تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر.
به تو فکر میکنم
در چشمهای بسته آفتاب بیشتری
هست
به تو فکر میکنم
و هر روز به تعداد دندانهایم سیگار
میکشم
ما چون بارانی هستیم
که همدیگر را خیس میکنیم.
ص 19
حرف که میزنی انگار
سوسنی در صدایت راه میرود
حرف بزن
میخواهم صدایت را بشنوم
تو باغبان صدایت بودی
و خندهات
دستۀ کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز میکنند.
تو را دوست دارم
چون صدای اذان در سپیدهدم
چون راهی که به خواب منتهی میشود
تو را دوست دارم
چون آخرین بستۀ سیگار در تبعید.
تو نیستی و هنوز مورچهها
شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما در شب دیده میشود
عزیزم
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر میگیرد
از ریل خارج نمیشود
و من گوزنی که میخواست
با شاخهایش قطاری را نگه دارد.
ص28-31
کجا بیایم
با دلم که به لولای در گیر کرده است
با سرم که سنگین است
با برفی که می بارد
باران به تماشای خال گونهام میآید
سنگینم
انگار زنانی آبستن
در دلم زعفران پاک میکنند.
ص47
هرچه عریانتر باشی
به آب نزدیکتری
ص 52
در گورستان قدیمی
تنها باد است که زندگی میکند
ص53
آبی که به حفره میریزد
تنهایی را ترجیح داده است
ص 55
و من تماشایت میکنم
تا شعر کامل شود.
(همان)
چرا درختان
میوههایشان را به یکدیگر قرض نمیدهند؟
ص56
روزی به سنگ بدل میشوم
و در سایهام آرام میگیرم.
ص 58
اگر دوستت نداشته باشم
از گرسنگی خواهم مرد
ص 60
تو میآیی
با دامنی که در طوفان تأثیر میگذارد
و من جوی آبی میشوم
که از کنار تو بگذرم.
ص63-62
آیا
چیزی غمگینتر از توقف قطاری
در باران هست؟
آیا کسی
شکوههای یک ماشین به سرقت رفته را
شنیده است؟
آیا
هیچ رئیس جمهوری در زلزله مرده است؟
از جنگ دلم میگیرد
و از قطاری که مهمات حمل میکند
میخواهم دنیا را به آتش بکشم
با این کارخانۀ چوببری.
ص 64-63
همۀ بادها به نیزار ختم میشوند
به انگشتهای تو
همۀ بادها
اندام گیج زنی را دنبال میکنند
در تاریکی
ص65
منبع
یک بسته سیگار در تبعید
غلامرضا بروسان
نشر مروارید
بیشتر بخوانید
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…