شعری از «محمدرضا شفیعی کدکنی» با صدای امیر بیات
هـر چـنـد امـیـدی بـه وصـال تـو نـدارم
یـک لـحـظـه رهـایـی ز خـیـال تو ندارم
ای چشمهی روشن منم آن سایه که نقشی
در آیــنــهی چــشــم زلـال تـو نـدارم
مـیدانـی و میپرسیم ای چشم سخنگوی
جـز عـشـق جـوابـی بـه سـؤال تو ندارم
ای قـمـری هـم نـغـمـه دریـن باغ پناهی
جـز سـایـهی مـهـر پـر و بـال تـو ندارم
از خـویـش گـریـزانـم و سـوی تو شتابان
بـا ایـن هـمـه راهـی بـه وصـال تو ندارم
محمدرضا شفیعیکدکنی
شعری از «محمدرضا شفیعی کدکنی» با صدای امیر بیات
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…