دختر 14 ساله ای که بدون دست متولد و بلا فاصله بعد از تولد رها شده است، یک مدد کار اجتماعی او را قبول کرده و بزرگ میکند با وجود نداشتن دست کارهای خود را با پاهایش انجام میدهد.
او چهار کتاب نوشته که به چاپ رسیده است، نقاشی میکند، چند مدل ساز میزند و میخواند
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…