ما بچه نداریم. من و سیمین. بسیار خوب. این یک واقعیت. اما آیا کار به همینجا ختم میشود؟ اصلا همین…
گیله مرد! بیا دیگر برنگردیم به جایی که هر نگاهی، بوی تعفّن نگاه یک مأمور را دارد. نمیشود؟ _نمیشود. تا…
داستان زنی/کلفَتی است به نام «مرمر» که به بهانۀ گرداندن بچۀ مردم، او را با خود به بازار میآورد اما…
قسمتهایی از کتاب «ابوالمشاغل» اثرِ «نادر ابراهیمی» آیا «رسیدن» تا این حد حقیر و مبتذل و احمقانه است؟ آیا…
«عزیز من به یادم هست که روزی، مصرانه به تو میگفتم «ما هرگز خسته نخواهیم شد...هرگز» اما مدتیست پی فرصتی…
فلسفهی مقاومتِ خاموش خیال دارم پیشنهاد راه انداختن یک دانشگاه غیرمتمرکز فرش را هم بدهم. فقط برای بانوان خانهدار.…
گوش کن! باور کن! دیگر معجزهای در کار نیست. زندگی را با چیزهای بسیار ساده، پُر باید کرد. سادهها، سطحی…
با نوی گل به گونه انداخته، با لهجهی شیرینش گفت: باید تخیل کنیم که در مِه راه میرویم؛ در مهی…