نقد و بررسی کتاب

گفتگویی کوتاه با الیف شافاک: به عرفان نزدیکترم!

الیف شافاک، نویسنده شناخته‌شده ترک‌تبار، هرگز مسیر آسان را انتخاب نمی‌کند. او با دقت خاصی می‌گوید «تاریخ دنیا نشان می‌دهد که هرگاه یکی جواب‌های ساده به سوالات پیچیده می‌دهد باید مراقب بود.» تدریس در دانشگاه آکسفورد، سخنرانی در مورد حقوق زنان و نوشتن رمان‌ها و مقالات بسیار او را تبدیل به پرخواننده‌ترین زن ترک کرده است.

چرا با ایده قطعیت مشکل دارید؟
زندگی به آب نزدیک‌تر است تا سنگ. انسان چیزهای زیادی از تضادها یاد می‌گیرد. به عنوان مثال مکالمه بین ایمان و شک یکی از چیزهایی است که مرا به شدت کنجکاو می‌کند. کسانی که نمی‌توانند این تضاد را تحمل کنند می‌توانند در دو سوی این دوگانگی قرار بگیرند: مذهبی‌های سفت و سخت می‌خواهند از شر تردید خلاص شوند؛ ملحدان سرسخت می‌خواهند از شر ایمان خلاص شوند. از نظر من هر دو گروه یک کار مشابه را انجام می‌دهند: می‌خواهند به گفت‌وگو پایان دهند. من به شخصه به عرفان نزدیک‌ترم؛ کسانی که می‌دانند هیچ چیز سیاه و سفید نیست.

اغلب با علاقه و مهربانی از مادربزرگ مادری‌تان صحبت می‌کنید، که به شدت سنتی و مذهبی بود. او چه تاثیری روی شما گذاشته؟
به عنوان یک داستان‌نویس برایم جالب است که بدانم چند زن مثل او در ترکیه و سرتاسر جهان اجازه تحصیل را پیدا نکردند و همچنان با قدرت دختران و نوه‌هایشان را حمایت کردند تا به تحصیل ادامه دهند. آن‌ها همچنین حامل حافظه جمعی بودند؛ فرهنگ شفاهی از مادربزرگ‌ها به نوه‌ها منتقل می‌شد. علی‌الخصوص در کشوری مثل ترکیه که در آن فراموشی سیستماتیک جمعی وجود دارد، بسیار مهم است که این زنان این کار را بکنند. نظام حاکم بر ادبیات غربی همیشه انواع مختلف داستان‌سرایی را نمی‌پذیرد و به آنها به عنوان کارهایی کمتر پیشرفته می‌نگرد. گاهی می‌شنوم که داوران جوایز ادبی می‌گویند «این رمان از عربستان سعودی یا اندونزی آن‌طور نیست که یک رمان باید باشد». اما تنها یک فرمول وجود ندارد. من همیشه علاقه‌مند به از بین بردن اختلاف بین فرهنگ‌های نوشتاری و شفاهی بوده‌ام.

آیا شیوه نوشتن‌تان به انگلیسی و ترکی متفاوت است؟
ترکی زبان مادربزرگ و مادر من است، زبان کودکی‌ام. بسیار احساسی است. اگر بخواهم در مورد افسردگی، غم و حسرت بنویسم، برایم راحت‌تر است که به ترکی بنویسم. رابطه‌ام با انگلیسی بیشتر مغزی است. احساس جسارت بیشتری می‌کنم وقتی به انگلیسی می‌نویسم زیرا مرا از بندهای فرهنگی آزاد می‌کند. طنز و هجو برایم به انگلیسی راحت‌تر است.
زبان ترکی که بدون جنسیت است و تنها از یک ضمیر استفاده می‌کند، یک روش تفکر کاملا متفاوت است. به عنوان مثال وقتی مردم از خدا صحبت می‌کنند، هیچ جنسیتی وجود ندارد. این عدم وجود جنسیت به خواننده و نویسنده اجازه می‌دهد که بیشتر از تخیل خود استفاده کنند، اما کار ترجمه را به شدت دشوار می‌سازد. ما اغلب درباره آنچه در ترجمه از دست رفته صحبت می‌کنیم، اما خیلی چیزها هم به دست می‌آیند. بسیاری از کتاب‌ها در فرم ترجمه‌شده‌شان بسیار بهترند!

سکوت چه نقشی در نوشته‌هایتان بازی می‌کند؟
در آثارم به طور مداوم تلاش می‌کنم که به آدم‌های ساکت، سرکوب‌شده و فراموش‌شده صدا بدهم و آن‌ها را به مرکز بیاورم. داستان‌های آن‌ها را به خواننده یادآوری می‌کنم و نامرئی را به مرئی تبدیل می‌کنم. دلم می‌خواهد تابوها را مورد پرسش قرار دهم –سیاسی، جنسی، فرهنگی. کار نویسنده این است که درباره موضوعات دشوار سوالات دشوار بپرسد، اما پاسخی ارائه ندهد. چیزی که مهم است ایجاد یک فضای آزاد برای داشتن نظرات مختلف است. اما کار کردن در یک محیط ساکت برایم بسیار سخت است، بنابراین روی گوشم هدفون می‌گذارم و با صدای بلند موزیک گوش می‌دهم.

مردم ممکن است از سلیقه موسیقی شما جا بخورند. به عنوان مثال علاقه‌تان به گروه‌های متال اسکاندیناوی. چه چیزی شما را به این موسیقی علاقه‌مند می‌کند؟
همیشه از متال‌ صنعتی، سمفونیک و گوتیک خوشم می‌آمده چون خیلی درباره تضادهاست: ترحم و انتقاد، روشنایی و یک عالم تاریکی. آن انرژیِ بالا برای نوشتنم بسیار مهم است. مردم وقتی سلیقه‌ موسیقی‌ام را گوش می‌کنند سورپرایز می‌شوند. وقتی یک آهنگ را دوست دارم باید آن را روی تکرار بگذارم –گاهی شاید ۹۰ بار وقتی دارم می‌نویسم. این حلقه به من کمک می‌کند که تمرکز کنم.
(منبع: ایبنا)

نقد کتاب ملت عشق

کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک – Elif Shafak – نویسنده فرانسه‌ای ترک‌تبار است. او یکی از شجاع‌ترین و شناخته‌شده‌ترین نویسنده‌ها و فمینیست‌های ترکیه است. کتاب ملت عشق یکی از کتاب‌های پرفروش این نویسنده است.

ملت عشق شامل دو داستان است که به شکل موازی روایت می‌شود. روایت معاصر آن مربوط به زنی متاهل یهودی خانه‌دار و غمگین به اسم اللا است که در نورث همپتون ماساچوست زندگی می‌کند. اللا برای یک انتشاراتی شروع به کار می‌کند و به تازگی کتابی به اسم شکنجه شیرین – Sweet Blasphemy – نوشته نویسنده‌ای به اسم عزیز زاهارا به او داده‌اند تا بخواند. (کتابی که به اللا داده شده است در ترجمه فارسی، ملت عشق ترجمه شده است.) او از طریق همین کتاب با تصوف آشنا شده و زندگی‌اش دچار تحول می‌شود. ملت عشق روایت دوم این رمان است.

ملت عشق داستانی مربوط به قرن سیزدهم است. داستان درویش فارس و اهل تصوف به نام شمس تبریزی و رابطه‌ الهام‌بخش او را با مولانا بزرگترین شاعر طریقت تصوف روایت می‌کند. نهایتا مولانا از طریق عشقش به شمس متحول می‌شود و همین عشق منشا الهامی برای نوشتن مثنوی می‌شود، اثری کلیدی از تصوف که تحلیل‌هایی قرآنی را در قالب شعر، داستان‌های روزمره، افسانه‌ها و معجزات بیان می‌کند. این آغاز طریقت تصوف مولوی بوده که از طریق شعر موسیقی و سماع صورت می‌گرفته است.

شمس تبریزی در ابتدای کتاب تصویر مرگش را می‌بینید و می‌داند که می‌بایست کسی را پیدا کند تا بتواند دانشش را به او منتقل کند. به همین منظور از سمرقند به سوی بغداد سفر می‌کند، در آن جا از طریق یک صوفی با محقق مشهوری در آن زمان یعنی جلال الدین رومی آشنا می‌شود.

 شمس به قونیه سفر می‌کند، شهری که مولانا در آن ساکن است. داستان و جریان دوستی‌شان روایت می‌شود و این که چگونه مولانا دچار تحول می‌شود و مردم و خانوده مولانا از شمس متنفر می‌شوند. از طرفی هم اللا بسیار تحت تاثیر کتاب ملت عشق قرار گرفته و با نویسنده آن عزیز زاهارا از طریق ایمیل مکاتبه می‌کند. کم کم متوجه می‌شود که حاضر است تمام زندگی، فرزندان و همسرش را رها کند.

ملت عشق به طریقت تصوف نمایی تصویری می‌بخشد. پیوندی می‌شود میان جستجوی اللا برای یافتن عشق و جستجوی شمس و مولانا به دنبال رستگاری از طریق مودت و دوستی. روایت شمس و مولانا توسط شخصیت‌های مختلفی همچون همسر و پسران مولانا روایت می‌شود که یکی از آن‌ها قصد داشت شمس را به قتل برساند.

در رمان شاهد روایتی مهیج به صورت اول شخص از طریق ایمیل هستیم. روایتی از عرفان شمس که از طریق چهل قانون او در عشق بیان می‌شود. الیف شافاک بیشتر به تفسیری عوام گرایانه از تصوف می‌پردازد تا این که به تفسیری تخصصی بپردازد و مقدمه‌ای قابل درک و قوی از اندیشه‌های تصوف را ارائه دهد.

در روایت‌های این رمان با اینکه ملت عشق واقعا جذاب و گیرا است اما روایت اللا اندکی در روایت رمان ضعف ایجاد کرده است. نویسنده در روایت ملت عشق از زوایای دید مختلفی برای روایت استفاده کرده است، گاهی از زاویه دید شمس، گاهی یک گدا، گاهی روسپی و گاهی هم مولانا و یا حتی از خانواده‌اش او بهره برده است. به این ترتیب عشق مولانا به شمس و تنفر مردم شهر و خانواده مولانا نسبت به شمس به وضوح به تصویر می‌آید. اما روایت اللا این چندگانگی در زاویه دید را ندارد و تنها از زاویه دید اللا روایت می‌شود. شاید اگر روایت او هم از زاویه دید عزیز یا فرزندان اللا بود، خواننده می‌توانست داستان اللا را بسیار روشن‌تر درک کند.

ملت عشق یکی از کتاب‌های پرفروش بود که جزئیات قابل توجهی هم در آن می‌بینیم. هر فصل با حرف B شروع می‌شود. برای عارفان اهل تصوف رمز قرآن در سوره فاتحه نهفته است که ماهیت و ذات آن در واژه بسم الله الرحمن الرحیم (به نام خداوند بخشنده مهربان) است که اصل و جوهر آن در نقطه پایین اولین حرف عربی آن نهفته است، نقطه‌ای که کل جهان هستی را در بر می‌گیرد. شمس به چندین قرائت از قرآن و شافاک به دو ترجمه کاملا متضاد دوران معاصر از سوره نساء می‌پردازد، سوره‌ای از قرآن که محمد حبیب شاکر آن را به عنوان توجیهی از کنترل مرد بر زن تفسیر می‌کند، در حالی که احمد علی آن را به عنوان سوره‌ای وصف می‌کند که احترام و جایگاه زن را بالا می‌برد.

هر دوی دختران محجب حزب عدالت و توسعه  حزب اسلامی در حکومت ترکیه، و نتیجه سکولار رژیم‌های کمالیسم گذشته از طرفداران رمان‌های شافاک هستند. دیدگاه و نگاه گیرای او از مسیر تصوفی بی‌طرفانه و لطیف در اسلام که بنیادگرایی مذهبی را رد می‌کند، و برای همگان در دسترس است، از مست‌های قرون وسطی و روسپیان قرن ۲۱ رانندگان اسکاتلندی و زنان خانه‌دار آمریکایی، باعث شده این رمان ترکی به کتابی پرفروش تبدیل شود.

با به چالش کشیدن بدیهیات اسلام بنیادگرایانه شرقی و یهودی-مسیحیان غربی، این رمان طریقت تصوف را به عنوان مسیری برای جستجو در روح پیشنهاد می‌دهد، مسیری که می‌تواند خلا موجود در قلب هر دو طرف را پر کند. شافاک نویسنده‌ای غیرقابل پیش بینی و اغلب جدال‌برانگیز است، اما آیا لازم است که همچنان همین مسیر را ادامه دهد. شکی نیست که می‌تواند از نظر وسعت کارهایش با پائلو کوئلیو رقابت کند. با پیام و حس خوب و متناسب با زمان که در رمان ملت عشق پیداست، این رمان واقعا شایسته دست یافتن به انتشاری در سطح جهانی است.

نقد کتاب ملت عشق که در این مطلب مطالعه کردید ترجمه‌ای از نقد Alev Adil در ایندیپندنت و همچنین نقد گاردین درباره این رمان بود که و توسط سایت نقد روز ترجمه شده است.

مطالب دیگر

  1. گفتگو با نویسندۀ ترک و برندۀ جایزۀ نوبل ادبی: اورهان پاموک
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

چگونه از «دادگاه بیست‌وچهار ساعتی ذهن» و «محکومیت‌های مداوم» رها بشویم؟

20 ساعت ago

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

3 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

6 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

1 هفته ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

2 هفته ago