این نقاشی متعلق به «یان وان آیک» نقاش بلژیکی قرن پانزدهم میلادی است.

آنچه از اطلاعات تاریخی این اثر بدست می‌آید اینکه به ترسیم ازدواج زن و مردی پرداخته است.

در وهله‌ی اول باید از ترکیب‌ رنگ‌ها و مفهومی که می‌تواند داشت صحبت کرد.

رنگ تخت و پرده‌ها قرمز است که به شهوت و تمنیات اشاره دارد. رنگ لباس وی ترکیبی از سبز و آبی و سفید است که هر سه می‌توانند اشاره‌ای به قداست و پاکی باشند.

زن به صورت مرد نگاه نمی‌کند، مرد نیز با چهره‌ای بدون لبخند به نقطه‌ی دیگری خیره شده است.

زن دستان بازش را در دست مرد گذاشته است. دستِ باز می‌تواند نمادی از بخشیدن و تفویض خود به مرد باشد.

در دست و صورت زن حالتی از انفعال و فرمانبرداری هست.

سگ نیز که نماد وفاداری یا لب بستن به دلیل وابستگی و نیاز است، کنار زن قرار دارد که نقش منفعل و وابسته‌ی او را عیان می‌سازد.

بدون لبخند بودن صورتها یا بار عاطفی نداشتن تصویر می‌تواند به این اشاره داشته باشد که ازدواج یک رسم اجتماعی است که  در آن شهوات و رنگ سرخ را باید پشت سر گذاشت (رنگ سرخ پشت سر زن قرار دارد) یا همانطور که «سیمون دوبوار» در کتاب «جنس دوم» می‌نویسد

ازدواج با تبدیل شهوات و هیجان عشق به وظیفه و اجبار، تمام شور و حال را از رابطه می‌گیرد.

در صورت خشک این زن و مرد آنچه آشکار است انجام یک قانون و سنت است و این صحنه هیچ بویی از اروتیک ندارد و حتا موهای زن نیز پوشیده است و دمپایی‌هایش را درآورده (در مکان‌های مقدس کفش را از پا در می‌آورند) پس در ازدواج این نقاشی، تقدس بر شهوت و عشق‌های افسارگسیخته برتری دارد و البته صمیمیتی شورمند نیز در چهره‌ی این زن و مرد پیدا نیست بلکه هردو دارند تن می‌دهند و پیمان می‌بندند.( گویا مصلحتی در بین است. مصلحت گذشتن از فردیت به نفع اجتماع و البته تولیدمثل)

می‌توان گفت این نقاشی ترسیم امنیت در برابر آزادی است.

زیرا آزادی آرامش و تن دادن را برنمی‌تابد. لباس رسمی زن و مرد و طور چینش وسایل و ترکیب رنگ‌ها که نماینده‌ی عواطف مختلف است (قرمز شهوت،سبز و آبی و سفید قداست و پاکدامنی و لباس تیره‌ی مرد ابهت) به خصیصه‌ی جهان کلاسیک اشاره دارد که اصرار می‌کند از هرچیز یک آرمانشهر بسازد و هرچیزی را بی‌نقص نشان دهد.

زیرا نمایاندن نقص و کاستی و نمایش ضعف‌ها و فقدان‌ها خاص تفکر مدرن است که به ساختن آرمانشهر علاقه‌ای ندارد و آن کمال را خود نقص می‌داند.

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

جورجو آگامبن: بالا‌ترین مرتبۀ امید و خوش‌بینی، شجاعتِ ناامیدی‌ است

جورجو آگامبن: بالا‌ترین مرتبۀ امید و خوش‌بینی، شجاعتِ ناامیدی‌ است. جورجو آگامبن با هرگونه فروکاستِ…

51 دقیقه ago

دربارۀ شعر ژاپن و عقل ناب…

 دربارۀ شعر ژاپن و عقل ناب... با اردشیر رستمی دربارۀ شعر ژاپن مطالب بیشتر با…

15 ساعت ago

گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا

گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا ترجمۀ منوچهر یزدانی: قرن گذشته بود. روزی که…

4 روز ago

زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد…

زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد...

2 هفته ago

مراقبۀ عبور از آشفتگی و لمسِ آرامش

مراقبۀ فراخواندن نیروهای بیکران درون

2 هفته ago

نگاهی به «سه‌گانه قاهره» نوشتۀ نجیب محفوظ

  یاسمن انصاری، منتقد و مترجم در نگاهی به «سه‌گانه قاهره» به عنوان مهم‌ترین اثر…

1 ماه ago