یادداشتی از دکتر «وین دایر» دربارۀ دلایل «حسادت کردن» افراد و راهکارهای رفع آن
دام عدالت
همه ما عادت داریم در زندگی دنبال عدالت باشیم و وقتی چنین چیزی تأمین نمیشود احساس خشم، عصبانیت و ناامیدی بر ما غلبه میکند. جستوجو برای عدالت به قدر جست و جو برای چشمۀ جوانی یا چنین موهوماتی میتواند بیفایده باشد. عدالت، وجود ندارد؛ هرگز نداشته و نخواهد داشت. دنیا اصولا بر چنین مبنایی بنا نشده است. سینهسرخها کرمها را میخورند؛ این به نظرِ کرمها عادلانه نیست. کافی است به طبیعت نگاه کنید تا متوجه شوید در دنیا عدالتی وجود ندارد. گردبادها، سیلابها، زلزلهها، توفانها و … همه غیرعادلانهاند. موضوع عدالت یک برداشت خیالپرورانه است. دنیا و مردم هر روز را با بیعدالتی سپری میکنند. میل خودتان است که خوشحال باشید یا نه، و این هیچ ربطی به بیعدالتیهایی که در اطرافتان میبینید ندارد.
این نوعی دیدگاه تلخ نسبت به بشریت نیست بلکه گزارش دقیق از چیزی است که دنیا نام دارد. عدالت دیدگاهی است که تقریبا هیچ مصداقی ندارد به ویژه در ارتباط با رضایت خاطر و خوشحالی شما. اما بسیاری از ما مایلیم چنین تصور کنیم که عدالت بخش تفکیکناپذیر روابط ما با دیگران است. «منصفانه نیست»، «اگه نتونستم»، «تو حق نداری با من اینطور رفتار کنی» یا « اگه من بودم باهات همچین کاری میکردم؟» اینها جملاتی هستند که معمولا به کار میبریم. ما دنبال عدالت میگردیم و نبودِ آن را دلیل موجهی برای تأسف خود میدانیم. جستوجوی عدالت یک رفتار روانرنجورانه نیست. وقتی شما خود را به دلیل اینکه عدالتی را که به عبث در انتظارش بودهاید دریافت نکردهاید، سرزنش میکنید آن وقت است که عدالت به نوعی باور غلط بدل میشود.
عدالت کجاست؟ هیچ جا. البته تصمیم شما برای جنگیدن به خاطر آن واقعا قابل تحسین است اما تأسف شما درباره آن درست به قدر احساس تقصیر، تأییدطلبی، یا هر نوع رفتار توأم با خودآزاری نوعی روانپریشی است که از باورهای غلط شما ناشی میشود.
جان درایدن، حسادت را «یرقان روح» نامید. اگر حسادت سر راهتان را بگیرد و شما را به لحاظ عاطفی زمینگیر و فلج سازد، در آن صورت وقت آن رسیده که این فکر زیانبار را از سر راهتان بردارید.
حسادت در واقع بدین معنی است که کسی باید شما را به روش خاصی دوست داشته باشد و وقتی چنین چیزی اتفاق نمیافتد به نظر شما غیرمنصفانه میآید. حسادت از عدم اعتماد به نفس ناشی میشود زیرا بر مبنای معیارهای دیگران بنا شده است و باعث میشود رفتارهای آنها احساسات شما را درهم بریزد. کسانی که حقیقتا خود را دوست دارند به دیگران حسادت نمیکنند و وقتی کسی با آنها غیرمنصفانه برخورد میکند، آشفته و عصبی نمیشوند.
هرگز نمیتوانید پیشبینی کنید کسی که او را دوست دارید ممکن است در قبال دیگران چه عکسالعملی از خود نشان دهد، اما اگر آنها را دوست بدارد یا با مهربانی با آنها برخورد نماید در آن صورت شما دچار احساس حسادت میشوید و اگر حس کنید تصمیم آنها تأثیری بر شما میگذارد، دچار بیتحرکی و سکون خواهید شد. انتخاب با شماست! اگر شریک شما دیگری را دوست بدارد شخص بیانصافی نیست بلکه فقط یک انسان است. نمونۀ روشن این طرز فکر، یکی از مراجعان من است که از ماجرای عاشقانۀ شوهرش عصبی و کلافه بود. ذهن او تمام مدت مشغول این پرسش بود که کجا اشتباه کردم؟ مگر من چه عیبی دارم؟ به قدر کافی برایش خوب نبودم؟
او حتا به این فکر افتاد که برای تلافی کردن، درگیر رابطۀ عاشقانه با مرد دیگری شود. بسیاری از اوقات گریه میکرد و بین خشم و عصبانیت سرگردان بود.
افکار غلط هلن که باعث تأسف او میشد، ناشی از جست و جوی او برای یافتن انصاف و عدالت بود که او را چنین گرفتار ساخته بود. شرایط عاطفی هلن تنها در صورتی بهبود مییافت که قبول میکرد تصمیم شوهرش کاملا مستقل و جدا از او بوده و او برای این ماجرای جدید عشقی خود، هزاران دلیل دیگر، جدا از هلن داشته است. شاید میخواسته ماجرای دیگری را تجربه کند. شاید میخواست با احساس مردانگی بالا رفتن سن خود را انکار کند. دلیل آن هرچه بود هیچ ارتباطی با هلن نداشت. او میتوانست این رابطه را به جای آنکه توطئهای علیه خود بداند صرفا رابطهای بین دو انسان تلقی کند. این تأسف فقط هلن را آزار میداد. او میتوانست با این حسادت به خودآزاری فردی ادامه دهد و خود را از همسر یا معشوقه او کمتر بداند؛ یا اینکه به خود بگوید رابطۀ آن دو هیچ ربطی به ارزش فردیاش ندارد.
منبع
باورهای غلط شما
دکتر وین دایر
ترجمه پروین ادیب
نشر پارسه
صص 229-236
مطالب مرتبط
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…