نگاهی به فیلم «ضد مسیح» اثر فونتریه
ضد مسیح فیلمی است که نمی توان آن را تنها از یک جنبه مورد تحلیل و بررسی قرار داد و برای تحلیل این فیلم می بایستی تمامی عناصری که فیلمساز برای ساخت فیلم مورد استفاده قرار داده است را تحلیل کرد. چراکه ضد مسیح فیلمی است که نیاز به بررسی ایدئولوژی فون تریه، نماد پردازی در داستان، وابستگی به فرم گرایی، مباحث روانشناختی و جامعه شناختی دارد. ضد مسیح فیلمی است که مانند اغلب آثار لارس فون تریه پنجره ای متفاوت را برای علاقمندان به سینمای شکل گرایانه (فرمالیستی) می گشاید. فون تریه که شاید بتوان او را بهترین کارگردانی دانست که فرم در سینما را به خوبی می شناسد در ضد مسیح به شدت از نماد پردازی های گوناگون استفاده کرده است. او با ساخت این فیلم ثابت می کند که می تواند رهبر تمامی فیلمسازان نوگرا در سراسر جهان باشد. هرچند که سایر آثار فون تریه مانند مالیخولیا، داگ ویل و غیره نیز از سبک و سیاقی این چنین بهره جسته اند اما ضد مسیح فیلمی است که می تواند تأثیر به سزایی در پیدایش نسل نو و ابداع گر فیلمسازان داشته باشد.
درونمایه اغلب آثار فون تریه از نظر احساسی بسیار قوی و از نظر مفهومی بسیار عمیق می باشد. قاب بندی های مدرن و یا بهتر بگویم فوق مدرن فیلم های فون تریه، استفاده از نمادهای ریز و درشت برای القای حس به مخاطب، دکوپاژهای اصولی، دقت نسبت به اصول ساختار روایی و امثالهم از جمله خصیصه هایی است که فون تریه همیشه آن ها را رعایت کرده است. نکته قابل تأمل دیگر در آثار این فیلمساز عدم غلبه فرم بر محتوا می باشد. فون تریه کارگردانی است که با دقت و هوشمندی هرچه تمام تر فرم را در کنار معنا و احساس هدایت می کند به گونه ای که هیچ عنصر جانبی نمی تواند خللی در هیچ یک از عناصر اصلی فیلم های وی ایجاد نماید. ضد مسیح فیلمی است که نمی توان آن را تنها از یک جنبه مورد تحلیل و بررسی قرار داد و برای تحلیل این فیلم می بایستی تمامی عناصری که فیلمساز برای ساخت فیلم مورد استفاده قرار داده است را تحلیل کرد. چراکه ضد مسیح فیلمی است که نیاز به بررسی ایدئولوژی فون تریه، نماد پردازی در داستان، وابستگی به فرم گرایی، مباحث روانشناختی و جامعه شناختی دارد.
در نگاه اول ایده ابتدایی فیلمنامه ضد مسیح ایده ای بسیار ساده و دم دستی به نظر می رسد. این که زن و مردی بر اثر غفلت و بی توجهی کودک خود را از دست می دهند و زن بعد از دست دادن فرزندش دچار بیماری روانی می گردد و مرد او را برای بازگشت به حالت طبیعی به کلبه ای در دل جنگل می برد، نمی تواند برای مخاطب جذاب و فریبنده باشد، اما فون تریه با هوشمندی هرچه تمام تر این ایده به نظر دم دستی و ساده را با پرداختی دقیق و اصولی تبدیل به فیلمنامه ای شگفت انگیز می کند تا اثری خلق شود به نام ضد مسیح که این اثر را می توان یکی از بهترین های تاریخ سینمای جهان برشمرد.
نکته مهم فیلم ضد مسیح این است که این فیلم از همان ابتدای امر از کلیشه ها پیروی نکرده و مسیری ضد کلیشه ای را در پیش روی می گیرد. فیلمنامه ضد مسیح از چند اپیزود و یک مقدمه و مؤخره برخوردار است که در نوع خود بی نظیر است. مقدمه فیلم که با موسیقی بی نظیر کریستسن ایندس اندرسون آغاز می گردد همانند کلیپی است که داستانی کوتاه از زندگی یک خانواده را روایت می کند. کودکی از خواب بلند می شود. تنهایی او و عدم توجه والدین به وی باعث می گردد تا کودک به سمت پنجره اتاقش کشیده شود و از آن جا به بارش برف نگاه کند، کودک عروسک اش را بر می دارد و جلوی پنجره رفته و از آن جا لیز می خورد و به پایین پرتاب شده و جان می سپارد. فصل اول فیلم ضد مسیح که بلافاصله پس از این مقدمه دردناک آغاز می شود مراسم تشییع و تدفین کودک را به تصویر کشیده است. پدر کودک به شدت مشغول زاری و گریستن است اما مادر شوکه شده و بهت زده پشت سر تابوت کودک که غرق در گل است راه می رود و خیره خیره به تابوت نگاه می کند و ناگهان غش می کند.
فون تریه با ظرافت آشکاری ضمیر خودآگاه والدین کودک را مسبب به وجود آمدن این اندوه و ماتم می داند چرا که با از دست دادن کودک مادر وی دیگر هیچگونه کنترلی بر اعمال خودآگاهانه خویش ندارد و فون تریه این عدم تعادل در رفتار و کردار وی را به دلیل عدم تعادل زن در روابط جنسی خویش بر می شمرد. زن که خود به این نتیجه رسیده که به دلیل امیال نفسانی اش کودک خردسال خویش را از دست داده است دیگر توانایی ادامه زیستن را در خود نمی بیند و به ناچار همسر وی به عنوان یک روانپزشک وارد عمل شده و با اعمال و سخنان خویش زن را به آرامش دعوت می کند. مرد مدام از همسرش می پرسد که از چه چیزهایی می هراسد و زن به وی پاسخ می دهد که از جنگل هراس زیادی دارد، مرد متعجب از این گفتار زن به او می گوید که وی قبلاً به شدت عاشق جنگل بوده است! مرد به همین دلیل تصمیم می گیرد همسر خود را به کلبه کوچک شان که در دل جنگل است ببرد.
تا انتهای فصل اول فیلم فون تریه تنها بر واقعیت های موجود در زندگانی اشاره می کند و توهمات و تصوراتی را که در ذهن انسان ها به وجود می آید را به عمد نادیده می انگارد اما از ابتدای سفر و هنگامی که زن و شوهر برای رفتن به جنگل سوار قطار می شوند و زن خیره از پنجره قطار بیرون را نگاه می کند و تصاویری عجیب و غریب را می بیند، فیلمساز سعی بر آن می کند که مخاطب را درگیر ذهنیت های زن فیلم بکند. مسلماً عدهای هستند که به دور از هرگونه تفکر و تعمقی مباحث روانشناختی فیلم را مردود قلمداد کنند در صورتی که مباحث روانشناختی که در ضد مسیح مطرح می گردد همگی اصولی هستند. زن مرتباً تصاویری فرا واقعی را در ذهن خود می بیند اما هیچ واکنشی به هیچ یک از این تصاویر نشان نمیدهد. فون تریه با ظرافت هرچه تمام تر از دقایق پایانی فصل اول فیلم تا دقایق میانی فصل دوم فیلم وارد موضوع اصلی فیلم خود که اشاره ای مستقیم به آخر الزمان و غلبه کردن سپیدی بر سیاهی دارد می شود. فون تریه اما مانند اغلب فیلمسازانی که در این زمینه فیلم ساخته اند به شکل کلیشه وار و مستقیم خود را درگیر این قضیه نمی کند و به مخاطب خود اجازه می دهد تا آرام آرام بتواند این مسئله را برای خود حل کند. فون تریه در دو فصل بعدی فیلم یعنی «یأس» و «سه دعا کننده» حرف های خود را با صدای رساتری اعلام می کند.
در صحنه ای که زن بعد از مدت ها مراقبت و پذیرایی شوهرش اعلام می دارد که دیگر هیچگونه مشکلی ندارد و حالش رو به بهبودی گذاشته است. شوهر تنها در میان جنگل می ماند که ناگهان در صحنه ای تکان دهنده و درخشان با روباهی مواجه می شود که دارد گوشت های تن خود را می خورد. حیوان در حالی که به چشم های مرد زل زده رو به وی کرده و با او سخن می گوید: «هرج و مرج در دنیا حاکم است» و مرد از دیدن این صحنه به شدت متعجب و هراسان می شود.
در این فصل از فیلم فون تریه با استفاده از حیوانات سعی بر آن دارد تا حرف های درونی خود را با مخاطبان اش بیان نماید. فون تریه در صحنه ای که حیوان گوشت بدن خود را می خورد این حس را به مخاطب القاء می نماید که انسان ها در دنیا مشغول خوردن گوشت تن یکدیگر هستند و برای رسیدن به امیال شان حاضرند حتی گوشت تن فرزند خویش را نیز بخورند و یا در صحنه ای که آهویی که در حال به زایش مرداری است با دیدن مرد فرار را بر قرار ترجیح می دهد فون تریه اشاره به این نکته دارد که آدمی حاضر است در راه رسیدن به شیطان (امیال شهوانی) از تمامی موجودات عزیز زندگی خود بگذرد.
نگاهی به فیلم «ضد مسیح» اثر فونتریه
فون تریه همچنین در دو فصل نهایی ضد مسیح اشاره به شیطانی دارد که وجود زنان را تسخیر می کند. و گویا به این باور رسیده است که زنان موجوداتی هستند که شیطان به راحتی می تواند درون آن ها رخنه کند و آن ها را وادار به آن نماید تا تمامی پاکی های زندگی خود را به آتش بکشند. فون تریه زن و مرد این فیلم را همانند همان حضرت آدم (ع) و حوا به تصویر کشیده است که به تنهایی در بهشتی مشغول زندگانی شان هستند اما شیطان مانع از آن می گردد که آن ها بتوانند با پاکی و درستی زندگی کنند.
هرچند که در جای جای فیلم همان شخصیت شیطانی زن هم اشاراتی به پاکی و درستی می کند کما این که در نمایی از فیلم که بلوط ها از درخت بر بام خانه آن ها می ریزند وی در جمله ای می گوید که در جایی خوانده است که درختان هر صد سال یک بار که جان خود را از دست می دهند یکی دیگر از خود جای می گذارند. فون تریه با ظرافت هرچه تمام تر با بیان این مطلب به این مهم دست پیدا می کند که درخت پاک ترین جانداری است که روی زمین زندگی می کند و در زندگی خویش به هیچ نکته شهوت انگیزی توجه ندارد.
در ضد مسیح زن که سال ها قبل برای پایان نامه دانشگاه خود تحقیقی در مورد شیطان داشته است تمامی تحقیقات خود را در جایی از کلبه مخفی نموده که مرد آن ها را می یابد و به مطالعه آن ها می پردازد. مرد بعد از جست و جو به صورت فلکی عجیبی با عنوان «سه گدا» دست پیدا می کند که اگر آن سه در یک نقطه جمع شوند یک نفر کشته خواهد شد. اما مرد هیچ یک از آن ها را باور نکرده و تمامی این صور فلکی و تصاویر نقاشی شده سوررئال را زاییده تخیلات زن قلمداد می کند. در صورت فلکی عنوان زن کشی به وضوح دیده می شود اما مرد نمی تواند این را باور کند.
مرد بعد از تحقیقات فراوان به این نکته دست پیدا می کند که مسبب جریان مرگ فرزندشان همسرش بوده است که از کودکی کفش های او را به صورت برعکس پایش می کرده و این امر باعث شده که پاهای کوچک به شکلی دفرمه و عجیب شکل بگیرند و به همین دلیل کودک نتوانسته روی پنجره بایستد و به پایین پرتاب شده و جان سپرده است. فون تریه با ظرافت هرچه تمام تر یک بار دیگر در این جا نقد خود را نسبت به رابطه جنسی به ویژه اعمال جنسی افراطی بیان می دارد و با اشاره ظریف به این عدم توجه مادر به فرزند و یا بی اعتنایی مادر نسبت به فرزند خویش به این مهم دست میابد که برای این زن که شیطان در درون اش لانه دارد در هیچ برهه از زمان هیچ چیزی جز رابطه جنسی نتوانسته مهم باشد و به همین دلیل کودک اش را از دست داده است.
مرد همسر خویش را از این قضیه و جریان کالبد شکافی کودک و گزارش پزشک قانونی مبنی بر کج بودن پاهای کودک آگاه می کند و از همان زمان زن به شکل وحشیانه و دیوانه واری شیطان درونی خود را به نمایش می گذارد و به انسانی خون آشام و دیو سیرت بدل می گردد. فون تریه با ظرافت هرچه تمام تز تغییر و تحولات شخصیت های فیلمنامه را به تصویر کشیده است به گونه ای که اعمال و رفتار شیطانی زن به شدت برای مخاطب قابل درک و قابل باور به نظر می رسد.
از نیمه میانی فصل سوم تا پایان فصل چهارم فیلم فضای فیلم به سمت فیلم های وحشت زا گرایش پیدا می کند. زن که بسیار وحشی شده ضربه ای دهشتناک به مرد وارد می کند و مرد از این ضربه بیهوش شده و زن سنگ بزرگ سمباده را به درون پای مرد فرو برده و پیچ می کند. بعد از آن که مرد به هوش آمده و خود را در آن وضعیت می بیند به دل جنگل پناه برده و زیر ریشه های یک درخت کهن که مانند غاری شده رفته و خود را در آن جا پناه می دهد اما کلاغ که نماد شومی است با صدای خود زن را از وجود مرد در زیر درخت آگاه می سازد و باعث می شود زن به سراغ مرد آمده و او را آزار دهد.
در نهایت هنگامی که زن به آرامش می رسد از همسر خود عذرخواهی می کند و مجدداً این بار صدای کلاغ است که به نحوی برای جبران بدی گذشته اش به نجات مرد می آید و باعث می شود تا مرد آچار فرانسه ای را که زیر خاک مدفون شده را بیابد تا خود را نجات دهد، مرد بعد از پیدا کردن آچار فرانسه سنگ سمباده را از پای خود باز می کند و در حالی که سه گدا به درون خانه آن ها آمده اند و صورت فلکی شیطانی زن شکل حقیقی به خود گرفته است مبادرت به قتل همسرش کرده و او را خفه می کند.
موخره فیلم ضد مسیح هم مانند مقدمه اش یک کلیپ کوتاه است که خود مانند فیلم کوتاهی است که درونمایه ای جذاب دارد و قاب به قاب آن برای مخاطبان پیام به همراه دارد. بعد از آن که مرد زن خود را می کشد و جنازه اش را در وسط جنگل به آتش کشیده و رها می کند که این امر از دیدگاه فون تریه کنایه از غلبه حق بر باطل و پیروزی مسیح (ع) بر شیطان و یا انسان بر نفس اش دارد قدم در جنگل می گذارد و به سمتی پیش می رود و بعد از آن جمعیت کثیری با صورت هایی بی هویت که فون تریه با هوشمندی هرچه تمام تر تمام صورت های آنان را محو قرار داده است پشت سر او حرکت می کنند و به سمت زندگی راستین خویش باز می گردند.
زندگانی که دیگر در آن شیطانی نخواهد بود تا با وسوسه های زنانه اش آنان را بفریبد و آدمی را راضی کند تا برای رسیدن به لذتی جسمی و چند ثانیه ای عمری زندگانی خود را به سوی پوچی، سیاهی و تباهی بکشاند. فیلمنامه ضد مسیح با این که سراسر مفاهیم عمیق را با خود به همراه دارد آن چنان در بیان این مفاهیم و روایت داستان فیلم یکدست و روان عمل نموده که جزو نادرترین فیلمنامه های سینما به شمار می رود. شخصیت پردازی های فیلم، گره افکنی ها و گره گشایی های فیلم و ایجاد حس تعلیق در فضای فیلمنامه همگی خوب و عالی از آب درآمده است. شاید تنها نکته مجهول فیلمنامه انتخاب نام فیلم باشد.
انتخاب نام فیلم «ضد مسیح» برای این فیلم خود پرسش های بی شماری را در ذهن مخاطبان به وجود می آورد. هر مخاطبی در وهله اول اگر هیچگونه اطلاعی از ماهیت درونی فیلم نداشته باشد به این باور خواهد رسید که این فیلمی است در رابطه با اشخاص و یا گروه هایی که بر ضد حضرت مسیح (ع) فعالیت می کنند در صورتی که نام فیلم کاملاً با درونمایه فیلم در تضاد است. فیلم به شدت طرفدار دین گرایی است و نام «ضد مسیح» اشاره به نیروهای شیطانی دارد که در آخرالزمان جلوی حضرت مسیح (ع) خواهند ایستاد و مانع ورود وی به دنیا خواهند شد و در برابر وی مقاومت خواهند کرد.
نقد و برررسی فیلم ضد مسیح اثر فون تریه
کارگردانی خلاقانه لارس فون تریه در ضد مسیح مسلماً جزو بهترین های کارنامه نسبتاً پربار این فیلمساز جوان دانمارکی محسوب می شود. بازی بازیگران فیلم به شدت عالی است. ویلیام دافو در ضد مسیح یکی از بهترین بازی هایش را به نمایش گذاشته است. بازی دافو به شدت حسی و روان است به گونه ای که مخاطب با این شخصیت همذات پنداری می کند. نکته جالب دیگر در مورد دافو یادآوری بازی درخشان وی در فیلم آخرین وسوسه مسیح می باشد. شارلوت کینزبورگ بازیگر زن فیلم نیز یکی از بهترین های بازیگری را در ضد مسیح از خود به یادگار گذاشته است. کینزبورگ که در این فیلم ایفاگر نقش شخصیتی چند وجهی است و به خوبی از پس ایفای شخصیت های متفاوتی که در این فیلم ایفا کرده برآمده است. جلوه های ویژه کامپیوتری فیلم اما آن چنان که باید و شاید خوب از آب درنیامده است و نمی تواند تصویری واقعی را در ذهن مخاطبان ایجاد نماید، جلوه های ویژه فیلم به ویژه در صحنه هایی از فیلم مانند بارش بلوط ها روی سر مرد در جنگل، تصویر ذهنی زن هنگام راه رفتن در جنگل و غیره است نمی تواند تصویری واقعی را به مخاطبان ارائه نماید. اما فیلمبرداری درخشان آنتونی داد مانتل یکی از نکات قوت فیلم محسوب می شود. داد مانتل با قاب بندی های بدیع و بی نظیر خود بر اساس محتوای پربار و پر معنای فیلم تصویری واقعی را برای مخاطبان القاء نموده است. در کل این که ضد مسیح با این که یکی از جنجالی ترین فیلم های تاریخ سینما است و نظرات گوناگونی در مورد فیلم داده شده است جزو آن دسته فیلم هایی است که حتماً باید دید. به جرأت می توانم بر این امر صحه بگذارم که این فیلم جزو 50 فیلم برتری است که تا کنون به تماشای آن نشسته ام و چندین بار دیگر نیز خواهم نشست!
منبع : پرده سینما
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…