دو سروده از گراناز موسوی حرفهای روپوش سرمهای حتا تمام ابرهای جهان را به تن کنم باز ردایی به دوشم…
چند سروده از «گراناز موسوی» عریضه اول چفت در را بینداز که همسایهها خوابند بعد خسته نباشی چای نه دم…
نامه به مردی که نمیشناسم نامه به مردی که نمیشناسم 2 ظهر که از دیوار بالا رفت ساعت که پا…