لذتِ کتاب‌بازی

«آتش از پشت شیشه» نوشتۀ شهلا حائری: روایتی ایرانی از اسطورۀ اوریدیس و اورفئوس!

«آتش از پشت شیشه» نوشتۀ شهلا حائری: روایتی ایرانی از اسطورۀ اریدیس و اورفئوس! آیدا گلنسایی:  دارا شوهر مینا باید…

3 سال ago

جودی آبوت: رمانی دربارۀ رذیلتِ فقر و فضیلتِ ثروت!

جودی آبوت: رمانی دربارۀ رذیلتِ فقر و فضیلتِ ثروت! آیدا گلنسایی: رمان «بابا لنگ دراز» نوشتۀ جین وبستر روایت دختری…

3 سال ago

«در ساحل پانزدهم سپتامبر» نوشتۀ ناهید کبیری؛ روایتِ عبور از چهار فصلِ ویوالدی

«در ساحل پانزدهم سپتامبر» نوشتۀ ناهید کبیری؛ روایتِ عبور از چهار فصلِ ویوالدی آیدا گلنسایی: رایکا انصاری زنی 45 ساله…

3 سال ago

منظرۀ افتاده بر دریاچه را برمی‌دارم، می‌گذارم سر جایش…

منظرۀ افتاده بر دریاچه را برمی‌دارم، می‌گذارم سر جایش...   داوودی‌ها دست داده است دستِ سراب دست‌هایی که آن‌قدر خاموشی…

3 سال ago

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس»

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس» سلیگمان اوپنهایمر    وقتی در نمایشگاه نقاشی الا را دیدم، که زیبایی خیره‌کننده…

3 سال ago

چطور نمایشنامۀ «مدئا در منهتن» من را با همزادم «دئا لوهر» آشنا کرد!!!

چطور نمایشنامۀ «مدئا در منهتن» من را با همزادم «دئا لوهر» آشنا کرد!!! آیدا گلنسایی: چطور چنین چیزی ممکن است؟…

3 سال ago

رمان «غروب پروانه» نوشتۀ بختیار علی: هجرت از غربتی به غربت دیگر

«غروب پروانه» نوشتۀ بختیار علی: هجرت از غربت به غربتی دیگر آیدا گلنسایی: پروانه دختر زیبایی لبریز از بیزاری از…

3 سال ago

رمان «غرور و تعصب» نوشتۀ جین آستین؛ ادبیات به مثابه جبرانِ واقعیت

رمان «غرور و تعصب» نوشتۀ جین آستین؛ ادبیات به مثابه جبرانِ واقعیت  آیدا گلنسایی: خانم و آقای بنت پنج دختر…

3 سال ago

درنگی در رمان «جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود می‌برد» نوشتۀ بختیار علی

درنگی در رمان «جمشیدخان عمویم، که باد همیشه او را با خود می‌برد» نوشتۀ بختیار علی آیدا گلنسایی: جمشیدخان مرد…

3 سال ago

نامه‌ای سرگشاده به بختیار علی

نامه‌ای سرگشاده به بختیار علی آیدا گلنسایی: روزی را به خاطر می‌آورم در دانشگاه الزهرا که استاد یگانه‌ام دکتر مریم…

3 سال ago