دختری با گوشوارۀ مروارید 1 زمان، ظالمانه مهربان شده است و دیگر باد، حرف نمیآورد و ببرد یک نفر میگوید: چه روز بینظیری! و من...
اخراج سرودۀ آیدا گلنسایی همیشه باور داشتم در خشم ِشدید حقانیت یک عشق و خورشیدهایی که برای روز مبادا گذاشتهایم مشخص میشود افترا میبندی به...
شعری برای روسپیان سرودۀ آیدا گلنسایی روی میز، کمی مه ته کاسهی کوهستان ماسیده بود ماه که میدانست آسمان رنگینکمانی زیر سر دارد روی صندلیاش مستأصل...