سیب آوردم، سیب سرخ خورشید و پیامی در راه روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد در رگها نور…
بزرگ بود و از اهالی امروز بود... ( به مناسبت زادروز مریم میرزاخانی) دوست بزرگ بود و از…
داستانِ پرکشیدن سهراب سپهری به روایت خواهرش « و نترسیم از مرگ مرگ پایان کبوتر نیست مرگ وارونه یک زنجره…
شاسوسا کنار مشتی خاک در دوردست خودم تنها نشستهام نوسانها خاک شد و خاکها از میان انگشتانم لغزید و فروریخت…