شعری از پابلو نرودا برای «معصومه کریمی»
بانو
تو را بانو نامیدهام
بسیارند از تو بلندتر، بلندتر.
بسیارند از تو زلالتر، زلالتر.
بسیارند از تو زیباتر، زیباتر.
اما
بانو
تویی
از خیابان که میگذری
نگاه کسی را به دنبالت نمیکشانی.
کسی تاج بلورینت را نمیبیند،
کسی بر فرش سرخِ زرین زیر پایت
نگاهی نمیافکند.
و زمانی که پدیدار میشوی
تمامی رودخانهها به نغمه درمیآیند
در تن من،
زنگها آسمان را میلرزانند،
و سرودی جهان را پر میکند.
تنها تو و من،
تنها تو و من، عشق من،
به آن گوش میسپریم.
منبع
هوا را از من بگیر خندهات را نه!
پابلو نرودا
ترجمۀ احمد پوری
نشر چشمه
سفر ویس و رامین از امریکا به ایران نیما ظاهری با بیان اینکه کمتر به…
جذابترین نقاشیهای پاییزی میوههای پاییزی، برگهای قرمز، زرد و نارنجی و غروب پاییز همواره الهامبخش…
لاسلو کراسناهورکایی، استاد معاصر مجارستانیِ آخرالزمان، برندۀ نوبل 2025 «لاسلو کراسناهورکایی» (László Krasznahorkai) نویسنده مجارستانی برای…