شعری از «محمدرضا شفیعی کدکنی» با صدای امیر بیات
هـر چـنـد امـیـدی بـه وصـال تـو نـدارم
یـک لـحـظـه رهـایـی ز خـیـال تو ندارم
ای چشمهی روشن منم آن سایه که نقشی
در آیــنــهی چــشــم زلـال تـو نـدارم
مـیدانـی و میپرسیم ای چشم سخنگوی
جـز عـشـق جـوابـی بـه سـؤال تو ندارم
ای قـمـری هـم نـغـمـه دریـن باغ پناهی
جـز سـایـهی مـهـر پـر و بـال تـو ندارم
از خـویـش گـریـزانـم و سـوی تو شتابان
بـا ایـن هـمـه راهـی بـه وصـال تو ندارم
محمدرضا شفیعیکدکنی
شعری از «محمدرضا شفیعی کدکنی» با صدای امیر بیات
ویلیام فاکنر: هنرمند هيچ اخلاقی نمیشناسد مصاحبهکنندهای از فاکنر میپرسد: نويسنده چگونه رُماننويس جدی میشود؟…
بریدهای از کتاب آسایش نوشتۀ مت هیگ به دلیل انعطافپذیری عصبی، مغز ما براساس چیزهایی…
چرا «گلابی» مهم است؟ گلابی از زمان ماقبل تاریخ با ما بوده است، حتی برشهای…