آزارم می دهد راهی که میروی
با این همه ولی ظالم که می شوی
من دوستت دارم من دوستت دارم
سرگردان می کند رویای تو مرا
می پرسم از خودم با این همه چرا
من دوستت دارم من دوستت دارم
ای سرزمین من در دست های تو
بی سرزمین نکن این خسته را نرو
آرام می شوم در آرزوی تو
می آورد مرا این ره به سوی تو
قدری اگر مرا طاقت بیاوری
از اشتباه من یک بار بگذری
می بینی از خودت دیوانه تر منم
مجنون تو یکیست آن یک نفر منم
(محمدرضا عرب یارمحمدی)
مطالب مرتبط
درنگی در جهانِ بهتآور، درخشان، گیجکننده و پیچیدۀ ویلیام فاکنر «احساس می کنم این جایزه…
چرا رمان نمیتواند شعر را شکست دهد؟ به نقل از نیویورکتایمز- سؤال اینجاست که چرا…
جورجو آگامبن: بالاترین مرتبۀ امید و خوشبینی، شجاعتِ ناامیدی است. جورجو آگامبن با هرگونه فروکاستِ…
گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا ترجمۀ منوچهر یزدانی: قرن گذشته بود. روزی که…