بریدههایی از رمانِ «شوخی» اثرِ میلان کوندرا نه، نباید تسلیم افسردگی بشوم، همانطور که فوسیک میگفت، مباد که افسردگی هرگز…
جشن بیمعنایی میلان کوندرا: ادای احترامی به رابله و پانورژ! آیدا گلنسایی: «جشن بیمعنایی»[1]نام رمان کوچکی است که در آن…
کافکا در کرانه نوشتۀ هاروکی موراکامی آیدا گلنسایی: کافکا در کرانه کتابی است شگفت. شگفت نه در معنای تعریفی کلی…
بریدههایی از چند شعر، نمایشنامه و رمان مطالب بیشتر 1. زندگی در پیش رو نوشته رومن گاری 2. خداحافظ…
رمانِ آخرین انار دنیا: «هر گم کرده راهی گمراه نیست» آیدا گلنسایی: مظفر صبحگاهی 21 سال از عمرش را در…
شعری برای «تزار»؛ یکی از مخوفترین بمبهای هستهای جهان شعری برای «تزار»؛ یکی از مخوفترین بمبهای هستهای جهان باد آورده…
به یاد غلامرضا بروسان: مرثیهای از او مطالب بیشتر بروسان: شعر از دروغ گفتن خسته شده است سرودههایی از غلامرضا…
بخشهایی از داستان ده فرزند هرگز نداشتۀ خانم مینگ چین بیش از این که یک کشور باشد یک راز…
قسمتهایی از داستان«سقوط» اثرِ «آلبر کامو» من هرگز شب از روی پل نمیگذرم. این نتیجهی عهدی است که با خود…
برای روسپیان؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی روی میز، کمی مه ته کاسهی کوهستان ماسیده بود ماه که میدانست آسمان…