سروده‌هایی از شهرام شیدایی

سروده‌هایی از شهرام شیدایی

 

آن‌قدر به خودم گوش می‌دهم

که رودخانۀ گل‌آلود زلال می‌شود

کلمه‌ها برای بیرون آمدن بال بال می‌زنند

پرنده‌ها تمام شاخه‌های دور و برم را می‌گیرند.

 

کلمه‌ها چیزی می‌خواهند  پرنده‌ها چیزی

و رودخانه آن‌قدر زلال شده

که عزیزترین مرده‌ات را بی‌صدا کنارت حس می‌کنی

چشم‌هایت را می‌بندی

حرف نمی‌زنی ساعت‌ها

این درکِ من از توست:

در سکوتت مرده‌ها جابه جا می‌شوند

_کسی که منم، اما کلمۀ تو با آن آمد

طول می‌کشد، سکوتت طول می‌کشد

آن‌قدر که پرنده‌ها به تمام بدنت نوک می‌زنند

و چیزی می‌خواهند که تو را زجر می‌دهد

از هیچ‌کس نتوانسته‌ام، نمی‌توانم جدا شوم

این درک من از، من و توست.

 

به جاده‌ها نمی‌اندیشی، به کشتی‌ها نمی‌اندیشی

به فکر استخوان‌هایت در خاکی

استخوان‌هایی که بی‌شک آرام نخواهند شد

 

سروده‌هایی از شهرام شیدایی

 

من از سکوت تو بیرون می‌آیم

و می‌دانم آدم‌های زیادی در تو زجر می‌کشند

و می‌دانم که رفته‌رفته

در این فرش کهنه

در این دودکشِ روبه‌رو

در این درختِ باغ چه ریشه می‌کنی

و می‌دانم که تو سال‌هاست در من

حرف نمی‌زنی

حرف نمی‌زنی

حرف نمی‌زنی.

 

منبع

خندیدن در خانه‌ای که می‌سوخت

شهرام شیدایی

نشر کلاغ

ص52-51

 

مطالب بیشتر

  1. تعمقی در اشعار شهرام شیدایی
  2. سه شعر از شهرام شیدایی

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

گزیده‌ای از بهترین سخنرانی‌های «اپرا وینفری»

گزیده‌ای از بهترین سخنرانی‌های اپرا وینفری

3 ساعت ago

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند…

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند...

1 روز ago

«رازهای سطح» مستندی دربارۀ مریم میرزاخانی

«رازهای سطح» مستندی جذاب دربارۀ مریم میرزاخانی مریم میرزاخانی ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۵۶ متولد شد.…

1 هفته ago

پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمی‌شود

پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمی‌شود آیدا گلنسایی:  بسیاری از آثار…

2 هفته ago