پیام ساموئل بکت برای جهانیان: باید به زندگی خندید!
دکتر نجومیان: بسیاری از منتقدان ساموئل بکت را به عنوان یک «اگزیستانسیالیست» میشناسند، هرچند این نویسنده مشهور ایرلندی خود این اعتقاد را نداشت. اهمیت «وجود» در برابر «ذات» یکی از مهمترین وجوه فلسفه قرن بیستم است.
وی افزود: بکت کاملا آشنا با مکتب اگزیستانسیالیسم بود و در آثارش نیز مساله «وجود» اهمیت بسیاری دارد. از این منظر بکت نیز اگزیستانسیالیست است، اما مهمترین پرسش فلسفی در آثار بکت این است که «شرایط وجود» در جهان چیست؟
نجومیان ادامه داد: آلن رب گرییه داستاننویس مشهور فرانسوی درباره منظومه فکری مارتین هایدگر، فیلسوف اثرگذار آلمانی میگوید «شرایط فلسفه هایدگر «آنجا بودن» است و تئاتر در بهترین صورت این فلسفه را انتقال میدهد، چرا که مهمترین مساله درباره شخصیت یک نمایشنامه، روی صحنه تئاتر بودن آن است.» ویژگی شخصیتهای خلق شده توسط بکت نیز این است که صرفا روی صحنه هستند؛ به عبارتی میتوان گفت که بکت در آثار خود به دراماتیزه کردن فلسفه پرداخته است.
باید به زندگی خندید
این عضو هیات علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به این نکته که شخصیتهای خلق شده توسط بکت کمیک هستند، گفت: بهطور کل بکت در آثار خود بیان میکند که زندگی عادت است و به همین دلیل بسیار رنجآور، بنابراین باید به آن خندید. معمولا در اکثر تئاترهای دنیا نیز کمدینها ایفاگر نقشهای موجود در نمایشنامههای ساموئل بکت هستند.
وی افزود: بکت شخصیتهای «ولادیمیر» و «استراگون» در مشهورترین نمایشنامه خود یعنی «در انتظار گودو» را با الهام از شخصیتهای لورل و هاردی نوشت. کلا بکت به مجموعه فیلمهای این دو کمدین مشهور در تاریخ سینما علاقه بسیاری داشت.
نویسنده کتاب «درآمدی بر پستمدرنیسم در ادبیات» در ادامه با اشاره به این نکته که از منظر بکت زندگی یک امر تراژیک است، گفت: نمایشنامههای بکت کمدیــتراژدی هستند، چرا که زمینه زندگی از منظر بکت کمدیــتراژدی است؛ به عبارت دیگر از منظر بکت زندگی در دنیا یک تراژدی است، اما آنچیزی که ما در مقابل آن انجام میدهیم، کمدی است. این بهترین توصیفی است که از جهان بکتی میتوان داشت.
این منتقد ادبی فضای غالب در نمایشنامههای بکت را اینگونه تشریح کرد: زمینه داستانها و نمایشنامههای بکت بسیار غمانگیز، اما شخصیتهای همه کمدی هستند. به عنوان مثال شخصیتهای «نگ» و «نل» را در نمایشنامه «دست آخر» در نظر بگیرید. این دو شخصیت در سطل زباله زندگی میکنند و شرایط آنها بسیار رقتبار است، اما در عینحال حرفهای کمیک و خندهدار میزنند. بهطور کل باید در اجراهای نمایشنامههای بکت خندید، اما در ایران این قضیه برعکس است.
آرزوی بکت رسیدن به ادبیات بدون کلمه بود
بلقیس سلیمانی: ساموئل بکت در جایی بیان کرد که آرزوی روزی را دارم که ادبیات بدون کلمه داشته باشیم. این باور بسیار وحشتناک است و به همین دلیل هم ارتباط با آثار بکت سخت و دشوار است.
وی افزود: موضوع آثار بکت «سکوت» و «هیچ» است و این دو سوژه اصولا حرف ناپذیرند. همچنین مهمترین مساله برای بکت پرسش از خود و یا گفتوگوی با خود است. این گفتوگوی با خود که به «تکگویی» میانجامد در همه داستانها و نمایشنامههای این نویسنده شهیر ایرلندی وجود دارد.
این منتقد ادبی با اشاره به این نکته که «تک گویی» در ذات خود پراکندهگویی هم دارد، گفت: اندیشههای بکت پراکنده است، همانطور که تکگویی این ویژگی را در خود دارد. فراموش نکنیم که بکت «تکگویی» را از استاد خود جیمز جویس وام گرفته است. یکی از مشهورترین آثار بکت رمان «مورفی» روایت کسی است که خود را به یک صندلی گهوارهای بسته و تنها کنشاش حرف زدن با تلفن است.
تلاش شخصیتهای بکتی در محو کردن بدن
نویسنده مجموعه داستان «بازی عروس و داماد» ادامه داد: از رمان «مورفی» به بعد است که ما در آثار بکت تاثیر اندیشه محوری رنه دکارت، یعنی دوگانگی بین ذهن و جسم را مشاهده میکنیم. شخصیتهای بکتی به خود میاندیشند و سعی در محو کردن «بدن» دارند.
سلیمانی همچنین درباره سبک نگارشی بکت، اشاره کرد: سبک بکت «گروتسک» است. این سبک هم حاوی طنز است و هم مخاطب را به تفکر و چندش وا میدارد. در جهان داستانها و نمایشنامههای بکت کمترین کنش و حرکت وجود دارد. شخصیتهای بکتی نیز اکثرا پیر، علیل، ولگرد، خانه به دوش و دارای نقص جسمانی هستند. یکی از درونمایههای تکراری در آثار بکت وحشت از تولید مثل است. وی دوست دارد هیچ تولدی صورت نگرفته و جهان به برهوت تبدیل شود.
این منتقد ادبی اضافه کرد: نمایشنامه «در انتظار گودو» اثری بود که باعث شهرت بسیار بکت در جهان شد. این نمایشنامه که چیزهای جدیدی را به جهان نمایش عرضه کرد، چهار شخصیت با نامهای «ولادیمیر»، «استراگون»، «لاکی» و «پوزو» هستند. شخصیت پوزو برده است و ارباب او لاکی. این نقش ارباب و برده در بسیاری از نمایشنامهها و داستانهای بکت تکرار میشود.
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…