تا دلمان مىخواهد. باز اگر سوالى داشتیم، در شورا و فرهنگنامه همیشه باز بوده و پذیراى پرسش ها و اگر خواستید، همیشه، یاریها.
سوزان حبیب
غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کنید.
این حرفی بود که توران میرهای زد. این کاری بود که او کرد.
فوت برادرش، فوت فرزندش و اعدام همسر اولش. همه را به کارهایی بزرگ تبدیل کرد.
به عنوان سخن آخر، حرفی را از آقای یحیی مافی مینویسم:
بعضیها فقط یک نفر نیستند. توران خانم فقط یک نفر نبود.
منبع amirmghorbani
توران میرهادی کیست و چه کرد؟
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…