باید ساخت/ نه با دنیا
ادبیاتِ انگیزشی
1)
پیشینیان با ما
در کار این دنیا چه گفتند؟
گفتند : باید سوخت
گفتند : باید ساخت
گفتیم : باید سوخت،
اما نه با دنیا
که دنیا را !
گفتیم : باید ساخت
اما نه با دنیا
که دنیا را !
(قیصر امین پور)
2)
حسرت نبرم به حال آن مرداب
که آرام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
(محمدرضا شفیعی کدکنی)
باید ساخت/ نه با دنیا
از سبز به سبز
من در این تاریکی
فکر یک برهی روشن هستم
که بیاید علف خستگیام را بچرد
من در این تاریکی
امتدادتر بازوهایم را
زیر بارانی میبینم
که دعاهای نخستین بشر را تر کرد
من در این تاریکی
در گشودم به چمنهای قدیم
به طلاییهایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم
من در این تاریکی
ریشهها را دیدم
و برای بتهی نورس مرگ، آب را معنی کردم.
(سهراب سپهری)
5)
ما، باز هم جرئت و جسارت آن را داریم که بگوییم: «انسان محکوم به خوشبختیست» و اگر بپرسی «به چه قیمت؟» بگوییم: «ما اهل قیمتگذاری به روی خوشبختی نهایی نیستیم»…
ما خستگی را نفی نمیکنیم؛ زیر سلطهی خستگی، کمر خم کردن را نفی میکنیم…»
(نادر ابراهیمی)
مطالب مرتبط
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…