تحلیل نقاشی

نقاشی‌های با موضوع «طبیعت» برای ما چه کارکردی دارند؟

یادآوری طبیعت

جذابیت طبیعت به قدری برای ما امری بدیهی است که در طول تاریخ بشریت و حتی در تجربه‌های خودمان، به دشواری می‌توانیم به یاد بیاوریم که طبیعت آشکارا ارزش تحسین شدن داشته است. گه‌گاه (مثلا برای یک کشاورز خرده‌پای اسکاتلندی) طبیعت می‌تواند دشمن محسوب شود، ولی موضوع این نیست که ما طبیعت را دوست نداریم، بلکه درگیری‌های دیگر زندگی مهمترند یا نتیجۀ آن‌ها سریع‌تر به دست می‌آید. بسیاری چیزها برای ما یادآور جذابیت طبیعت‌اند: شاید عکسی از آبشارهای ایگوازو در مرز برزیل و آرژانتین، یا تصویری از قلۀ یونگ‌فراوو از دهکدۀ سبز و خرمی در درۀ آلپ. تماشای این‌ها می‌تواند در جا وسوسه‌انگیز باشد، ولی اگر از ما خواسته شود که بگوییم چرا آن‌ها برایمان مهم است یا مفهومشان در زندگی ما چیست، دادن پاسخ درستی به این پرسش به نحو حیرت‌آوری دشوار است.

آبشار ایگوازو

 

دره‌های کوه آلپ

رابطۀ ما با طبیعت همیشه می‌تواند تکانمان بدهد، چون به ما یادآوری می‌کند طبیعت چیزی است که باید به آن علاقۀ بیشتری داشته باشیم، ولی به ندرت به آن می‌پردازیم.

ما در ارتباط با طبیعت و تماشای آن نقاط ضعف روانی داریم. خود طبیعت در مورد قدرتش توضیحی نمی‌دهد، در حالی که ما هم نه قادر هستیم بهترین بخش‌های آن را کنار بگذاریم و نه این که (همواره) می‌توانیم اهمیت تجربۀ مهمی را که در حضورش داریم تشخیص دهیم. در اینجا هم برای کمک می‌توانیم به هنر روی بیاوریم.

هنر ضابط خوبی از مشاهدات ماست و تشویق‌مان می‌کند که روح آن را دنبال کنیم، هرچند تعداد اندکی از ما از دست‌آوردهای آن تقلید می‌کنیم. همیش فولتون، هنرمند انگلیسی، سه دهۀ تمام، پیاده‌روی‌هایش را در نقاط مختلف جهان ثبت می‌کرده؛ زمان، مکان، و حتی شرایط جوی را. او این مطالب را با حروف بزرگ و ساده روی پیرینت‌های چاپی و قاب شده، ثبت می‌کرده است. بعضی از آن‌ها چندین متر عرض و طول دارند. با تأثیری نامتجانس. چنین اطلاعاتی برای آغاز جنگ یا تلاش‌های یک حکومت ملی می‌تواند کاربرد داشته باشد. و اصولا، گزارش پیاده‌روی‌های یک شهروند معمولی وادارمان می‌کند که در مورد ارزش این قبیل فعالیت‌ها تجدیدنظر یا حتی تردید کنیم.

فولتون توضیح نمی‌دهد وقتی پیاده از شمال کیوتو راه افتاده و کوه هی‌یای را دور زده، به چه می‌اندیشیده یا چه احساسی داشته. و ما _با شگفتی_ به خود واگذار شده‌ایم که خودمان حدس بزنیم. مسئلۀ او بیشتر مقدمه‌چینی است. نحوۀ انتخاب حروف و اظهارنظرهای کوتاه و دقیق‌اش، بیانگر احترامی است که فکر می‌کند پیاده‌روی‌های او و ما، مستحق آن است. او می‌خواهد متوجه شویم برخی پیاده‌روی‌ها (در مسیری مدور و کهن) می‌تواند واقعۀ مهمی در زندگی ما باشد؛ پرسه‌زدن‌های بیرونی ما می‌تواند به تحول درونی‌مان کمک کند.

برنامۀ احترام گذاشتن ما به طبیعت (یا درک ما از آن) با کارهایی که بیشتر با آن هماهنگ هستند، به ما شناخت دقیق‌تری می‌دهد. کورو در نقاشی کوچک‌اش با عنوان جاده‌ای رو به بالا، کاری انجام می‌داده که فولتون با بیانیه‌های موجزش دنبال کرده است. او نیز به اهمیت طبیعت اشاره دارد، اما در عین حال به ما نشان می‌دهد که چیزی در مورد این جاده و سرسبزی اطراف آن، او را تحت‌تأثیر قرار داده است.

کار نقاش این نیست که هرچیزی را در اطرافش می‌بیند بازآفرینی کند؛ با در نظر گرفتن محدودیت بوم، راه دیگری جز تأکید بر برخی نکات و چشم‌پوشی از بقیه نیست که توجه بیننده را به مسیر مشخصی هدایت کند. کورو، ما را وامی‌دارد که حال و هوا را تحسین کنیم؛ حس کنیم تپه‌های سبز ما را احاطه کرده‌اند و ما در سکوت آن زنده‌ایم. از سنگ‌های اطراف جادۀ شنی و بوته‌های درهم پراکنده، خوشش آمده، در نتیجه تأکید بیشتری بر آن‌ها شده. توجه داشته باشید که چه چیزهایی را حذف کرده: روی برخی جزئیات تمرکز کمتری داشته، تصویر واضحی از برگ‌ها یا سنگ‌ریزه‌ها در جاده دیده نمی‌شود. کورو می‌گوید، این حال و هوای کلی و شخصیت مکان بوده که او را به وجد آورده و امیدوار است همین تأثیر را بر مخاطب نیز داشته باشد. به عبارت دیگر کورو هم مانند بسیاری از هنرمندان خوبی که منظره نقاشی کرده‌اند، کوشیده مشخص کند_ و طبعا به درک ما کمک کند_ چه جنبه‌ای از طبیعت او را وسوسه کرده است.

برای پی بردن به روش‌های گوناگون در تماشا و دوست داشتن طبیعت، اثر دیگری از هنرمند بزرگ دیگری را مطرح می‌کنیم. روشن است که کلود عاشق مناظر بیرون شهر است و علائق مشترکی در این زمینه با کورو دارد؛ هر دو از بوته‌ها و تپه‌ها و آسمان کمی ابری خوششان می‌آمده. اما، کلود تمایل آشکاری به فاصله دارد. او دوست داشته از لابه لای درختان به خط افق بنگرد. تطبیق دور و نزدیک او را به شوق می‌آورد. از نشان دادن لایه لایه‌های پستی و بلندی‌ها و خطوط تپه‌ها که به تدریج آبی و آبی‌تر می‌شوند تا آنجا که از آسمان قابل تشخیص نیستند، به هنگام طلوع یا غروب، لذت می‌برد.

وقتی صحبت از سبک هنرمند نقاش منظره می‌کنیم، منظور ثبت جنبه‌هایی است که او در دیدن طبیعت بر آن‌ها تمرکز کرده. هدف نگاه کردن در هنر این نیست که ما هم همان واکنشی را نشان دهیم که هنرمند بروز داده. بلکه باید از روش زیرپوستی او الهام بگیریم، به این معنی که تصمیم بگیریم، به خصوص، از چه بخش از گسترۀ منظره خوشمان می‌آید، تجربه‌هایمان را جدی بگیریم و در شور و شوق‌مان وسواس به خرج دهیم، که در آن صورت طبیعت می‌تواند به نیرویی درمانگر و ماندگار در تخیلات ما تبدیل شود.

 

منبع

هنر چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند؟

آلن دوباتن و جان آرمسترانگ

ترجمه گلی امامی

نشر نظر

صص150-153

 

یادداشت‌های دیگر از آلن دو باتن
  1. واکاوی نقاشی خط‌های آب اثر ریچارد لانگ
  2. چگونه به عشق تداوم بخشیم؟
  3. تحلیل لاس منیناس اثر پابلو پیکاسو
  4. اولین عملکرد هنر: به یاد آوردن

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

24 ساعت ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago