چطور نمایشنامۀ «مدئا در منهتن» من را با همزادم «دئا لوهر» آشنا کرد!!! آیدا گلنسایی: چطور چنین چیزی ممکن است؟…
«غروب پروانه» نوشتۀ بختیار علی: هجرت از غربت به غربتی دیگر آیدا گلنسایی: پروانه دختر زیبایی لبریز از بیزاری از…
رمان «غرور و تعصب» نوشتۀ جین آستین؛ ادبیات به مثابه جبرانِ واقعیت آیدا گلنسایی: خانم و آقای بنت پنج دختر…
درنگی در رمان «جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود میبرد» نوشتۀ بختیار علی آیدا گلنسایی: جمشیدخان مرد…
نامهای سرگشاده به بختیار علی آیدا گلنسایی: روزی را به خاطر میآورم در دانشگاه الزهرا که استاد یگانهام دکتر مریم…
نظر دکتر محمد دهقانی دربارۀ مجموعه شعر «سماع در سنگستان» سرودۀ آیدا گلنسایی "سماع در سنگستان" نام مجموعه شعر تازۀ…
شعر زیبایِ «بدون اغراق دربارۀ مرگ» سرودۀ ویسواوا شیمبورسکا بدون اغراق دربارۀ مرگ شوخی سرش نمیشود، ستارهها، پلها نساجی،…
«یک بازی تازه» شعری از مجموعۀ «سماع در سنگستان» یک بازی تازه نه اینکه بلد نبود سیلاب گلآلود را یا…
پرسش عاشقهای بزرگ... «همچنان که در موسیقی انسان نمیداند چه میخواهد بگوید، در عشق حقیقی نیز همین مسئله هست. مشکل…