دیوید لینچ: باید خشم را بشناسی بی‌آنکه اسیرش شوی

خوب است هنرمند درگیری و استرس را درک کند. می‌توانی از این‌ها ایده بگیری. ولی مطمئن باش اگر استرس‌ات زیاد باشد، توان خلق کردن را از کف می‌دهی. درگیری زیاد نیز راه را بر خلاقیت تو خواهدبست. قرار است درگیری را درک کنی، نه اینکه در آن به‌سربری.

در قصه‌ها، در دنیاهایی که واردشان می‌شویم، رنج، سردرگمی، تیرگی، تنش و خشم وجود دارد. قتل و انواع چیزهای دیگر وجود دارد. ولی لزومی ندارد که فیلم‌ساز رنج بکشد تا بتواند رنج را نمایش دهد. می‌توانی آن را نمایش دهی، شرایط انسانی، کشمکش و تضاد را نمایش دهی، ولی لازم نیست خودت متحمل آن شوی. آن را طراحی می‌کنی و درگیرش نمی‌شوی. بگذار شخصیت‌های تو رنج بکشند.

عقل سلیم می‌گوید: هرچه هنرمند بیشتر رنج ببرد، خلاقیت او کمتر می‌شود. امکان لذت‌بردن از کار و کارِ خوب کردن در او کمتر می‌شود. همین‌جا ممکن است برخی ونسان ونگوگ را مثال بزنند که باوجود_ یا به دلیل_ رنج بردن، نقاشی‌های بزرگی خلق کرده است. ولی به باور من، اگر رنج و عذاب دامن‌گیر ونگوگ نبود، به مراتب بهتر و قوی‌تر از این عمل می‌کرد. من عظمت او را ناشی از رنج‌بردن نمی‌دانم، ولی شادی‌اش را ناشی از نقاشی‌کردن می‌دانم.

برخی هنرمندان تصور می‌کنند خشم، افسردگی یا چیزهای منفی انگیزه‌بخش آن‌هاست. فکر می‌کنند باید آن خشم و ترس را حفظ کنند تا بلکه در کار خود از آن بهره بگیرند. آنان علاقه‌ای به شادی ندارند_حالشان از شادی به هم می‌خورد. انگار شادی باعث می‌شود انگیزه یا قدرت‌شان را از کف بدهند.

ولی اگر مراقبه کنی انگیزه، خلاقیت و قدرت خود را از دست نمی‌دهی. درواقع هرقدر مراقبه کنی و تعالی یابی، آن‌ها بیشتر می‌بالند و تو این را درک می‌کنی. وقتی به ژرفای درون شیرجه بزنی، نسبت به همۀ وجوه زندگی درکِ به‌مراتب بیشتری پیدا می‌کنی؛ یعنی ادراک تو افزایش می‌یابد، تجسمت قوی‌تر می‌شود و شرایط انسانی برایت شفاف می‌گردد.

اگر هنرمندی، باید خشم را بشناسی بی‌آنکه اسیرش شوی. برای خلاقیت باید انرژی داشته باشی؛ باید زلال باشی. باید بتوانی ایده صید کنی. باید آن‌قدر قوی باشی که بتوانی فشار و استرس باورنکردنی این دنیا را تاب‌آوری. پس بهتراست منبع این قدرت، زلال شدن و انرژی را تقویت کنی_ به درون شیرجه بزنی و آن را احیا کنی.

عجیب است، اما من آن را به‌واقع تجربه کرده‌ام. سعادت عین جلیقۀ ضدگلوله است. محافظ تو است. اگر سعادت کافی داشته باشی، شکست‌ناپذیری. وقتی آن چیزهای منفی محو شوند، ایده‌های بیشتری می‌گیری و درک بیشتری از آن‌ها پیدا می‌کنی. به‌آسانی برانگیخته می‌شوی و انرژی و زلالی بیشتری کسب می‌کنی. آن‌گاه دست‌به‌کار می‌شوی و آن ایده‌ها را به‌هر رسانه‌ای که بخواهی برگردان می‌کنی.

منبع:

صید ماهی بزرگ

دیوید لینچ

ترجمۀ علی‌ظفر قهرمانی‌نژاد

چاپ بیست‌ویکم

نشر بیدگل

دیوید لینچ: باید خشم را بشناسی بی‌آنکه اسیرش شوی

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

نگاهی به کتاب «چرا می‌نویسم؟» جستارهای ادبی و سیاسی جورج اورول

نگاهی به کتاب «چرا می‌نویسم؟» جستارهای ادبی و سیاسی جورج اورول جنگ اسپانیا و سایر…

5 ساعت ago

درنگی در جهانِ بهت‌آور، درخشان، گیج‌کننده و پیچیدۀ ویلیام فاکنر

درنگی در جهانِ بهت‌آور، درخشان، گیج‌کننده و پیچیدۀ ویلیام فاکنر «احساس می کنم این جایزه…

2 هفته ago

چرا رمان نمی‌تواند شعر را شکست دهد؟

چرا رمان نمی‌تواند شعر را شکست دهد؟  به نقل از نیویورک‌تایمز- سؤال اینجاست که چرا…

2 هفته ago

جورجو آگامبن: بالا‌ترین مرتبۀ امید و خوش‌بینی، شجاعتِ ناامیدی‌ است

جورجو آگامبن: بالا‌ترین مرتبۀ امید و خوش‌بینی، شجاعتِ ناامیدی‌ است. جورجو آگامبن با هرگونه فروکاستِ…

2 هفته ago

گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا

گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا ترجمۀ منوچهر یزدانی: قرن گذشته بود. روزی که…

3 هفته ago