پادشاه فصل‌ها پاییز…

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی‌برگی،
روز و شب تنهاست،

با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامه‌اش شولای عریانی‌ست
ور جز اینش جامه‌ای باید

بافته بس شعله‌ی زرتار پودش باد
گو بروید، یا نرود، هرچه در هر جا که خواهد، یا نمی‌خواهد
باغبان و رهگذران نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست

گر زچشمش پرتو گرمی نمی‌تابد
ور برویش برگ لبخندی نمی‌روید
باغ بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه‌های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می‌گوید
باغ بی‌برگی
خنده‌اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن
پادشاه فصل‌ها، پاییز

باغ بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Share
Published by
مدیریت

Recent Posts

«یک‌روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم» شعر و صدا: افشین یداللهی

«یک‌روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم» شعر و صدا: افشین یداللهی

4 روز ago

«پُرِمتوسِ در بند»سومین و آخرین ترجمۀ عباس نعلبندیان

«پُرِمتوسِ در بند»سومین و آخرین ترجمۀ عباس نعلبندیان سومین و آخرین ترجمۀ عباس نعلبندیان با…

4 روز ago

مراقبۀ پویا (مستقر شدن در خود) با مزدافر مؤمنی

مراقبۀ پویا (مستقر شدن در خود) با مزدافر مؤمنی

4 روز ago

بریده‌ای از کتاب «عشق و اراده» نوشتۀ رولو می

بریده‌ای از کتاب «عشق و اراده» نوشتۀ رولو می انسان نمی‌تواند طولانی مدت با احساس…

5 روز ago

صدای تو سبزینۀ آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید

صدای تو سبزینۀ آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید

5 روز ago

«خداحافظ آنا گاوالدا»: از جادۀ ادبیات به سوی تابناک‌ترین گل‌ها…

«خداحافظ آناگاوالدا»: از جادۀ ادبیات به سوی تابناک‌ترین گل‌ها... ادبیات می‌تواند جادوگری سپید باشد و…

1 هفته ago