نقدهایی بر فیلم جدایی نادر از سیمین
نقد و بررسی اول: Andrew O’Hehir
در فیلم اصغر فرهادی، کارگردان فیلم جدایی نادر از سیمین، هیچ سیاست صریح و روشنی نمیتوان یافت و زمانی که اصغر فرهادی در کشمکش با مقامات دولتی ایران در حین تولید فیلم بود، سرانجام مهر تایید بر تولید وی خورده شد. این فیلم در سال ۲۰۱۱ در جشنواره فیلم فجر در تهران موفق ظاهر شد و هم اکنون رسماً کاندیدای اسکار از سوی جمهوری اسلامی ایران میباشد. دو نتیجه ضد و نقیض میتوان از این فیلم برداشت کرد: شاید مقامات فرهنگی ایران چندان زیرک نباشند و یا این که شاید سطح اختلاف نظرها و مباحثهها در ایران بسیار پیچیدهتر از آن است که خارج نشینها گمان میکنند.
“جدایی نادر از سیمین” در واقع همه چیز است، که شاخصترین آنها یک ملودرام اجتماعی پیچیده در مورد سقوط یک ازدواج و یک مشکل خانوادگی که باعث ایجاد زنجیرهای از حوادث میشود؛ یک داستان فریبنده و هیچکاکی که سرنخها در تنگناهای داستان بافته شدهاند که شاید ببینده قادر به درک آنها نشود و یک داستان برجسته فلسفی که هر یک از کاراکترهای فیلم در آن از لحاظ اخلاقی نقشی منحصر به فرد ایفا می کنند.
عناصر استفاده شده فرهادی در فیلمش در تمام کشورها و در تمام مقاطع زمانی یافت میشوند. (اختلافات زناشویی، مذهب، اختلاف طبقات اجتماعی و فرهنگ سنتی مردسالاری) اما جدای همه اینها ” جدایی نادر از سیمین” تصویری واضح از تنش و نفاق و اختلافات خانوادگی جامعه ایران نشان میدهد. تا آنجا که من از آن مطلع هستم، این موارد از چشم مقامات ایرانی هم پنهان نمانده و عده ای واکنش های تندی نیز بدان نشان داده اند اما با تمامی این احوالات، جایگاه فعلی این فیلم نشان می دهد که مقامات ایران واقعاً دوست نداشتند که فرهادی را سرکوب شود. (لازم به ذکر است که فرهادی جایزه بهترین فیلم را در برلین را هم از آن خود کرد.) این فیلم یک شاهکار تمام عیار است و ممکن است که در انتها به عنوان بهترین فیلم در بخش خارجی جوایز نیز انتخاب شود.
تعداد انگشت شماری از علاقه مندان به سینما فرهادی ۴۰ ساله را میشناسند، کسی که فیلم قبلی اش “درباره الی” تا حدودی از فیلم ” L’Avventura” ساخته آنتونیونی اقتباس گرفت و به عنوان کارگردانی پیشرو بعد از کارگردانان معاصر و برجسته ایران همچون عباس کیارستمی، محسن مخملباف و مجید مجیدی مورد تمجید قرار گرفت. طبعاً بسیاری از علاقه مندان به سینما در آمریکا تا کنون هرگز درباره فرهادی نشنیده اند و به همین دلیل شاید تمایل چندانی به تماشای” جدایی نادر از سیمین”نداشته باشند.
شاید ترس از سکانسهای طولانی و ساکت در خانه و مناظر خشک دلیل این موضوع باشد؛ اما اشتباه نکنید، این فیلم بسیار جدی و پیچیده است که پر است از سرگرمی، شوخی و ترحم که چشم انداز جذاب خانواده معاصر ایران را در پشت کلیشه ها به تصویر میکشد.
در صحنه آغازین ، ما زوج اصلی فیلم را میبینیم؛ نادر خوش تیپ و باوقار (پیمان معادی) و زن موقرمزش سیمین (لیلا حاتمی) که در مقابل یک قاضی که دوربین در ابتدا آن را نشان نمی دهد در حال مشاجره برای طلاق هستند. اما این قاضی، حوصله اش از جر و بحث این دو نفر از طبقه متوسط مردم سر رفته است. سیمین میخواهد دختر یازده ساله خود ترمه را (سارینا فرهادی که دختر واقعی اصغر فرهادی است) با خود به خارج از کشور ببرد اما دلیل واضح و مشخصی نیز برای این کار ندارد، اما این در حالی است که نادر میخواهد در ایران بماند و از پدر پیر خود که به بیماری آلزایمر دچار است و نمیتواند او را تنها بگذارد، (علی اصغر شهبازی) مراقبت کند.
این فیلم یک نزاع موشکافانه است؛ هیچکس دین را زیر سوال نمی برد، جایگاه زن را تحقیر نمیکند و یا برخی قوانین قانون اساسی ایران را محکوم نمیکند. ممکن است تصور کنید نادر و سیمین از همان ثانیه های اول جو را آلوده میکنند. در واقع آنها در دعواهای ناتمام خود، باز هم ملاحظه می کنند و تا حرمت یکدیگر را نگه می دارند. اما نکته جالب توجه آنکه، در یک جامعه غربی، یک زوج یا به شدت با هم دعوا کرده و یا دوستانه از هم جدا میشوند. معمولا در جوامع غربی، حالت دیگری وجود ندارد!
وقتی که سیمین با مخالفت نادر برای طلاق مواجه میشود، به خانه پدری خود میرود و تلاش میکند تا از طریق قانونی حضانت ترمه را از آن خود کند. این در حالی است که نادر و سیمین بدون هیچ خصومتی با هم رفت و آمد دارند. نادر، راضیه (با بازی ساره بیات)، شخصی متدین و نیازمند را که در حومه شهر زندگی میکند، برای مراقبت از پدرش استخدام میکند. راضیه این کار را دوست ندارد و برای این کار آماده نیست؛ وی باید از دختر کوچک خود نیز مراقبت کند و نمیتواند به طور همزمان از پدر بیمار نادر نیز که مدام عادت دارد آپارتمان را ترک کند و در خیابان پرسه بزند، نگهداری کند. راضیه در مورد شغلش به حجت، شوهرش (با بازی شهاب حسینی) دروغ میگوید، چرا که میداند شوهرش به دلیل مذهبی و یا هر دلیل اجتماعی دیگر اجازه چنین کاری را به او نمیدهد. ( در یکی از سکانسهای تامل برانگیز فیلم، راضیه، در شرایطی که پدر نادر در شرایط بدی به سر می برد، به یک کارشناس امور دینی تلفن میزند و سئوال میکند که آیا شرعاً میتواند خودش پدر نادر را تمیز کند یا خیر.)
در واقع راضیه تلاش میکند تا به نحوی این شغل را به شوهرش که به تازگی نیز ورشکسته شده است منتقل کند، اما طوری که او اصلاً نفهمد این شغل خود او بوده است. اما از اقبال بد راضیه، این حقه او موجب آغاز تراژدیهای اجتماعی بعدی میشود، اما فیلمنامه فرهادی به گونه ای است که شاید بیننده به سختی متوجه آن شود.
سیمین و نادر کاراکترهای دوست داشتنی در این فیلم هستند که یک بیننده خارجی از طبقه اجتماعی متوسط به راحتی آن را درک میکند، کاراکترهایی که به نوعی قربانی خودخواهی، پیشداوری و غرور خود شده اند. بیننده در آغاز فیلم شفقت کمتری نسبت به حجت و راضیه دارد – آنها زوجی رنجدیده، بسیار حساس بر روی مسائل مذهبی و از طبقه کارگر هستند – اما محرومیت و سرکوب شدن آنها در این فیلم غیر قابل انکار است و این سئوال که کدام زوج موجب آزار زوج دیگر در این فیلم میشود در ذهن بیننده به وجود می آید. در این فیلم حتی رفتارهای غیرطبیعی ترمه، معلم خصوصیش و رفتار همسایه نیز تاثیر گذار هستند.
وقتی نادر به خانه باز میگردد و پدر خود را پیدا می کند که بیهوش شده و به تخت بسته شده است و راضیه که ظاهراً گمشده است، خشمگین شده و او را اخراج میکند. در حین همین روند برخی از تابوهای متعدد ایرانی نقض میشوند و اتفاقات غم انگیزی رخ میدهد که شاید مسئول آن نادر باشد و شاید اینکه وی تقصیری نداشته باشد. چیزی که در پی این اتفاقات رخ میدهد نوعی رویه ی پلیسی است که در آن تمام کسانی که شامل این اتفاق میشوند به نحوی دوست دارند دروغ بگویند و یا حقیقت را لاپوشانی کنند، اما سرنخها همه جا هستند و حقیقت سردرگم، هیچ کجا یافت نمیشود.
نادر به دلیل آنچه با راضیه انجام داده است با محکومیت زندان روبرو میشود و راضیه نیز به دلیل آنچه که با پدر نادر انجام داده است با همین محکومیت مواجه میشود. در همین اثنا، حجت که بسیار دمدمی است تمام افراد را تهدید میکند، افراد بیگناه نیز برای کتمان حقیقت گمراه میشوند و سیمین نیز تلاش میکند کاری را انجام دهد که تمام افراد پولدار در این شرایط انجام می دهند، یعنی همه مشکلات را با پول حل و فصل کند.
لوکیشنهای این فیلم در تهران و توسط محمود کلاری فیلمبرداری و با بودجهای در حدود ۵۰۰ هزار دلار ساخته شده است. “جدایی نادر از سیمین” یک درام با حال و هوای زندگی معاصر است. فیلمی مملو از پیچیدگی و هیجان، که توسط شخصی کارگردانی شده است که سنتهای سینمای آمریکا و اروپا را در آن گنجانده است. جدایی نادر از سیمین فیلمی است که زندگی کنونی را به تصویر کشیده است،نه مانند فیلمهای آمریکایی که همیشه یک یا دو سال پیش را به نمایش میگذارند. علاوه بر آن، این فیلم نگاهی عمیق به درون ملت و جامعهای دارد که عده کمی از ما آن را درک میکنیم، ورای یک کاریکاتور رسانه ای، یک اثر عمیق انسانی است که بازخوردهای احساسی و دید تراژدیک یک رمان خوب، آن را همراهی میکند.
منتقد: Andrew O’Hehir
مترجم: سعید هوشنگی
****************************************************
2- نقد و بررسی موحد منتقم
سرانجام شاهکار بی چون و چرای اصغر فرهادی جدایی نادر از سیمین در جشنواره فجر اکران شد. فیلمی که ارزش شش ساعت قرار گرفتن در صف بی سابقه ی تماشای فیلم را داشت. فیلم را با هیجان ناشی از دیدن فیلم از کارگردان درباره الی نگاه کردم. و فیلم در انتها من را با چشمان اشک آلود بدرقه کرد! جدایی نادر از سیمین تمامی آنچه شما از یک فیلم عالی انتظار دارید، از میزانسن گرفته تا فیلمنامه و کارگردانی و بازیگری عالی، یک جا در خود دارد. از همه تعجب برانگیزتر بازی حیرت انگیز ساره بیات است. شهاب حسینی هم که اگر فقط به دوربین نگاه کند کافی است! فیلم قبل از اینکه مراحل ساختش تمام شود جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره آسیا پاسفیک گرفت و به بخش اصلی مسابقه برلین راه پیدا کرد.
جدایی نادر از سیمین با بازی لیلا حاتمی، شهاب حسینی، پیمان معادی، ساره بیات، سارینا فرهادی، علی اصغر شهبازی، بابک کریمی، شیرین یزدان بخش، کیمیا حسینی و با حضور مریلا زارعی روایت میشود.
این فیلم با فیلمنامه، تهیهکنندگی و کارگردانیاصغر فرهادی مقابل دوربین رفته است. سیمین (لیلا حاتمی) می خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر (پیمان معادی) نمی خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می برد تنها رها کند. این اختلافات باعث می شود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند. اما دادگاه درخواست اش را رد می کند. سیمین مجبور می شود به خانه پدرش برگردد. ترمه به امید اینکه مادرش سیمین پیش آنها برگردد، تصمیم می گیرد پیش پدرش نادر بماند. نادر نمی تواند از عهده مراقبت از پدرش بر بیاید پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه (ساره بیات) استخدام می کند. این زن جوان که باردار است این کار را بدون اطلاع همسرش حجت (شهاب حسینی) قبول کرده است. یک روز نادر به خانه برمی گردد و….
فیلم به یکی از مشکلات خانواده های از سنت جدا شده و در راه رسیدن به مدرنیسم جامعه ما می پردازد. که زن و شوهر بدون هیچ دلیلی و صرفاً دلایل خیلی کوچکی صرفاً به خاطر غروری که دارند تصمیم می گیرند از هم جدا شوند و هیچکدام از آنها حاضر به کوتاه آمدن از خواسته هایش در برابر نیست. به قول جی اسکینر: گاهی جدایی ما آدم ها از یکدیگر، ساده تر از آن است که فکرش را بکنیم!
پدر نادر که مبتلا به بیماری آلزایمر است یک سمبل تمام عیار از فیلم است. نادر و سیمین در مرز بین داشتن و نداشتن همدیگر هستند و در این میان احساسی ناپیدا به آنها نوید امید می دهد. ولی احساسی عمیق تر می گوید بهتر است به جای پرداختن به این احساس امیدواری متزلزل، آن را خاتمه دهند. شاید آن حس امید دختر آنها باشد و یا هرچیز دیگری. و دومی هم ممکن است غرورباشد؛ و دوباره هرچیز دیگری! ولی هرچه فیلم پیش می رود ماجراهای جدیدی وارد داستان می شود… همانند درباره الی هرچه به جلو پیش می رویم بازیگران با بحران های سخت تر و پیچیده تری روبرو می شوند و در پایان با یک ماتم تمام عیار (خود زنی های حجت و…) خاتمه می یابد. جدایی نادر از سیمین همانند درباره الی… باعث می شود ما در انتهای به خودمان فیلم بگوییم «همه اینها می شد هرگز اتفاق نیافتد!»
پروانه ساخت فیلم جدایی نادر از سیمین بخاطر حرف هایی که اصغر فرهادی در جشن خانه زده بود، در حین فیلمبرداری باطل شد. که البته پس از مدتی دوباره مجوز را گرفت. نمی دانم چرا پس از پایان فیلم جدایی نادر ازسیمین با خودم کلنجار می رفتم که انتخاب کنم درباره الی بهتر بود یا جدایی نادر از سیمین؟ باور کنید هرکاری کردم نتوانستم بین دو فیلمی که از بهترین فیلمهای عمرم هستند یکی را انتخاب کنم. این دو فیلم فرسنگ ها از سایر تولید های سینمایی ایران جلوتر هستند!
جدایی نادر از سیمین فیلمی است که می تواند به راحتی با فیلمهای درجه یک روز سینمای جهان رقابت کند و نشان می دهد که اصغر فرهادی جامعه شناس بزرگی است که جامعه خود را به خوبی نگاه می کند و درس های خوبی به تماشاگران فیلمش از همین نگاه هایش می دهد.
راستی چرا آنقدر پایان فیلم خوب بود؟ چرا بقیه کارگردان ها و فیلمنامه نویس ها نمی توانند چنین پایانی خلق کنند؟ جدایی نادر از سیمین آنقدر فیلمنامه ی خوبی دارد که در انتهای فیلم وقتی دختری که تنها یکی از قربانیان جدایی نادر از سیمین است گریه می کند و باید یا نادر و یا سیمین را انتخاب کند، خودم هم مثل همان دخترک گریه ام گرفته بود! گویی من هم می خواستم از میان نادر و سیمین یکی را انتخاب کنم!
فیلمبرداری محمود کلاری هم قطعاً یکی از امیدداران کسب سیمرغ است (هرچند که سیمرغ درب رابر این فیلمبرداری اصلاً ارزشی ندارد) که در صحنه ی دادگاه به اوج خودش می رسد. فیلمبرداری فیلم در انتقال فضای فیلم به تماشاگر در جدایی نادر از سیمین کار بزرگی انجام می دهد.
همانند فیلم درباره الی بحران در چهره بازیگران فیلم به شکل تمام عیاری موج می زند. لیلا حاتمی که استاد بازیگری در چنین نقش هایی است. شهاب حسینی و پیمان معادی هم که قبلا در درباره الی امتحان خودرا پس داده اند، در این فیلم حضوری خیره کننده دارند. فیلم فضاهای ساکت و بی روح و افسرده کننده ای دارد، که به خاطر رابطه ی رو به جدایی رونده ی نادر و سیمین به نوعی نشان دهنده روابط بین شخصیت های فیلم است.
آدم از دیدن این همه ریزه کاری لذت می برد. یکی از کارهایی که برای انجام اش ثانیه شماری می کنم این است که نسخه ی خانگی فیلم جدایی نادر از سیمین را بگیرم و به صورت سیاه و سفید تماشایش کنم. قطعاً تماشای فیلم به صورت سیاه و سفید لذتی وصف نشدنی باید داشته باشد. موقع تماشای فیلم با خودم احساس می کردم که دارم یکی از فیلم های فصل اسکار را نگاه می کنم. فیلم اگر پخش کننده های خوبی داشته باشد می تواند حرف های بسیاری در جشنواره ها و محافل سینمایی بین المللی بزند و قطعا گیشه ای رویایی را پیش رو خواهد داشت. موقع بیرون آمدن از سینما تماشاگران اصلاً انگار توی این دنیا نبودند. ساکت مانده بوند. مثل مرده های متحرک از سینما بیرون می آمدند و معلوم نبود دارند به چه چیزی فکر می کنند!
«اینکه من باشم و تو باشی ولی ما نباشیم. جدایی همین است»
موحد منتقم
****************************************************
3- نقد و بررسی لی مارشال – هالیوود ریپورتر
برلین- درست وقتی که به نظر غیر ممکن می رسد فیلمسازان ایرانی پا را فراتر از حدود ممیزی گذاشته و نظرشان را به تمام معنا ابراز کنند, جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی از گرد راه می رسد تا خلافش را ثابت کند. فیلم که در سطح روایت به ظاهر ساده اما از لحاظ روانی, اخلاقی اجتماعی پیچیده می نماید, موفق می شود جامعه ایرانی را در کانون توجه قرار دهد به گونه ای که کمتر فیلمی تا کنون قادر به این کار بوده است. مانند درباره الی, که دو سال قبل جایزه بهترین کارگردانی جشنواره برلین را برای فرهادی به ارمغان آورد و در بسیاری کشورها به روی پرده رفت, این فلیم هم توانایی آن را دارد که تماشاگران غربی را مجذوب خود کرده نبضشان را به درستی در دست گیرد.
با اینکه ظاهراً سیاست جایی در تصویر ندارد، تمام داستان بر پایه جدایی زوجی از طبقه متوسط بنا شده چرا که زن قصه، سیمین (لیلا حاتمی) به دنبال آینده ای بهتر برای دخترش ترمه (سارینا فرهادی) می خواهد به خارج سفر کند. اما ممکن است این دلیل اصلی جدایی نباشد.
نادر (پیمان معادی که در درباره الی هم ظاهر شده) مرد نجیب اما سرسختی ست که توجهی به همسرش ندارد. آنقدر مغرور است که از همسرش نمی خواهد کنارش بماند و به خانه ی مادرش باز نگردد و این در حالی ست که همراه دخترش ترمه باید از پدر پیر خود که از آلزایمر رنج می برد نگه داری کند.
با عجله زن فقیری به نام راضیه (ساره بیات) را برای کار روزانه استخدام می کند. زنی که باردار است اما بدون اجازه (یا با اجازه؟)ی شوهرش این کار را قبول می کند. چند روز بعد مرد او را اخراج و از در خانه به بیرون پرت می کند؛ زن از پله پرت و جنین سقط می شود. ادامه فیلم حول تنشی می گردد که با ورود شوهر جوشی و بدهکار راضیه به داستان و احضار نادر به دادگاه به جرم قتل نفس اوج
می گیرد.
صحنه به صحنه، جزئیات چنان اضافه می شوند که ابعاد اخلاقی داستان را تغییر می دهند. فیلمنامه ی فرهادی به طرز قابل ملاحظه ای طرف هیچ یک از شخصیتها را نمی گیرد؛ حتی در مقابل همه شان در آنِ واحد به یک اندازه حق دارند و ندارند. آنها همه در دام غرور و وجدان، اخلاق و مذهب، پول و شرافت گرفتارند.
فرهادی به رسم سومین اثر تاثیر گذار خود، چهارشنبه سوری که ازدواج یک زوج طبقه متوسط را از نگاه کارگر جوانی نشان می داد به دقت روی تضاد طبقاتی گسنرده در ایران انگشت گذاشته، چیزی که از آن به فرق میان “مرفهین و مردم عادی” تعبیر می شود.
سیمن و نادر و ترمه شغل، آپارتمان، ماشین، مدرسه و جهاان بینی طبقه متوسطی دارند؛ حتی وقتی هم دعوا می کنند صدایشان را بالا نمی برند و به راحتی می توانند قاضی (با بازی همدلی برانگیز بابک کریمی) را تحت تاثیر قرار دهند. در مقابل راضیه و حجت به شدت فقیرند و در حاشیه شهر زندگی می کنند و از قشر آسیب پذیر جامعه اند.
راضیه بسیار مذهبی ست. حتی در جایی با مشاوری مذهبی تلفنی مشورت می کند تا ببیند عوض کردن لباسهای نجس پیرمرد حواس پرت هشتاد ساله ای گناه دارد یا نه. امتناع او از قسم به قرآن نقطه تحول داستان است.
دیگر شخصیت اخلاقگرای داستان ترمه نوجوان است, دختری به شدت جدی که یاد می گیرد در جامعه ای که تنها بر پایه دروغ عمل می کند باید از اصولش کوتاه بیاید. وقتی لحظه بیان حقیقت برای او فرا می رسد به انتخابی بسیار متفاوت از راضیه ی تحصیل نکرده می رسد.
مانند همه ی کارهای کارگردان، بیشترین توجه به بازیگران شده و بازیهای باورپذیر به عمقی نامتعارف در شخصیت پردازیها انجامیده است. هر پنج بازیگر فیلم در فیلمبرداری درخشان محمود کلاری به شدت برجسته نشان داده شده اند. گرچه فیلم دو ساعت به طول می انجامد, تدوین پر تحرک هایده صفی یاری اکشن در گیرکننده داستان از ابتدا تا انتها حفظ می کند.
لی مارشال – هالیوود ریپورتر
****************************************************
4- نقد و بررسی اسکرین دیلی
اثر تازه اصغر فرهادی پس از فیلم خوب درباره الی یک درام نفسگیر اجتماعی اخلاقی ست که در ایران امروز می گذرد و کارگردانش را تا حد و اندازه ی کارگردانان درجه یک معاصر جهان ارتقا می بخشد. اثری که دیدناش برای آنها که می خواهند بدانند بر سینمای ایران چه گذشته ضروری می نماید. فرهادی همچنان که کنترل خود را بر ریتم بازجویانه داستان (که شیوه ی کلاسیک هیچکاک را به ذهن متبادر می کند) و تضاد اخلاقی مختص خودش نشان می دهد، داستانی را بازگو می کند که نه فقط درباره زنان و مردان، والدین و فرزندان و عدالت و مذهب در ایران امروز است بلکه پیچیدگی ها و سوالاتی جهانی را در رابطه با مسئولیت، فردیت و پیامدهای “راستگویی” مطرح می کند و اینکه چقدر مرز میان سرسختی و غرور (بخصوص در میان انواع مردان) و خودخواهی و ظلم می تواند باریک باشد.
درباره الی که در بخش مسابقه جشنواره برلین ۲۰۰۹ حضور داشت پخش گسترده ای نداشت، اما جدایی نادر از سیمین اثری هنری ست با جنبه های تجاری بیشتر. درباره الی نوعی درهم تنیدگی ذاتی و حسی کم و بیش تصنعی در برخی دیالوگها داشت اما فرهادی اینجا داستانی را یافته که طنین درونی خود را از طریق درام خانوادگی پر تنشی به تعالی می رساند که در تمامی اعصار واقعی و موجه خواهد بود.
بازی های باور پذیر از تیم بازیگری قوی با استاندارهای جهانی – شامل دو بازیگر کودک و نوجوان- و فیلمبردای روی دست با تصاویری دقیق و خودمانی بی آنکه حتی ذره ای پرتحرک جلوه کند، کمک می کند مهر تایید زده شود و بالاخره کارگردان در سرزمینهای گوناگون به رسمیت شناخته شود.
سیمین ناکام در طلاق، بالاخره خانه را ترک می کند (آن طور که بعداً مشخص می شود به قصد خانه ی مادرش) و نادر مجبور می شود راضیه (ساره بیات) را (که دختر بچه ای به نام سمیه دارد) استخدام کند تا وقتی سرکار است از پدرش نگه داری کند. تضاد طبقاتی میان راضیه و صاحب کارش حتی برای کسانی که با جامعه ایرانی آشنایی ندارند روشن است: او زن مومن و نجیبی است و چادر سیاهی به سر دارد، در مقایسه با روسری نخی ای که سیمین سرسری روی سر انداخته، در حالی که از کار در خانه مردی که از همسرش جداست ناراضی ست و حتی بیشتر، از تمیز کردن پدر او که خود را خیس کرده (او حتی با یک دوست یا مشاور مذهبی در مورد این که عوض کردن شلوار پیرمرد گناه دارد یا نه تلفنی مشورت می کند).
از طرفی نادر و سیمین ایرانی های مدرن فرنگی مابی هستند. از همان روشنفکر های طبقه مرفه ی که کارگردان در فیلم قبلی خود روی آنها متمرکز شده بود. این موضوع گرچه به زبان نمی آید اما اینکه این طبقه روشنفکر جایگاهی نه چندان راحت در ایرانی دارد که نه در دست طبقات ثروتمند بلکه حکومتی مذهبی اداره می شود، شکاف بین خانواده ی مرفه فرنگی ماب سیمین و خانواده مذهبی فقیر راضیه را پر رنگ تر و عمیق تر می کند آنگاه که وقوع یک اتفاق اتهاماتی جدی را متوجه نادر می کند.
در حالی که پیچ و تابهای بازجویانه بعدی همچنان قانع کننده اند، تیزهوشی فیلم در روشی است که به کار می برد تا همزمان دلسوزی بیننده را در برابر دو کودک معلق نگاه دارد. نادر که خود درست نمی داند چگونه درستکار باشد مدام مسئولیت اخلاقی را به دوش دخترش می اندازد و در حالی که فکر میکند دارد با او مثل بزرگها رفتار می کند فرزندش را از نظر احساسی تحت فشار قرار می دهد. در شکافی که در ادامه ظاهر می شود سمیه، دختر بچه کودکستانی هم نقش دارد و آن یک نگاهی که دو دختر در دادگاه با هم رد و بدل می کنند خود گویا تر از یک صفحه دیالوگ است.
همچنان که فیلم به اوج خود نزدیک می شود، ما مانده ایم که کارگردان چطور می تواند یک پایان بندی درخور روایت داستانی قانع کننده خود و پیچیدگی های مضمونی آن پیدا کند. تشویق بی امانی که سالن مطبوعات بخش مسابقه جشنواره برلین را پر کرده – حداقل تا اندازه ای- در ستایش حساسیت و شاید ضرورت راه حلی ست که او در پایان به آن می رسد.
5- نقد و بررسی پوریا صادقی
شاید بزرگترین اتفاق امسال در نوروز اکران فیلم جدایی نادر از سیمین بود ، فیلمی که هیچ کس انتظار موفقیتش را نداشت . بعد از دیدن فیلم زیبای درباره الی همه می گفتند که فرهادی نمی تواند دوباره فیلم بسازد که به اندازه درباره الی موفق باشد ، ولی همه اشتباه می کردند . موفقیت بزرگ جدایی ، هنر فرهادی را به رخ ایرانیان و جهان کشید که اصغر فرهادی از آن دسته نیست که موفقیتی چشمشان را کور کند و دیگر نتوانند راهشان را ادامه دهند . او نشان داد چگونه می تواند به زیبایی هرچه تمام تر دنیای پیرامون خود را به شاهکاری تبدیل کند .
بعضی جدایی را کمتر از درباره الی می دانند (مانند شبکه اجتماعی فینچر که بخاطر کمتر درگیری داشتن هایش بعضی ها آنرا جز ضعیف ترین آثار فینچر می دانند) که این مسئله باز هم به داستان فیلم باز می گردد. اتفاق درونی جدایی به بزرگی اتفاق فیلم درباره الی نیست یا به گفته آقای مسعود فراستی : جدایی داستان کوچک را بسیار بزرگ می کند، من این جمله را کاملا اشتباه می دانم، زیبایی جدایی همین است ، نشان می دهد حتی اتفاقی کوچک چگونه می تواند عواقبی بزرگ داشته باشد .
در فیلم چهارشنبه سوری داستان در خانه ای اتفاق می افتد یا در طبقه ای از آپارتمان، در درباره الی کمی باز تر می شود، شخصیت های داستان بیشتر می شوند، در ویلایی در شمال، در جدایی داستان به ۲ طبقه اجتماعی کشانده می شود و وسعت دیدش بسیار فراتر از چهارشنبه سوری و درباره الی می رود و همین است که آن را به فیلمی بهتر از درباره الی تبدیل می کند. جدایی هم وسعت دید بیشتری دارد و هم اینکه بیشتر قضاوت را بر عهده مخاطب می گذارد و این دید از همان صحنه اول فیلم، وقتی که نادر و سیمین رو به دوربین نشسته اند و شما نقش قاضی را دارید نمایان می شود.
هنر فرهادی این است که خود را در فیلمش پنهان می کند، شما در هیچ صحنه ای از فیلم یادی از فرهادی نمی کنید، حتی کمی به او فکر هم نمی کنید. دومین زیبایی کار او بی گناهی افراد در عین گناهکاریشان است. تا آخر فیلم تصمیم بر اینکه تقصیر کار را چه کسی بدانیم سخت است. همه با هم تقصیر کارند، کارها در هم گره می اندازد و این مسئله پیش می آید. برای مثال لحظه ای که شخصیت ۱ تقصیر کار است و شخصیت ۲ سختی می بیند دلیل بر لحظاتی بعد است که شخصیت ۲ گناهکار است و شخصیت ۱ زجر می کشد. پس هیچ کدام بی گناه و هیچ کدام گناهکار نیستند. می توان به همه حق داد می توان هم نداد.
ولی این مسئله دلیلی بر ماندگاری و زیبایی فیلم نیست. فیلم های فرهادی با فیلم های ایرانی که تا بحال دیده ایم تفاوت زیادی دارند، آن چیست؟ چرا راضی می شویم غم و غصه های شخصیت ها را بدون هیچ استراحتی به چشمان و مغزمان تحمل کنیم و ببنیم، فقط یک دلیل وجود دارد و آن آینه بودن فیلم های فرهادی است.
شخصیت های فیلم خود ما هستیم، چرا قضاوت سخت است، چون فکر که می کنیم می بینیم اینجا اگه من هم بودم اینطور می کردم، فرهادی جامعه اش را به زیبایی تمام می شناسد، او در زندگی اطرافش جستجو می کند، کوچکترین موارد هم از چشمانش نمی افتد، و این مسئله است فیلم های فرهادی را از دیگر فیلم ها متمایز می کند، همین است که باعث می شود وقت خودمان را صرف دیدن اتفاقی کوچک بکنیم، چون در حال دیدن خودمان هستیم.
فیلم به یادمان می اندازد که کمی به کارهایمان با دید بازتری نگاه کنیم، شاید حرفی از ما دیگری را خورد کند و باعث لحظاتی همچون لحظه خودزنی های شهاب حسینی در آخر فیلم شود که واقعا یادش هم قلب را به درد می آورد، شاید باید بیشتر حواسمان باشد، غرور و تکبر را کمی کنار بگذاریم مگر نه در این میان کسانی را که کمتر درگیر مسائل ما هستند را بیشتر نابود می کنیم، اشک های ترمه در آخر فیلم نشان همین موضوع است و چه بسا از این ترمه ها در اطراف ما بسیار زیاد هستند. یک فیلم اگر بخواهد می تواند مانند جدایی دنیایی بزرگ باشد یا فقط یک فیلم باشد.
وقتی می خواهیم فیلمی کمدی بسازیم معمولا به سراغ قشر پولدار جامعه می رویم و یا تقابل او با قشر فقیر ، برای فیلم های معنا گرا هم معمولا دنبال خانواده هایی که دچار مشکل خیلی وخیمی معمولا قتل شده اند یا بدنبال پول هستند می رویم . فیلم فرهادی ( اینجا باید خدا را شکر کرد ) نه کمدی است نه معنا گرا همین مسئله آن را از فیلمهای ایرانی جدا می سازد . فیلم او فیلم است، نه معنا گرا نه کمدی ، فیلمی اصیل است، نه تقلید است نه کپی، نه از ریتمی تقلید می کند نه از موضوعی ، اصالت خود را به هیچ عنوان از دست نمی دهد و همین باعث شد برای اولین بار فیلمی از کشورم را دوبار در سینما ببینم !
صحبت در مورد موضوع کلی فیلم سخت است، شما می گویید اساس فیلم دروغ است من می گویم نه اساس فیلم درگیری دو قشر جامعه است دیگری آن را تکذیب کرده اساس فیلم را طلاق می داند و هزاران پایه و اساس دیگر برای فیلم که باز هم هنر فرهادی را به رخ می کشد و اینجاست که از خود می پرسیم، چرا در میان ۷۰ میلیون انسان ، ۷۰ میلیون ایرانی که ادعای فرهنگ و قدرت داریم ، یک نفر است که خودمان را خوب می شناسد.
6- نقد و بررسی راجر ایبرت
این فیلم ایرانی تا پیش از ۲۷ ام ماه ژانویه در شیکاگو اکران نمی شود. فیلم برنده ی جایزه ی خرس طلایی برلین شد و به تازگی هم توسط حلقه ی منتقدان فیلم نیویورک، بهترین فیلم خارجی سال لقب گرفت. این فیلم مشخصاً از ویژگی های ایرانی برخوردار است، اما به عقیده ی من هر چقدر فیلمی بیشتر به تجربیات انسانی بپردازد، جهانی تر است. از سوی دیگر، به نظر می رسد فیلم هایی که “برای همه” مناسبند، برای گروه خاصی از آدم ها ساخته نشده اند. در این فیلم، طرح داستان که به راستی شایسته ی یک رمان ارزشمند است با تأثیر حسی نمایشی ملودرام، همراه شده است.
جدال و کوشش برای گرفتن حق حضانت فرزند، چالشِ داشتن پدری آلزایمری، ریزه کاری های قانونی، و معمای پیچیده ای که باید پاسخ حقیقی آن کشف شود، از مسائلی هستند که در این فیلم به آنها پرداخته می شود. از نظر بازنمایی چندین روایت مختلف از یک اتفاق معین، پیچیدگی فیلم در حد فیلم راشومون Rashomon است.
یک زوج امروزی ایرانی در فکر مهاجرت به اروپا هستند تا برای دخترشان فرصت زندگی آسوده تری ایجاد کنند. مادر خانواده قصد دارد هر چه زودتر برود. پدر خانواده به دلیل بیماری آلزایمر پدرش و نیاز او به مراقبت، تعلل می کند.
در یکی از جلسات دادگاه زن به او می گوید: “اون حتی نمیدونه تو پسرشی!” و شوهرش جواب می دهد:”ولی من که می دونم اون پدرمه”. فکر می کنم بتوانیم گفته های هر دو را درک کنیم و خودمان را در موقعیت آنها تصور کنیم.
پرستار مردی را برای نگهداری از پدر استخدام می کنند، اما او نمی تواند سر کار خود حاضر شود و همسرش مخفیانه به جای او مشغول به کار می شود. دست زدن به مردی غریبه بر خلاف اصول مذهبی زن است، اما آنها به درآمد این کار نیاز دارند. این موضوع سرآغاز اتفاقاتی است که به ایجاد یک تنگنای اخلاقی شدید منجر می شوند. درونمایه ی اصلی فیلم اصغر فرهادی حقیقت است و اینکه هنگامی که تا حدودی از اصل واقعه با خبر هستیم اما آدم های مورد احترام ما بر سر راست و دروغ آن اختلاف دارند، چه احساسی پیدا می کنیم.
فیلم “جدایی نادر از سیمین” قطعاً یکی از آن شاهکارهای تماشایی خواهد بود که تا چند دهه ی بعد هم تماشاگران خود را پیدا خواهد کرد.
راجر ایبرت مترجم: الهام بای
(منبع: naghdefarsi)
بیشتر بخوانید:
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…