تحلیل نشانهشناسی نقاشی «گِرنیکا» اثر «پابلو پیکاسو»
در کارهای پیکاسو گاو نر نمادی از فرانکو است، فرانکو (فالانژ نام گروه اوست) در واقع حاکم آن شهر (شهر گرنیکا که در اسپانیا واقع است) بودهاست که از آلمانهای نازی میخواهد که به دستور خودش آن شهر را بمباران کنند. چهرهٔ گاونر در تصویر گرنیکا بیتفاوت است که این نشان دهندهٔ بیتفاوتی فرانکو به عذابی است که در تابلو هم به تصویر کشیده شدهاست. اسب نماد نجابت، شرافت و آزادی است. در این تابلو همهٔ المانها نیمرخ هستند و فرشته به سمت چپ است؛ که منظور از چپ بودن فرشته حرکت به سمت چپ است. لامپی که بالای آن چراغ نفتی خاموش گرفته شدهاست اشاره به تکنولوژیای دارد که این بمباران را ممکن کرد. در دوران مدرن تکنولوژی به جای کمک کردن به انسان علیه او بودهاست. تخت بودن این اثر و اینکه عمقی ندارد به واقعیت جهان که به این سمت میرود اشاره دارد. پیکاسو در «دوره گلفام» گرایشی به اصول کلاسیکی نشان داد و محتملاً دیدارهایش از ایتالیا این گرایش را تشدید کرد. او طی چند سال مضمونها و پیکرهای کلاسیکی را به روش خود به کار گرفت (۱۹۱۹–۱۹۲۵). به تدریج پیکرهای ایستا و سترگ نمای او صورتی غریب و مشوش یافتند و با عناصر تمثیلی (جون ورزه گاو) درآمیختند. دلمشغولی تازه پیکاسو ابداع صور خیالی و نمادینی بود که از خصلت بیانی قوی برخوردار باشند. او در آثار این دوره (۱۹۳۴–۱۹۴۵)، از تلفیق خطهای منحنی پیچان با شکلهای زاویهدار جلوههای مهیج و بیانگر پدیدمیآورد. درون مایهٔ بسیاری از آثارش نوعی درام تخریب بود که در نمادهای برگرفته از گاوبازی ارائه میشد. صور تمثیلی پرده گرنیکا نیز از همین نمادهای کهن اسپانیایی سرچشمه گرفتند. گرنیکا با اینکه با فاجعه بمباران شهرک گرنیکا در اسپانیا ارتباط دارد، هیچ صحنهای از واقعه در تابلو بازنمایی نشده است. نوعی شبکه بندی کوبیست در ساختمان تصویر به چشم میخورد. در مرکز ترکیب بندی اسبی شکم دریده را میتوان دید که در حفره دهانش علامت شیهه درد مجسم شده، و در سمت چپ، گاوی بی حرکت همچون فاتحی مغرور ایستاده است، نشانههای بیم و درد و مرگ در اینجا و آنجا پراکندهاند. زنی پریشان و بیمناک، همچون پژواک فریادی، از بالا به درون میآید و با چراغی که در دست دارد، صحنه را روشن میکند. حالت غیرطبیعی و متشنج صحنه به واسطه ساختار فضای تصویری بارز تر شدهاست. مناظر داخل و خارج، پارههای نور و تاریکی، و خطهای تیز و منحنی در هم آمیختهاند. این همه بعدی تمثیلی به تصویر میدهد؛ ولی این پرده، نه توصیفی نمادین از یک رویداد واقعی و مشخص، بلکه افسانهای تصویری مبتنی بر واقعیت است.
(منبع: ویکی پدیا)
تحلیل نشانهشناسی نقاشی «گِرنیکا» اثر «پابلو پیکاسو»
نگاهی دیگر به گرنیکا
در این اثر هرکدام از کاراکترها را باید جداگانه مد نظر قرار داد. در اولین قسمت این نقاشی از سمت راست نیمرخِ زنی را میبینیم چراغ در دست. گویا روشنایی فقط تاریکی را روشن میکند و نمایانتر نشانمان میدهد. میتوان چراغ را نمادی از آگاهی دانست. هرچه روشنتر باشی، بیشتر رنج خواهی کشید همانگونه که زن در پرتو نور دارد فجایع را تماشا میکند. (حالت چهرهی نیمرخ زن هراسان است با دهانی باز.)
لامپی در بالای تصویر بالاتر از چراغ وجود دارد. میتوان گفت با توجه به مدرنتر بودن لامپ نسبت به چراغ، این نماد به تسلّط مدرنیته بر سنت اشاره دارد و اینکه دست یافتن به تکنولوژی و بمب افکنها برای بشر چیزی جز ویرانی و تباهی به بار نیاورده است. یعنی امکانات بیشتر بر قدرت انسان افزوده و این توانایی مخرب به جای رفاه و آسایش، آرامش را هم از او سلب کرده است.
در قسمت دیگر اسبی را میبینیم که از درد فریاد میکشد و شیههای ضجه مانند دارد (باتوجه به حالت دهان و خنجر) اسب نماد روح است و در معنایی کلی میتوان این صحنه را نمایانگر نابودی ارزشهای بشری دانست که توسط جنگ صورت گرفته است.
در قسمت پایین تصویر کاملاً واضح است که افرادی کشته شدهاند. خنجر شکسته نشان از تلاشی تا پای جان و ناکام شدن دارد. در تمام اشخاص این نقاشی ضجه و زاری و به ستوه آمدن هویداست. در سمت چپ گاوی را مشاهده میکنیم که نسبت به اوضاع بیتفاوت دارد مینگرد. او را همانطور که دیدیم، نمادی از «فرانکو» حاکم «گرنیکا» دانستهاند که با نازیها دست به یکی کرده تا با نیروهای خارجی جنگ داخلی را فیصله دهد. اما میتوان گاو را نمادی کلیتر یعنی نشانی از زمین دانست. زمین به سرنوشت ساکنانش کاملاً بیتفاوت است و هیچ حسی نسبت به مرگ و قتلعام آدمها ندارد. او سمبل پذیرفتن مطلق خیر و شر است. احساسی که جنگ در ما برمیانگیزد هرگز زمین را درگیر نمیکند و در این بیان نمادین اندوهی عمیق نهفته است. اینکه انسان در این جهان به حال خود وانهاده شده است. اسب کشته میشود (روح انسانی) و گاو (مطلق زمین) فقط نگاه میکند.
همهی نیمرخها به سمت چپ هستند که میتواند تمایلات چپ پیکاسو را نشان دهند و نوعی از اندیشههای مارکسیستی. از دیگرسو چپ میتواند اشارهای به فوران غرایز تاناتوسی در بشر (شور مرگ) باشد که باعث شرارت و جنگافروزی میشود.
نهایتاً این اثر تکه تکه که متلاشی شدن را به تصویر درمیآورد، عکسالعملی است در برابر جنگی که بیگناهان بسیاری را قربانی خود میکند. مظلومان همیشه پامالند و ظالمان عینِ گاو بیتفاوت (باتوجه به گاو شاخدار در سمت چپ تصویر) و بدتر اینکه هم لامپ و هم چراغ وجود دارد که صحنه را روشن میکند و درحالی انسانها کشته میشوند و جنایات رخ میدهد که این امر پوشیده نمیماند. اما عکسالعملها در برابر این تراژدی چیست؟
تحلیل نشانهشناسی نقاشی «گِرنیکا» اثر «پابلو پیکاسو»
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…