بعضی چیزها هست که نمیشود از آن سردرآورد.
به قول اینشتین «ظاهرا همه چیز بیمعناست اما محال است معنایی در کار نباشد.»
یکی از چیزهایی که آدم نمیفهمد اما مسلم است اینکه:
هرکس به دیگران رنجی برساند، تنها به خود آسیب زده است. آلبرکامو در نمایشنامۀ کالیگولا میگوید:
«بدی یگانه راهیست که آدم به خودش نیرنگ بزند»
من در این فیلم کوتاه چند محور کلی دیدم. شاید بتوان گفت نتایجی اخلاقی:
اول اینکه «دست بالای دست بسیار است» و وقتی تو ناتوانان را در رنج میاندازی، کسی هم پیدا میشود که خودت را اذیت کند.
نکتۀ دوم:
علت اینکه برخی شخصیت آسیبزننده پیدا میکنند، این است که خودشان آسیب دیدهاند.
در اینجاد یاد حرف سارتر افتادم که نقل به مضمون میکنم:
«افراد به اندازۀ کمبودهایشان به دیگران لطمه میزنند.»
یعنی فیلم نگاهی دو جانبه دارد: هم زشتی کار آزاردهنده
و قانون کارما را با اجرایی معصومانه نشانمان میدهد
و هم برای مخاطب شرح میدهد که چرا آن فرد، این شخصیت زخم زننده را پیدا کرده است.
بنابراین درحالیکه با رفتار لُو موافق نیستیم ناخودآگاه دلمان برای او میسوزد.
نکتۀ سوم:
تنها راهی که بتوان به آرامش و رفاه رسید تلاش برای آرامش و رفاه دیگران است.
هرچند این تلاش مانند داستان لو در ابتدا از ته دل نباشد اما آدم را به مقصد میرساند.
در واقع این فیلم کوتاه نشان میدهد ما چه خوشمان بیاید، چه نه ناگزیریم قانون بازی را بدانیم:
ما در ارتباط با دیگران معنا پیدا میکنیم، بنابراین بهتر است برای بُرد تیم کار کنیم و از فکر
گل زدن و حرکات انفرادی خودخواهانه اجتناب کنیم. زیرا در این صورت قطعا بازندهایم.
در واقع من این کارتون را درسی برای آموزش «تفکر سیستمی» میدانم.
لُو ابتدا که بچهها را آزار میداد، فردی مقابل سیستم بود که میخواست روبروی آن بایستد
و منفعت شخصی را دنبال میکرد تا اینکه منافع خودش به خطر افتاد
اما در پایان به تفکر سیستمی رو آورد و کوشید به خاطر خودش هم که شده جزیی مفید به حال جمع باشد.
و تنها در آن صورت بود و با این تغییر در رویه که به رفاه و موفقیت (خرس دلخواه خود) رسید.
مطالب مرتبط
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…