لذتِ کتاب‌بازی

سفری به نمایشنامۀ شیطان و خدا نوشتۀ ژان پل سارتر

سفری به نمایشنامۀ شیطان و خدا نوشتۀ ژان پل سارتر

نمایشنامۀ «شیطان و خدا» نوشتۀ سارتر از آن دست آثار پُرمغزی است که هر بار به یک مناسبت، باید به سراغش رفت و آن را از نو خواند.

پیشتر سطرهایی تأمل‌ برانگیز، از این نمایشنامه را به اشتراک گذاشته بودیم، اما مسائلی چند مانند مطلق‌گرایی، مسئلۀ ایمان، ترویج خرافات و کاسبی کردن از جهل دیگران، باعث شد بار دیگر به این نمایشنامه روی بیاوریم و بخواهیم با کمک گرفتن از نگاه عمیق سارتر، به جهان پیرامونمان بنگریم. «ابوالحسن نجفی» مترجم این کتاب در مقدمه‌ای کوتاه آن را چنین توصیف می‌کند:

(شیطان و خدا) نخستین بار در سال 1951 در پاریس به صحنه آمد. داستان در قرن شانزدهم در آلمان می‌گذرد: قرن جنگ‌های مذهبی در سرزمین بلوای همیشگی و حکومت خانخانی. «لوتر»، مصلح دین، چند سالی است که آئین نو را عرضه کرده و در سراسر اروپا غوغا درافکنده است: پرتستان و کاتولیک همدیگر را می‌درند و کفارۀ آن را دهقان با نان و جان خود می‌دهد. قیام روستائیان و جنبش نودینان آلمان را به خاک و خون می‌کشد.

اما این کتاب_ که به نظر پاره‌ای از منتقدان، بهترین کار سارتر و چکیدۀ همۀ افکار اوست، مسائل اساسی زمان ما را مطرح می‌کند: آیا بشر مسئولیتی بر عهده دارد؟ آیا خوبی ممکن است؟ آیا می‌توان مسئولیت را پذیرفت اما دست‌ها را نیالود؟… و از این رو به گفتۀ سارتر، این نمایشنامه مکمل «دست‌های آلوده» است، هرچند حوادث آن چهارصد سال پیشتر روی می‌دهد.

فیلسوفان اگزیستانسیالیست در این امر معتقدند که انسان، به خصوص، حیوانی است که «طرح» می‌افکند و برای تحقیق آن به درونِ آینده جهش می‌کند. شاید جالب‌ترین نکتۀ فلسفی آثار سارتر و وجه تمایز او از دیگر فیلسوفان، در این باشد که انسان جز همین طرح هیچ نیست، ولی گرچه این طرح نخست در ذهن او ریخته می‌شود، لیکن تا به مرحلۀ عمل نرسد همان هیچ است، و انسان با دست زدن به «عمل» در ماجرایی شگفت «درگیر» می‌شود که به زندگی و سرنوشتش ابعاد تازه می‌بخشد. از همین روست که سارتر قهرمان‌های خود را اغلب در لحظۀ «انتخاب» قرار می‌دهد، لحظه‌ای که به دنبال آن باید دست به عمل زد. و «انتخاب» همیشه با «اضطراب» توام است. این نمایشنامه شرح کوشش‌های مردی است که طرح زندگی‌اش را در «مطلق» می‌ریزد_مطلق خوبی و مطلق بدی_ و شکست می‌خورد، زیرا دست عمل از مطلق کوتاه است. سارتر خود می‌گوید: «این نمایشنامه سراسر شرح روابط انسان است با خدا، یا به عبارت دیگر: «روابط انسان با مطلق.» و مراد نویسنده از «شیطان» و «خدا» همین مطلق دوگانه است.

بخش‌هایی از این نمایشنامه 

هاینریش: تو خیال کرده‌ای روح مردم سبزی خوردنی است.

گوتز (همچنان رو به دیوار) کیست حرف می‌زند؟

هاینریش: باغبان می‌تواند تصمیم بگیرد که چه چیز به درد چغندر می‌خورد، اما هیچکس نمی‌تواند برای مردم، اگر خودشان نخواهند، خیر و صلاح را انتخاب بکند.

ص 114

سفری به نمایشنامۀ شیطان و خدا نوشتۀ ژان پل سارتر

ترس، شورش را خفه می‌کند.

ص121

 

من گوش خدا را کر می‌کنم و همین برای من بس است، زیرا او تنها دشمنی است که شایستۀ من است.

ص 77

 

تو یک ساعت از کار افتاده هستی که همیشه همان وقت را نشان می‌دهد.

ص 174

سفری به نمایشنامۀ شیطان و خدا نوشتۀ ژان پل سارتر

از جذاب‌ترین بخش‌های این اثر، قسمت‌هایی است که کشیشان کلیسا ادعا می‌کنند شفاعت از گناهان، با نذورات افراد قابل خریدن است و با فریبِ دهقانان دسترنج آنان را به سرقت می‌برند. هرکس پول بیشتری بدهد گناهان بیشتری را از خود یا خانوادۀ درگذشته‌اش می‌تواند پاک کند. خرافاتی که در این نمایشنامه در بین مردم فقیر رواج دارد، هنوز پس از گذشت قرن‌ها پابرجاست. خرافاتی که تنها کارشان در فقر نگهداشتن مردم و به وجود آوردن درآمدی بی‌زحمت و بر اساس ترس اخته‌کننده و حرّافی برای قدرتمندان مقرر شده است. حال سوال اینجاست که بار کج تا کجا می‌تواند بر دوش دیگران گذاشته شود و انسان تا چند قرن دیگر می‌خواهد با لباسِ قرن‌ها پیش اجدادش، راه برود و بدون فکر و بازبینی باور کند.

رسالتِ نمایشنامۀ سارتر به چالش کشیدن وضعیت ثابت‌شدۀ انسانی است که عامل فقر و بدبختی و بی‌عدالتی اجتماعی و ظلم را بیرون از فکر و باورهای خود جست و جو می‌کند. دهقانِ خرافاتی تا زمانی که از آویختن به خرافات برای در امان ماندن از خشم الهی دست برندارد، و تا زمانی که مسئولیت سرنوشت خود را به عنوان فردی سازندۀ محیط عادلانه بر دوش نگیرد، همچنان بهترین بازار برای افراد سودجوست.

سفری به نمایشنامۀ شیطان و خدا نوشتۀ ژان پل سارتر

مطالب بیشتر

  1. تحلیل اروین یالوم از درمان پوچی به سبک سارتر
  2. بخش‌هایی از رمان تهوع اثر سارتر
  3. فیلمنامۀ فروید نوشتۀ ژان پل سارتر
  4. نگاهی به افکار و آثار ژان پل سارتر
  5. چرا سارتر نوبل را نپذیرفت؟

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

4 ساعت ago

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

3 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

6 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

7 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

2 هفته ago