همگی به خوبی میدانیم که اتومبیل، از زمان پیدایش آن در اواخر قرن نوزدهم، مصداق احساسات فندوستانۀ ما بوده است. این احساسات در واقع از جمله عواملی بوده که در زمانۀ ما اتومبیل را در بسیاری از مکانها به ابژۀ مادیِ غالب تبدیل کرده است.
از دهۀ 1930 به این سو، یعنی از زمانی که شرکت جنرال موتورز تغییرات سالانه در اتومبیلهای تولیدی و نیز طراحی اسرافکارانۀ آنها را باب کرد، اتومبیل برای بسیاری از گروههای اجتماعی بارزترین فقرۀ مصرف چشمگیر یا تفاخر اجتماعی بوده است. همچنین باید افزود که اتومبیل در برخی جلوههای عامهپسندانهاش، دیگر صرفا وسیلهای برای ابراز موقعیت اجتماعی نیست، بلکه مظهر گریز از جامعه (یا به عبارتی تفوق بر تودۀ مردم به مدد ظاهر دلربای اتومبیل و قدرت تحرک آن) است.
در نگاه اول چه بسا اینطور به نظر آید که روانکاوی به جای ارائۀ بصیرت دربارۀ دلالتهای اتومبیل، آرائی قالبی را تکرار کرده است. با این حال، در پس سخنان قالبی، حقیتی نیز نهفته است. انواع اتومبیل همگی به امیال جنسی مربوط میشوند. البته طبق گزارههایی قالبی، اتومبیل ابژهای نرینه است و در برخی زمینهها این گزارههای قالبی بیشک حقیقت دارند. لیکن این صرفا یکی از انبوه دلالتهای آگاهانه و ناخودآگاهانهای است که دربارۀ اتومبیل شرح و بسط داده شده است.
پدیدۀ «تزریق» سوخت یا [انژکسیون] یک نمونه از همین دلالتهاست. تا اواسط دهۀ 1980، دستگاه تزریق سوخت معمولا در موتور اتومبیلهایی تعبیه میشد که بیشتر مدل اسپورت تلقی میشدند. دلالتهای جنسی این فناوری، و نیز اصطلاحاتی که برای توصیف آن به کار میرود، برای اثبات مطلوب بودن این ویژگی اهمیت داشتند. [برای مثال] در قسمت عقب برخی از اتومبیلهای فولکس واگن و سوزوکی دارای موتورهای «تزریقی» تصاویری از خرگوشها و کرگدنهای در حال جفتگیری به چشم میخورد. البته آنچه گفته شد فقط به موضوع «اتومبیل به منزلۀ آلت نرینه» محدود نیست؛ اتومبیل عمل تزری را به خودش انجام میدهد و به عبارت دیگر، عمل مقاربت در حرکت انجام میشود. اتومبیل، هم بدن مردانه است که راهِ خود را از میان وسائط نقلیه باز میکند، و هم بدن خوشترکیب زنانه. اتومبیل در عین حال آلت جنسی و مصداق عمل جنسی و خود ِ عمل جنسی است. همانگونه که در برخی آگهیها به وضوح نشان داده میشود، در خیالات میتوان همان امیدی را به اتومبیل نسبت داد که زن و شوهر خواهان بچهدار شدن در ژرفترین سطوح احساساتشان دارند.
البته این موضوع میتواند درست و مهم باشد که تصاویر نشاندهندۀ زوج خواهان بچه و زندگی خوش خانوادگی، به منظور فروش اتومبیل مورد استفاده قرار میگیرند (به عبارت دیگر، این دلالتها در آگهیهای یاد شده مورد چپاول قرار میگیرند تا چنین وانمود شود که اتومبیل نیز واجد همین خصوصیات است.) با این حال نمیتوان چنین فرض کرد که منشأ تمام دلالتهای اتومبیل، صرفا بازاریابی است. شاید بتوان گفت تمایل ما به برخوردار کردن اتومبیل از هالۀ امیال جنسی و زندگی خانوادگی، تا حدی از ویژگیهای ذاتی اتومبیل ناشی میشود. اتومبیل تجسم دو تمثال بنیادین امید در جامعۀ مدرن است: روابط جنسی (که شاید بتوان گفت چون معنای آن تولیدمثل است، در هر جامعهای تمثال بنیادین امید تلقی میشود)، و _همانگونه که در قسمت بعدی استدلال خواهد شد_ استقلال. این تمثالها نشانههای مسیر رشدی هستند که هر فرد باید طی کند، و امید (به عامترین و وجودیترین مفهوم کلمه) بستگی به این احساس دارد که پیشرفت کافی در امتداد این نشانه صورت گرفته است یا میتواند صورت بگیرد.
عبارت «نقل و انتقال فلز» که [در زبان انگلیسی] به معنای فروش اتومبیل است، یکی دیگر از جذابیتهای اتومبیل را آشکار میکند. به اعتقاد برخی، قدرت سحرآمیز خاصی که اتومبیل دارد، از ترکیب حیوانیت محض با فلز خاص، یا از درهمآمیزی حرکت و توان_که کیفیاتی انسانیاند_ با فناوری فوقبشری ناشی میگردد. [بدینسان] یکی از هماوردجویان عرصۀ تولید اتومبیل، «گربۀ بزرگ» (جاگوار) نام دارد، جال آن که بی.ام.و «عالیترین دستگاه رانندگی» نامیده میشود: قدرت غیرانسانی دستگاه فلزی، برترین تعالی محدودیتها و فناپذیری بدن عادی انسان است. هر دو توصیف فوق از جاگوار و بی.ام.و اتومبیل را نوعی شیء فوقطبیعی جدید و مهیب جلوه میدهند.
در تبلیغات مرسدس بنز هم تأکید بسیار زیاد بر ویژگیهای دستگاهوار، بعد فرهنگی دیگری از تصاویر اتومبیل را به ما القا میکند. در بازار اتومبیل، وجهههای قالبی ملتها تأثیرگذارند: قدرت افزاروار آلمانیها، شهوتانگیزی شکیل ایتالیاییها، فردیت شیک فرانسویها و غیره. تجربۀ ما از ملتبودگی و همینطور برداشت ما از سایر ملل، همواره پیوند عمیقی با تصاویر بدن داشته است. این تصاویر (خواه ستایشگرانه باشد و خواه وحشتناک یا تحقیرآمیز، مانند تبدیل شدن اتومبیل ترابانت که اتومبیلی بدوی [و محصول آلمان شرقی] بود_ به موضوع مزاح عمومی در آلمان اندکی پیش از وحدت دوبارۀ این کشور با آلمان شرقی، و نیز نگرشهای مشابه به اتومبیلهای تولید شده در اروپای شرقی) بدن و ملت و اتومبیل را در قالبهایی که تأثیر بسزایی در فروش اتومبیل دارند، به یکدیگر ربط میدهد.
اتومبیل، همچون ملت، فضایی برای زندگی فراهم میآورد. در دنیای همگانی خارج از خانه، اتومبیل فضایی را خلق میکند که تقریبا به اندازۀ خودِ بدن از تعرض مصون است. در داخل این فضا، اجزاء مختلف به نحوی مادرانه راحتیِ جسمانی سرنشین را تأمین میکند. طراحی درون اتومبیلها هرچه بیشتر با این هدف صورت میگیرد که_ چه از نظر محل قرار گرفتن هر جزء و چه از نظر بافت و صدا و حرارت_ کلیۀ نیازهای بدن سرنشین کاملا ملحوظ شوند. در داخل قفس سفت و محکم ایمنی، محیطی نرم و رحمگونه تعبیه شده است تا راننده در طول مسیر [همچون جنینی در زهدان مادر] پرورانده شود. همانگونه که ایزابل منزیس_لیت با تحقیق دربارۀ بازار اتومبیل در دهۀ 1960 ثابت کرد (1989)، اتومبیل همانقدر حکم یک بدن محافظتکنندۀ مادر را دارد که حکم بدنی مردانه که با فشار راهِ خود را باز میکند. اتومبیل در فضایی عمومی، نوعی فضای خصوصی فراهم میآورد، مکان ایمن که در داخلش همهچیز به گونهای مادرانه برای راحتی سرنشین ترتیب داده شده است.
شاید مفیدترین راه برشمردن ویژگیهای عمومی فندوستی در مورد اتومبیل این باشد که از مفهوم «خودشیفتگی» استفاده کنیم. از دیدگاه روانکاوی، خودشیفتگی چندان به معنای عشق ورزیدن به خود یا بدن خود نیست، بلکه این اصطلاح بیشتر برای اشاره به خیالات ما دربارۀ بینقص بودنمان به کار میرود، خیالاتی که ممکن است به هرچیزی فرافکنده شود. اتومبیل برای ما عزیز است چرا که آن را تجسم خیالات مبتنی بر خودشیفتگیمان میپنداریم؛ آنگاه است که احساس میکنیم اتومبیل ویژگیهایی جادویی دارد. ما به سبب خودشیفتگیمان، قدرت و کیفیات شهوتانگیز اتومبیل را بیش از حد ارزشمند میشماریم. بدین ترتیب، راننده با همهویت پنداشتن خود با اتومبیل احساس قَدَرقدرتی میکند.
از جمله دیگر دلایل تحسین شدن اتومبیل این است که در واقع این پدیده فقط یک شیء مادی برخوردار از برخی ویژگیهای شهوانی نیست، بلکه وسیلهای برای حمل و نقل نیز هست. ماهیت کارکردی ِاساسیِ اتومبیل، (رفتن از یک مکان به مکانی دیگر) صرفا نشاندهندۀ کارایی عملی آن نیست، زیرا استنباط ما از این قبیل کاراییها از دلالتهای ناخودآگاهانه الهام میگیرد. اتومبیل پیوندی مستحکم با آزادی فردی دارد، به نحوی که مشکل بتوان تصور کرد هیچ جنبش گسترده و مهم اجتماعی از آن چشمپوشی کند.
دو دلیل عمده را میتوان ذکر کرد که چرا اتومبیل قویا با آزادی تداعی میشود. یکی از این دو دلیل به رشد فرد مربوط است و دیگری به رشد جامعۀ مدرن. فرد و جامعۀ مدرن، دو جنبه از رابطۀ ژرف روانی هستند که بین آزادی و تحرک وجود دارد؛ منظورم تحرک به خودی خود نیست، بلکه تحرکی را در نظر دارم که با ارادۀ شخصی و توسط خود شخص انجام میشود. هنگامیکه کودک نوپا خود را از لحاظ روانی از آن کسانی که از او مواظبت میکنند جدا میسازد، توانایی و آزادی او برای دور شدن_ و بازگشتن_ برایش فوقالعاده اهمیت مییابد. آغاز حرکت، تحرک، رسیدن به مقصد، روی برگرداندن، تعویض مسیر، کند و آهسته کردن آهنگ گامها، اینها همگی عواملی مهم در تجربۀ جدا شدن از دیگران، یا به عبارتی تثبیت استقلال و کنشگریِ فرد در حال رشد هستند.
بنابراین جاذبۀ قوی اتومبیل صرفا از این حقیقت ناشی نمیشود که زیبایی شهوتانگیزی دارد و وسیلۀ مناسبی برای بیان احساسات و آرزوهایمان دربارۀ بدنمان است. به عبارت دیگر، گیرایی اتومبیل فقط ماهیتی جنسی ندارد، بلکه همچنین از آن جا ناشی میشود که اتومبیل به خوبی میتواند برخی از بنیادیترین جنبههای فردیت مدرن را متبلور و محقق کند تا ما به صورت اشخاصی به لحاظ روانی مستقل در دنیای تحرک اجتماعی و حقوق فردی رشد کنیم.
آزادی تحرک خواه به منزلۀ مزیتی خیالی و خواه به منزلۀ مزیتی واقعی، به لحاظ روانی بسیار واجد اهمیت است.
منبع
روانکاوی فرهنگ عامّه
بری ریچاردز
ترجمۀ دکتر حسین پاینده
نشر مروارید
مطالب مرتبط
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…