چند سروده از «گراناز موسوی» عریضه اول چفت در را بینداز که همسایهها خوابند بعد خسته نباشی چای نه دم…
دربارهی مردی که دلش را جرئت نداشت ببازد پاروهایش مقوایی و بادبانهایش هرچه کاغذیتر بهتر دیگر کسی نمانده که…
دیباچه بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب که باغها همه بیدار و بارور گردند. بخوان، دوباره بخوان،…
دختری با گوشوارۀ مروارید 1 زمان، ظالمانه مهربان شده است و دیگر باد، حرف نمیآورد و ببرد یک نفر…
اخراج سرودۀ آیدا گلنسایی همیشه باور داشتم در خشم ِشدید حقانیت یک عشق و خورشیدهایی که برای روز مبادا…
نامه به مردی که نمیشناسم نامه به مردی که نمیشناسم 2 ظهر که از دیوار بالا رفت ساعت که پا…
ناگهان سرودۀ آیدا گلنسایی به الف. بهمنی... از نیمهی ممنوع آینهها آمدی و متحد شدی با تصویرم دستانم را…