شعر کلاسیک

چند رباعی از «حکیم عمر خیّام» / بخش 1

1)

برخیز بُتا بیار بهر دل ما

حل کن به جمال خویشتن مشکل ما

یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم

زان پیش که کوزه‌ها کنند از گِل ما

ص12

 

2)

چون عُهده نمی‌شود کسی فردا را

حالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

ص12

 

3)

قرآن که مِهین کلام خوانند آن را

گهگاه و نه بر دوام خوانند آن را

بر گِرد پیاله آیتی هست مقیم

کاندر همه جا مُدام* خوانند آن را

ص 12

*مُدام: پیوسته، همواره؛ به معنای شراب نیز هست.

 

4)

گر مِی نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکُن تو حیله و دَستان* را

تو غرّه بدان مشو که مِی می‌نخوری

صد لقمه خوری که مِی غلام است آن را

ص13

*دستان: حیله، مکر، فریب

 

5)

هرچند که رنگ و بوی زیباست مرا

چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طربخانۀ خاک

نقّاش ازل بهر چه آراست مرا

ص 13

 

6)

ماییم و مِی و مطرب و این کنج خراب

جان و دل و جام و جامه پر دُرد شراب

فارغ ز امید رحمت و بیمِ عذاب

آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

ص 13

 

7)

آن قصر که جمشید* در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

ص 14

*جمشید: از پادشاهان پیشدادی است که گویند جامی داشت که در آن همه‌جا را می‌دید (گیتی‌نما) در داستان بیژن و منیژه شاهنامه به این جام اشاره شده است و البته به کی‌خسرو نسبت داده شده است.

 

8)

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست

بی‌بادۀ گل‌رنگ نمی‌باید زیست

این سبزه که امروز تماشاگه ماست

تا سبزۀ خاک ما تماشاگه کیست

ص 14

 

9)

اکنون که گُل سعادتت پُر بار است

دست تو ز جام می چرا بی‌کار است؟

مِی خور که زمانه دشمنی غَدّار* است

دریافتن روز چنین دشوار است

ص 14

*غدّار: بی‌وفا، پیمان‌شکن

 

10)

امروز تو را دسترس فردا نیست

و اندیشۀ فردات به جز سودا نیست

ضایع مکن این دَم ار دلت شیدا نیست

کاین باقی عمر را بها پیدا نیست*

ص 15

*باقیماندۀ عمر آنقدر گران‌قیمت است که نمی‌شود قیمتی برای آن مشخص کرد.

 

11)

ای آمده از عالم روحانی تَفت*

حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت*

می‌خور چو ندانی از کجا آمده‌ای

خوش باش، ندانی به کجا خواهی رفت

ص 15

*تَفت: سریع

*منظور پنج حس، چهار عنصر، شش جهت و هفت سیاره است.

 

12)

ای چرخ فلک! خرابی از کینۀ توست

بیدادگری شیوۀ دیرینۀ توست

ای خاک! اگر سینۀ تو بشکافند

بس گوهر قیمتی که در سینۀ توست

ص 15

 

منبع

رباعیات خیام

بر اساس نسخۀ محمد علی فروغی و قاسم غنی

موسسۀ کتاب همراه

چاپ سوم

 

مطالب مرتبط

  1. شرح یکی از ملمعات سعدی: دکتر خلیل خطیب رهبر
  2. شرح اولین غزل حافظ: بهاءالدین خرّمشاهی
  3. قسمتهایی از رمان زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس
  4. قسمتهایی از رمان جاودانگی اثر میلان کوندرا
  5. آهنگ زیبای حاله حب از الیسا زکریا خوری
  6. آهنگ زیبای تملی معاک از عمرو دیاب با زیرنویس
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمی‌شود

پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمی‌شود آیدا گلنسایی:  بسیاری از آثار…

4 روز ago

رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر!

رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر! آیدا گلنسایی: رمان دشمن عزیز…

2 هفته ago

توصیه‌های اپیکور برای شاد زیستن

توصیه‌های اپیکور برای شاد زیستن

2 هفته ago

نگاهی به رمان «هیچ دوستی به‌جز کوهستان‌» نوشتۀ بهروز بوچانی

نگاهی به رمانِ «هیچ دوستی به جز کوهستان‌» نوشتۀ بهروز بوچانی آیدا گلنسایی:  «هیچ دوستی…

3 هفته ago

بریده‌هایی از خطابۀ نوبل ماریو بارگاس یوسا

بریده‌هایی از خطابۀ نوبل ماریو بارگاس یوسا «به روشنی به یاد می‌آورم که تبدیل شدن…

4 هفته ago