ما آدمهای بدی نبودیم فقط میخواستیم سهممان کمی بیشتر باشد (بیشتر…)
بریدههایی از کتاب «تولستوی و مبل بنفش» نوشتهی نینا سنکویچ شاید زندگی یعنی همین: ناامیدی بسیار، ولی همینطور لحظههایی از…
نمایشنامۀ «اینجا کجاستِ» نغمه ثمینی: بیتوترین نقطۀ یک زندان! آیدا گلنسایی: اعظم دختر چهل و چندسالهای است که برای یافتن…
رمان «شهر موسیقیدانهای سپید» روایت افسونگرانۀ مسیحِ دوباره مصلوب آیدا گلنسایی: جلادت کفتر نوجوان کرد بیکس و کاری است که…
رمان «باهم، همین و بس» نوشتۀ آنا گاوالدا: شاعرانگی بیکرانۀ موقعیتهای روزمره آیدا گلنسایی: با هم، همین و بس[1] رمانی…
نمایشنامۀ «بچه» نوشتۀ نغمه ثمینی: شفقت از عشق بالاتر است! آیدا گلنسایی: سه زن مهاجر کرد ایزدی، افغانی و لیبیایی…
رمان «دیهگوی عزیز کیلا تو را در آغوش میکشد»: مرثیهای بر دور شدنهای بیعبور آیدا گلنسایی: النا پونیاتوسکا، روزنامهنگار و…
بریدههایی از کتاب «شرارهها» نوشتۀ مارگریت یورسنار بین ما چیزی است بهتر از عشق: همدستی. وقتی نیستی، چهرهات چنان…
نمایشنامۀ«صحنههایی از یک ازدواج»؛ افشای دروغی به نامِ ازدواج ِمادامالعمر آیدا گلنسایی: نمایشنامۀ «صحنههایی از یک ازدواج»[1] به قلم امیلی…
«طلسم شکسته» داستان کوتاهی از استاد محمد دهقانی و یک خاطره! طلسم شکسته هرچه میکرد خوابش نمیبرد. اضطرابی موهوم وجودش…
دیدار آیزایا برلین با بوریس پاسترناک و صحبتهایی دربارۀ نوابغ و مایا کوفسکی آیزایا برلین: زمانی کسی گفته بود که…