هانا آرنت فیلسوف مناقشهبرانگیز قرن بیستم موضوع مجموعهای از همایشها در اواخر ماه اکتبر ۲۰۱۳ در دانشگاه واشنگتن بود که در پیوند با سخنرانی ۲۴ اکتبر سیلا بنحبیب فیلسوف برجستهی سیاسی دانشگاه ییل برنامهریزی شد. عنوان سخنرانی بنحبیب «آیشمن در اورشلیمِ هانا آرنت: پنجاه سال بعد» بود. [گروه] برنامهی مطالعات یهودی استروم در دانشگاه واشنگتن فیلمی در ارتباط با زندگی آرنت به کارگردانی مارگارت فن تروتا (۲۰۱۲) را نیز در تاریخ ۲۲ اکتبر به نمایش گذاشت.
در همین خصوص مصاحبهای با پروفسور مایکل رزنتال که رئیس دپارتمان فلسفه و عضو هیئت علمی مطالعات یهودی دانشگاه واشنگتن است ترتیب دادیم. وی در این مصاحبه به توضیح پیشینه تاریخی مهم کار هانا آرنت دربارهی دادگاه آیشمن و اثرات دامنهدار آن میپردازد.
هانا آرنت که بود و چرا موضوع ساخت فیلم قرار گرفته است؟
هانا آرنت فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی آلمانی-یهودی که [اندیشههای وی] تأثیری فراتر از سطح دانشگاهی داشت، در سال ۱۹۰۶ در هانوفر به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۵ در نیویورک درگذشت. او دورهی معمول آموزشی را طی کرد و در دانشگاه ماربورگ در کنار [استادش] هایدگر فلسفه آموخت. زمانی که نازیها در دهه ۱۹۳۰ در آلمان به قدرت رسیدند، وی ابتدا مجبور به مهاجرت به فرانسه و سپس ایالات متحد آمریکا شد. پس از گذراندن دشواریهای نخستین در یافتن شغل، هانا آرنت در نهایت به استادی تاثیرگذار مخصوصاً در دانشگاه شیکاگو و نیواسکول تبدیل شد. کار آرنت تا حدی به خاطر مجادلات پیرامون گزارش او از دادگاه آیشمن در اورشلیم که برای مجله نیویورکر نوشته شده بود و بعدها به عنوان کتابی مستقل نیز انتشار یافت، مورد توجه قرار گرفت. هر چند به ندرت اتفاق میافتد که شخصیت یک فیلسوف موضوع ساخت یک فیلم قرار بگیرد، اما نظرات آرنت دربارهی آن دادگاه و تجزیه و تحلیلش از شری که آیشمن مرتکب شده بود یک درام واقعی ساخت.
آدولف آیشمن که بود؟
آدولف آیشمن از مقامی دون پایه به مأموری سطح بالا در اساس (گردان حفاظتی حزب نازی) تبدیل میشود. او مسئول انتقال یهودیان اروپایی [به اردوگاههای مرگ] و از افراد دخیل در برنامهریزی «راهحل نهایی» – کشتار سیستماتیک میلیونها یهودی و دیگر افراد در خلال جنگ دوم جهانی- بود. پس از پایان جنگ او توانست از زندان [ارتش] آمریکا فرار کند و با کمک کلیسای کاتولیک به آرژانتین بگریزد؛ و تا زمان دستگیری توسط سرویس امنیتی اسرائیل (موساد) و انتقالش به اسرائیل در سال ۱۹۶۰ با اسامی مستعار مختلف در آنجا به سر برد. اسرائیلیها آیشمن را به اتهام جنایت علیه قوم یهود متهم ساختند و در اورشلیم او را به محاکمه کشاندند. او مجرم شناخته و به مرگ محکوم شد و در ۳۱ می ۱۹۶۲ به دار آویخته شد.
پسزمینه [و پیشینه]ی محاکمهی آیشمن چه بود؟
باید در نظر داشته باشیم که پس از جنگ جهانی دوم تقریباً توجه عمومی کمی به مسئلهی هولوکاست وجود داشته است. محاکمات نورنبرگ، شماری از شخصیتهای برجستهی حزب نازی را به سبب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در اواخر دهه ۱۹۴۰ محکوم کرد و در مناطق اشغالی آلمان و یا دیگر کشورهای اشغال شده تعدادی از شخصیتهای رده پایینتر نیز محاکمه شدند. با این حال جهانیان تا قبل از دادگاه آیشمن به جنایات صورت گرفته علیه یهودیان توجه کافی نداشتند. یهودیها کار دشواری پیش رو داشتند: چگونه میشد محاکمهای منصفانه برگزار و همزمان دربارهی جنایات سیستماتیک نازیها برای افکار عمومی روشنگری کنند. احساسات بسیاری از یهودیان -آنان که جان به در برده بودند، آنانی که به اندازه کافی بختیار بودند که قبل از شروع جنگ بگریزند و یهودیان ساکن آمریکا- [ نسبت به این موضوع] بسیار جریحهدار شده بود.
علیرغم اینکه آرنت خود نیز [از آن شرایط] رنج بسیار برده و شاهد رنج دیگر یهودیان نیز بود، اما اجازه نداد که این تجربیات برایش مانعی برای ارائهی تحلیلی انتقادی از آن موقعیت ایجاد کند. او ذهن مستقل و جستجوگر خویش را برای گزارش محاکمه آیشمن به کار گرفت.
چه چیزی در گزارش هانا آرنت از محاکمه آیشمن مناقشهبرانگیز بود؟
آرنت در موقعیت ویژهای [برای تحلیل این رویداد] قرار داشت. او در آلمانی رشد یافته و زیسته بود که شاهد برآمدن فاشیسم و فاجعهی جنگ بود. در فرانسه دهه ۱۹۳۰ به مهاجرت یهودیان به فلسطین و ایالات متحد کمک میکرد و در دههی ۱۹۴۰ به طور منظم درباره سیاست یهودی مینوشت. همانطور که بعداً در یک مصاحبه میگوید هدف او تنها فهم محاکمه بود و به دنبال بهرهبرداری سیاسی یا چیزی از این دست نبود. آرنت در قامت کلاسیک سقراط فیلسوف که هر آنچه میاندیشید حتی اگر غیر متعارف و دردسر ساز بود بر زبان میآورد، بدون توجه به افکار عمومی، برداشت خود از حقیقت را بیان کرد.
آنچه او در «آیشمن در اورشلیم: گزارشی از ابتذال شر» عنوان کرد چه بود؟
باید این کتاب را بخوانید! اما دو نکته اساسی وجود دارد که میتوانم به صورت خلاصه بیان کنم. اولی نقطه نظری فلسفی است: او مفهوم ابتذال شر را صورتبندی میکند. دومی هم نکتهای تاریخی است: او به برخی از رهبران یهودی اروپا که در خلال جنگ به طور موثری به نازیها کمک میکردند اشاره میکند. هرچند مطمئناً این نکتهی اول است که بیانگر مهمترین و ماندگارترین بخش گزارش اوست اما در واقع نکتهی دوم بود که در آن زمان مناقشهبرانگیز شد و همه چیز را تحت الشعاع قرار داد.
اگرچه هدف اصلی آرنت از ارائهی گزارش تنها بازگو کردن ماجرای استنطاق از شهود توسط دادستان دادگاه اسرائیل و نه طرح این موضوع [حمایت بخشی از یهودیان از نازیها] بود، موضع انتقادی آرنت در ارتباط با سران گتوها، به واسطهی احساسات جریحهدار شدهی یهودیان، به شدت غیرمنصفانه به نظر میآمد و برداشت بسیاری این بود که به جای حسابرسی از ستمگران، یقهی آنهایی را گرفته است که مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند. به نظر آنها برگرداندن نگاهها از اعمال شرورانهی آیشمن و تمرکز بر رفتار رهبران یهودی که در آن زمان در شرایط بسیار سختی قرار داشتند امری اشتباه بود. گرشوم شولم، مورخ برجسته یهودی که خود از دستهی مهاجران آلمانی به فلسطین بود نیز در پی یک سری مکاتبات، آرنت را متهم کرد که عاطفهای نسبت به قوم یهود نداشته است. پاسخ آرنت بسیار روشنگر است: او بیان کرد که نمیتواند یک قوم را دوست بدارد، بلکه تنها قادر است خانواده و دوستانش را دوست بدارد. معنای ضمنیاش این است که برای دوست داشتن یک قوم باید خرد انتقادی را به یک سو نهد و مشتاقانه در برابر خواستهی عوام متلون سر فرود بیاورد. امری که برای او به عنوان یک فیلسوف نشدنی بود. او شخصاً از زخم زبانها و اهانتهایی که نثارش میشد، آن هم به خاطر موضع شجاعانهاش در جهت اندیشیدن برای خویشتن و حفظ حق قضاوت شخصی بر اساس خرد و حقایق، در رنج و عذاب بود.
عبارت معروف آرنت «ابتذال شر» به چه معناست؟
همهی ما در زندگی شاهد و مورد گزند نوعی از شر بودهایم که توسط دیگران ایجاد شده است. ممکن است قربانی دروغ یا حملهای خشونتبار بوده باشیم. ما میخواهیم بدانیم در اندیشهی فرد چه میگذرد که آنها مرتکب چنین اعمال شرورانهای میشوند. نیت وی چه بوده است؟ چه چیزی در ابتدای امر موجب شکلگیری این نیات شرورانه در فرد میشود؟ ما به دنبال مبنایی برای تشخیص امور نادرست و تعیین مسئولیت اخلاقی میگردیم. آرنت میگوید بیشتر مواقع برای پاسخ به این سوال، سعی میکنند شر را امری «عمیق» و «ریشهدار» معرفی کنند. پاسخ کلاسیکی که در الهیات مسیحی داده میشود، نسبت دادن شر به گناه نخستین حوا در باغ عدن است که متعاقباً دامنگیر نوع بشر شد. ما با این گرایش و زمینه به دنیا میآییم و تنها با کمک خداوند است که میتوانیم از شر آن در امان بمانیم. بر اساس این دیدگاه وقتی که فردی اجازه میدهد غرایز حیوانی و شیطانی بر آن خیری غلبه کند که در آگاهی از قوانین الهی است، به لحاظ اخلاقی شر است. در اکثر مواردی که ما در مورد جنایت و مکافات صحبت میکنیم، حتی اگر به قالب دنیوی گفتمان روانشناسی هم در آمده باشد، باز هم از همین مقولات مدد میجوییم. به طور مثال وقتی در مورد یک قاتل زنجیرهای صحبت میکنیم غالباً او را دارای یک نیروی شیطانی در نظر میگیریم.
بسیاری از مردم سعی داشتند شرارت ویژهای که در هولوکاست به چشم میآمد را در همین چارچوب توضیح دهند. به نظر میرسید وسعت چنین قتل عامی از توان تحلیلهای عادی فراتر است و نیاز به یافتن ریشه و علتی عمیقتر است. در هر حال، آرنت معتقد بود موضوع آیشمن نمونهای است که به ما نشان میدهد چرا این تحلیلهای سنتی جوابگو نیستند. متفاوت با هیتلر که شخصیتش تجلی شر به نظر میرسید، آیشمن از شمایلی پرشور و اقتدارطلب بیبهره بود. او پیشتر فروشندهی شرکت نفت وکیوم بود که به حزب نازی پیوست و همچون هر فردی دیگر که در یک سازمان ترفیع پیدا میکند، او نیز در حزب ارتقا یافت. او ادعا میکرد که شخصاً به کسی آسیب نزده و تنها دستورات را اجرا میکرده است. آرنت هر چه او گفت را پذیرفت [و به نظرش چیزی در پشت چهره او پنهان نمانده بود ]. آیشمن تجلی نیرویی عمیق و بنیادین نبود، بلکه برعکس فردی سطحی بود که زندگیاش تنها به واسطهی بوروکراسی معنا مییافت، اما این بدان معنا نبود که او مرتکب عمل شر نشده است. آرنت استدلال کرد که مشخصهی شر مدرن -و ابتذال فراوان آن- ذرهبین مناسبی برای دقت نظر در اعمال آیشمن و رد دفاعیات او در جلسه دادگاه است.
آرنت به ما کمک میکند تا به درک بهتری نسبت به اهمیت مسئولیت جمعی برسیم؛ اگر شر [تا به این حد] مبتذل و پیشپاافتاده است، پس همهی ما مسئول ریشهکن کردن آن در زندگی روزمرهمان هستیم و نمیتوانیم به سادگی انگشت [اتهام] را به سوی دیگری بگیریم.
پیامدهای نگرش آرنت چه بود و چه نقشی در تحقیقات مربوط به مسئله اخلاق و هولوکاست داشت؟
ابتدا این که به ما کمک میکند تا دلیل گستردگی و دشواری توقف شر را دریابیم. ما به سادگی نمیتوانیم ریشههای عمیق آن را دریافته و پاکسازی کنیم. [شر] مثل یک علف هرز است، و هر چقدر که ما زمینمان را از آن پاک میکنیم، دوباره سر بر خواهد آورد. ما باید بیمایگی آن و امکان همهگیر بودناش را جدی بگیریم. بنابراین تعجبی ندارد که تشکیلات تودهای مدرنی همچون ارتش، مؤسسات و هر شکلی از بوروکراسی، هم منشأ شر و هم خیر هستند. بعضی از تحقیقات اخیر پیرامون هولوکاست، دیگر نه بر مسئولان آن که بر روی سربازان و شهروندان عادی که عملکردشان برای انجام این اقدام فجیع و هولناک ضروری بوده، تمرکز کرده اند. کتاب «مردان معمولی؛ گردان ۱۰۱ ذخیره پلیس و راهحل نهایی در لهستان» نوشته کریستوفر برانینگ نمونهای از این دست است. به عقیدهی من این گرایش تحقیقاتی مهم، بخشی از میراث فکری آرنت است.
نکتهی دیگر این است که برقراری تمایزی سرراست میان خیر و شر و فضیلت و رذیلت را دشوار میسازد. همین نکته است که در مباحث وی در ارتباط با همکاری یهودیان در خلال جنگ حائز اهمیت است. وقتی ما در مییابیم شر تا چه حد میتواند پیشپاافتاده و مبتذل باشد و از طریق یک گروه یا سازمان به کار گرفته میشود، آنگاه میفهمیم که تشخیص بین قربانی و مجرم به سادگی تشخیص بین سیاه و سفید نخواهد بود. در واقع ما نیز غالب مواقع در منطقه خاکستری هستیم، یعنی که ما هم تا حدی در نظامی که دست به اعمال شرورانه میزند فعالیت میکنیم. این تصادفی نیست که بعضی از دانشجویان هانا آرنت همچون لری می، مطالعاتی در ارتباط با مسئولیت جمعی به رشته تحریر درآوردهاند. در این کارها، سعی شده درجات متفاوت مسئولیت تشخیص داده شود.
فیلم هانا آرنت چطور ما را در پی بردن به فلسفه او یاری می کند؟
فیلم به وقایع زندگی آرنت حین و بعد از دادگاه آیشمن میپردازد. تصاویر و روایت داستان پیامدهای داشتن ایدههای مناقشهبرانگیز را به نمایش در میآورد. بعضی اوقات این پیامدها بسیار سرراست هستند. همکاران دانشگاهی که از دوستان او بودند به سرعت از او دوری میکنند. اما مواردی هم هست که پیچیده و غیرمستقیم است. در فیلم ارتباط او با دو مرد که از دوستان دوران جوانی آرنت هستند شرح داده میشود، هانس یونس فیلسوف و کورت بلومن فیلد از رهبران صهیونیست. هر دوی آنها از دیدگاه او ناراحت هستند و او مجبور است برای حفظ انسجام نظراتش و آن دوستیهای ارزشمند چک و چانه بزند.
مطمئناً نشان دادن عمل تفکر در یک فیلم کار دشواری است و درست به همین دلیل است که سیگار کشیدن در بسیاری از صحنههای فیلم محوریت دارد. موضوع تنها سیگار کشیدنهای پیدرپی آرنت نیست، بلکه سوزاندن تنباکو نمادی برای نشان دادن شدت [سوزانندگی] اندیشههای وی به شمار میرود. اگر شما به طور مستقیم با ایدههای فیلسوفان آشنایی نداشته باشید، آنگاه باید به صورت غیرمستقیم از محتوای ذهنی آنها و آنچه روابطشان با دیگر افراد را تحت تأثیر قرار میدهد آگاه شوید. فیلمهای خوبی، مثل این فیلم دربارهی آرنت، روایاتی را بازگو میکنند که ما را به اندیشیدن در مورد این که چطور وقایع و نظرات میتوانند زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهند وا میدارند.
بنحبیب یکی از پیشروان فلاسفه سیاسی دنیاست. او آثاری در ارتباط با حقوق بشر، نقش فرهنگ در سیاست و البته هانا آرنت تألیف کرده است. در سخنرانی اش به تأمل در دلالات برآمده از کار و اثر آرنت در فرهنگ امروزین که توأمان متفاوت و در عین حال شبیه به سال های دهه ی ۱۹۶۰ است، خواهد پرداخت. من به تازگی با مسئلهای تعجبآور روبرو شدم: یکی از دانشجویان بسیار باهوشم در جواب این که آیا آیشمن را میشناسد یا نه؟ جواب منفی داد. ما نمیتوانیم این حقیقت را که وقایع و شخصیتهای کاملاً شناخته شده برای نسل پیشین برای نسل جوان ناشناخته و یا تا حد زیادی نامعروف هستند دستکم بگیریم.
ما باید تلاش مداومی برای زنده نگه داشتن دانش تاریخی انجام دهیم. مطالعات آرنت نیز هنوز در قرن بیست و یکم مناسب و مربوط است، چرا که جنگ و کشتار جمعی هنوز دست از سر ما برنداشته است. تحلیل متهورانه او از این شرارتها ارزش مطالعه دارد. من مشتاق شنیدن سخنان استاد بنحبیب در ارتباط با این موضوع در دانشگاه واشنگتن هستم.
(منبع: obscura)
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…