لذتِ کتاب‌بازی

رمان «خدا در خانه است» نوشتۀ آی‌لا کریمیان: سفری به درون یک آدم ترکیبی!

رمان «خدا در خانه است» نوشتۀ آی‌لا کریمیان: سفری به درون یک آدم ترکیبی!

 آیدا گلنسایی: خدا در خانه است نام اولین رمان آی‌لا کریمیان است. شخصیت اصلی این اثر، خلیل، یک آخوندنمای عجیب است که استخاره می‌کند! همین مسئله “دیکتاتور درون” آدم را بیدار می‌کند، همان را که هرصدای ناموافقی را که با سلایقش جور درنمی‌آید، خفه می‌خواهد. دیکتاتور مطلق‌گرا را برمی‌انگیزد تا بر نخستین تضاد انگشت بگذارد و نویسنده را نشانه برود که کریمیان، دختری امروزی، تحصیل‌کردۀ کشور اتریش و مسلط به چند زبان، چرا باید “در نهایت کج‌سلیقگی” دربارۀ چنین موضوعی بنویسد؟ اصلاً چرا خلیل برایش جاذبه دارد؟ تازه، آدم در این‌طور مواقع اگر چند رویکرد دهان‌پرکن نقد هم بلد باشد، می‌تواند در کار کند و بادی به غبغب بیندازد و بگوید طبق نظریۀ «هژمونی» آنتونی گرامشی و «بازتولید» لویی آلتوسر در اینجا نویسنده ناخودآگاه در قالب سنتی و فکر  غالب محیط پیرامونش متوقف مانده و به «بازتولید نظام سلطه» همت گماشته است. یعنی آنچه را که فرهنگ حاکم عمری به خورد خلق داده، مدرن و شیک کرده تا باز به حیات خود ادامه دهد!

ولی درست همین‌جاست که به سختیِ خواندن رمان و خوانندۀ بزرگ بودن پی می‌بریم، این‌که در این راه متأسفانه باید از خودخواهی و سلایق خود را مرکز عالم دیدن و وحی مُنزل فرض کردن، دست بکشیم و دیگری را بفهمیم یا حداقل در این راه تلاش کنیم و قدمی برداریم. رمان خواندن، مخصوصاً وقتی با شخصیتی برخلاف میل‌مان روبرو می‌شویم، نکتۀ مهمی را دربارۀ «انسان» به ما می‌آموزد: گوش دادن یکی از سخت‌ترین کارهای دنیاست، چون اول باید بتوانیم از صداهای مسلط ذهن خود فراتر برویم و دیگری را بشنویم و او را با تمام توجه عاطفی در مرکز قراردهیم. درواقع گوش فرادادن یک مهارت و درست به‌اندازۀ دوست داشتن سخت است. با این مقدمه و با نگاهی شسته از پیشداوری و قضاوت به داستان نگاهی می‌اندازیم.

 

آی‌لا کریمیان، نویسندۀ رمان «خدا در خانه است.»

در این رمان فاصلۀ نویسنده با شخصیت زیاد است و جنسیت‌ نویسنده و راوی یکی نیست. انتخاب یک مرد برای کار اول و نوشتن از درونیات، خلأها و رنج‌های او، تخیل و تبحر زیادی در روانشناسی می‌طلبد. نویسنده از پس این مهم برآمده و به‌جای این‌که خود را بنویسد، یعنی سوژه‌ای که خوب و دقیق می‌شناسد، پا را از منطقۀ امن فراتر گذاشته و وارد قلمرو تاریک و ترسناک روایت سوژه‌ای شده که باید او را حدس بزند. وانگهی، نویسنده با این انتخاب از مشکلی که اکثر نویسندگان زن دارند یعنی مردستیزی، مبرا می‌شود.

خلیل این رمان یک آخوند معمولی نیست. حتا می‌شود گفت اصلاً آخوند نیست و فقط ظاهر آن‌ها را دارد. خلیل روبه‌روی بوم نقاشی می‌ایستد و سیگار دود می‌کند و درواقع آدمِ ترکیبی است، یعنی در زندگی‌اش بین عبا و نعلین با نقاشی و سیگار و عوالم هنری منافاتی وجود ندارد و به‌نوعی «وحدت اضداد» را به نمایش درآورده است. این وصف نویسنده از مجید، یکی دیگر از شخصیت‌ها، اتفاقاً دربارۀ خلیل هم صدق می‌کند:  «آدم‌های ترکیبی همان‌قدر که کلافه‌اش می‌کردند جذاب هم بودند، آدم‌هایی که محیط ذهن‌شان برای همه‌چیز جا داشت، از سوپ روز فرانسوی تا استخاره.»

خلیل استخاره می‌کند چون این کار به او قدرت می‌دهد، همان قدرتی که یک فالگیر احساس می‌کند، مسئلۀ او مذهب نیست، قدرت است. درواقع خلیل همیشه دنبال ابزاری برای زندگی کردن گشته است، تا وقتی که می‌فهمد زندگی کردن فقط با دست خالی ممکن است. تلاش برای معنی دادن به زندگی، جان زندگی را از آن می‌گیرد. یعنی اگر زندگی جنگ باشد، هرچقدر مجهزتر باشی، غریزه‌ات خاموش‌تر می‌شود، چون اتکا می‌کنی به تجهیزاتت، ولی با دست خالی غریزۀ بقا بیدارترین حالت را پیدا می‌کند. خلیل همۀ این‌هاست…

بسیاری از سطرهای این کتاب خواندنی هستند و در خود تأملات شاعرانه‌ای دارند. درواقع کریمیان با اولین اثر خود نشان داده که در «اندیشیدن عاطفی» تواناست و درست همین موضوع اجازه نمی‌دهد که کتابش را خشمگینانه و آزرده به کناری بیندازیم و بر آن مجازات سنگین سکوت و بایکوت را جاری کنیم، مثلاً در این سطرها می‌توان اندیشیدن عاطفیِ او و نگاه عمیق کسی را دید که دوست دارد دربارۀ انسان کشف‌های تازه‌ای کند و حرف‌های نویی بزند:

«خداوند فکر را جاری آفرید، مثل خون. فکر باید در روان جاری باشد. روح را حرکت فکر تصفیه می‌کند، همان‌طور که تن را حرکت خون. آزادی ما در تفکر بی‌نهایت است. فکری که آزاد نباشد لخته می‌شود. فکر که لخته شد روان را فاسد می‌کند. محصول روان فاسد هم چیزی جز انتخاب‌های اشتباه نیست.»

جملاتی از این‌دست در سراسر کتاب به چشم می‌خورند و آدم را از سطح می‌کَنند و به سمت ژرفاهای روح می‌برند:

 «انتخاب اشتباه انتخابی‌ست که اثرش خلاف نظم طبیعت باشد.» یا «فراموشی همین است، تصمیم نگاه برای باور کردن.»

و

«سیدحسام فاصله را خوب می‌شناخت، آن‌قدر نزدیک نمی‌شد که جای دیگری را تنگ کند، اما آن‌قدر هم دور نمی‌ماند که دیگری با خودش تنها بماند.»

و

«انسان باید با انتظار به تفاهم برسد. تفاهم با انتظار یعنی شکستن ترس.»

و

«ما هیچ‌وقت واقعاً نمی‌میریم. همیشه چیزی نبودن ما را ادامه می‌دهد…»

و

«رفتم که نماندن را یاد بگیرم.»

رمان «خدا در خانه است» نوشتۀ آی‌لا کریمیان: سفری به درون یک آدم ترکیبی!

بریده‌هایی از این رمان:

«_ مگر می‌شود کسی را که از دست می‌رود برای همیشه در اشیاء زندانی کرد؟ روح آدم تکه تکه می‌شود، خلیل! آن‌قدر تکه تکه می‌شود تا چیزی از آدم باقی نمانَد. آدم اسیر می‌شود.»

 

«قاب عروسی فرخ و گل‌نسا روی طاقچه بیشتر شبیه رفع‌تکلیف بود تا حفظ خاطره‌ای عاشقانه. چشم‌های خلیل کوچک بالای درخت خرمالو حتی از خاطرۀ عروسی هم بلاتکلیف‌تر بود.»

 

«بساطش سر سه‌راه است. می‌گوید فلسفه می‌خوانده که پدربزرگش می‌میرد و آکاردئونش می‌شود ارث قاسم. قاسم هم قید فلسفه را می‌زند. اما چون نصف فلسفه را می‌داند شده قاسم نیمچه…»

 

«نذر کرده‌ام برای هر خبری که از ثریا برسد، هر خبری که داستان ثریا را تمام کند. می‌دانی، خلیل؟ تحمل عذاب داستان ناتمام از سوگواری برای داستانِ تمام سخت‌تر است… همۀ ما به داستان زندگی‌مان یک پایان بدهکاریم…»

 

کوتاه کلام

خدا در خانه است اثری‌ست که از غرور سالمی برخوردار است. یعنی نویسنده آنچه را که مجبور بوده و برای نوشتن آن ضرورت قلبی حس کرده، نوشته و اعتنایی به بازخوردهای احتمالی نداشته است. جسارت نویسنده در خلق شخصیتی که به‌نوعی محبوب نبودن را در تقدیر دارد، تحسین‌برانگیز است. مسئله‌ای که این رمان را به کاری قابل‌اعتنا تبدیل کرده، نثر شاعرانه و دلنشین آن است،که همان‌طور که اشاره شد، سرشار از تأملات و ژرف‌کاوی‌های عمیق است. نویسندۀ این اثر می‌تواند چیزهایی را دربارۀ انسان کشف کند، که برای مخاطبی که از خود فراتر رفته، تازگی دارد. او دربارۀ باورها و عقاید، مسئلۀ رفتن یا ماندن، چگونگی فراموشی، حسرت‌ها و تردیدها و مرگ می‌نویسد، دربارۀ داغ‌های سنگینی که بر دل آدم می‌ماند و دردهایی که از آن گریزی نیست. خدا در خانه است زندگی و احوالات آدمی تمام‌شده را روایت می‌کند که ظرفیت‌هایش با ظرفیت‌های زندگی در تضاد است.

نحوۀ روایت این رمان نیز جذاب است. نویسنده، که گویی خود خبر ندارد شاعر است و اثرش از ایجاز دلپذیری برخوردار است، فصل‌ها را در نهایت فشردگی نوشته است. جز این، داستان در دو قسمت ضربه‌های خوبی دارد، جایی که از دلیل به رشته کشیدن نخودها و گذاشتن زیر متکا حرف می‌زند و نیز در آخر قصه که شالی را که گوهر بافته به فرخ می‌دهند. در این بخش‌ها عاطفۀ نیرومند همدلی مخاطب را برمی‌انگیزد و به او جسارت می‌دهد که درک دیگران و تماشای رنج‌ها و زندگی درونی آن‌ها و توجه به هستۀ انسانی‌ مشترک‌شان را فراتر از هر ایدئولوژی و قضاوتی قرار بدهد. رمان آی‌لا کریمیان تمرین خوبی است برای درست رمان خواندن: یعنی خود را جا گذاشتن و درگیر جهانِ دیگری شدن. 

ما هیچ‌وقت واقعاً نمی‌میریم. همیشه چیزی نبودن ما را ادامه می‌دهد… (آی‌لا کریمیان)

رمان «خدا در خانه است» نوشتۀ آی‌لا کریمیان: سفری به درون یک آدم ترکیبی!

 

 

 

مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

19 ساعت ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

7 روز ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago