چند سروده از اکبر اکسیر
«گرامافون»
خیلی زرنگید
چپ و راست تشویقم میکنید
نیچه بخوانم، سمفونی گوش بدهم
نقاشی اجق وجق ببینم
و هیچ چیزی را تأیید نکنم
بعد بروید بنشینید
پشت سرم صفحه بگذارید
فلانی هم روشنفکر شده است
کور خواندهاید
روشنفکر، جد و آبادتونه!
***
«برعکس»
از دیوار پذیرایی ما
5 قاب عکس آویزان است
در این عکسها عکبر عکسیر خود را
به شاملو ، براهنی، دولتآبادی و مجابی
چسبانده تا معروف شود
در قاب پنجم، ملیحه میخندد
به این همه حماقت و سادگی!
***
«دخو»
به من نگویید استاد!
استاد لقب بازنشستههاست
شاعران پیر هم که باشند
از رده خارج نمیشوند
مثل لغتنامهی دهخدا
آرام در گوشهای مینشینند
و میشوند کتاب مرجع!
***
«دیپلماسی»
به ما گفته بودند: دنبال سیاست نروید
سیاست پدر و مادر ندارد
از ترس یتیم شدن معلم شدیم
اما به جای گلستان و بوستان
سیاستنامه درس دادیم
حالا تمام دیپلمها دیپلمات شدهاند
چایت سبز
خواده نطیلالدین طوطی!
***
«دولایه»
من و ملیحه
دو پسر داریم
عرفان و ایثار
عرفان ساکت
ایثار شلوغ
عرفان باطن من است
ایثار ظاهر من
باطنم خودم را میسوزاند
ظاهرم دیگران را! …
***
«دفاعیه»
تیری در رفته
تکه موزاییکی پرتاب شده
چشمی درآمده
دستی شکسته و چند تا نقطه
این وظیفهی تشخیص هویت
یا پزشکی قانونیست
وظیفهی شعر، اظهار همدردی
وظیفهی طنز، افشای حماقت است
آقای بازپرس!
***
دربارۀ اکبر اکسیر
اکبر اکسیر متولد چهارم اسفندماه سال 1332 در آستارا، کارشناسی ادبیات فارسی دارد و بازنشستهی آموزش و پرورش است. از سال 47 شعر گفتن را شروع کرده و در قالبهای مختلفی شعر سروده است. اولین مجموعهی شعرش را در سال 1361 با نام «سوگ سپیداران» با قیمت 100 ریال و شمارگان 11هزار نسخه از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر کرده است.
اکسیر از سال 71 تا 81 شعر را کنار گذاشته و از سال 81 با شعرهای کوتاه آزاد طنزآمیزی که آنها را «فرانو» مینامد، به دنیای شعر برگشته است. حاصل این تلاش دوبارهی اکسیر پنج مجموعهی شعر است: «بفرمایید بنشینید صندلی عزیز» (82 / انتشارات نیمنگاه / از چاپ دوم تا چهارم انتشارات مروارید)، «زنبورهای عسل دیابت گرفتهاند» (84 / انتشارات ابتکار نو / چاپ هشتم)؛ برندهی جایزهی 10 سال طنز مکتوب حوزهی هنری و نامزد جایزهی کتاب سال، «پستهی لال سکوت دندانشکن است» (86 / انتشارات مروارید / چاپ پنجم)، «ملخهای حاصلخیز» (89 / انتشارات مروارید / چاپ سوم)؛ نامزد کتاب سال جایزهی شعر خبرنگاران، و «مالاریا» (90 / انتشارات مروارید).
اکسیر در سال 58 هم نشریهای را به نام «همشهری آستارایی» در هشت شماره منتشر کرده است.
طنز، شعر، نقد و روزنامهنگاری از فعالیتهای اکسیر در طول دوران کاریاش بوده و معروفترین مصاحبهاش را مصاحبه با رضا براهنی با موضوع «بحران رهبری شعر» میداند که در کتاب «طلا در مس» براهنی هم منتشر شده است.
«ملیحه» که اکبر اکسیر شعرهایش را به او تقدیم میکند و نام او در شعرهای این شاعر به چشم میخورد، همسرش است؛ در سال 1350 با ملیحه نظمی ازدواج کرده و دو پسر دارند با نامهای ایثار و عرفان.
(منبع: isna)
مطالب دیگر
«دیروز خیلی دیره» نوشتۀ شهلا حائری: شفای نهفته در بازیابی خاطرات آیدا گلنسایی: «دیروز خیلی…
گفتوگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوانثالث و... گفتوگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوانثالث و... گفتوگوی…
«نکاتی دربارۀ معناداری شعر»، دکتر تقی پورنامداریان
«بیتو به سر نمیشود»، مولوی با صدای فریدون فرحاندوز (بیشتر…)