و تسکینی هستی برای اعصاب خطخطی نقاشیها…
برای آشتی
صدایت
پاسیویی پر از کاکتوسهای رنگیست
ریسمانی که سرِ آن میرسد
به بیفکریِ بادبادکها
صدایت پنجرهای گشوده است
بر ازدحام زرافههایی که مرگ را
برگ به برگ میجوند
ساده کردهای تختهسنگها را
تا سطح عبور رود
و تسکینی هستی
برای اعصاب خطخطی نقاشیها
سوقم میدهی
به صمیمیتی که در شکستن قواعد است
مثلاً اینکه پاییز را زنی ببینم زردپوش
که میرود به مهمانیِ درخت
وقتی نیستی
گویی گویِ پیشگویم را گم کردهام
برای آشتی پیشقدم میشوم
کال است تاریکی بدون ماه
و عشق تنها اقلیمِ حاصلخیز جهان است
هرچند ننشستم سر جایم
پشت نیمکتهای اطاعت
هرچند جنگل را
نمیشود از تنهایی ترساند
اما آیا اینها به معنیّ نفرت است؟
مطمئن نباش!
من همیشه پشت خوشههای خشم خویش
روحی شرابی داشتهام
برای آشتی پیشقدم میشوم
تا بیش از این وقفه نیفتد
بین سبز و برگ
تا چهرهی دریچهها باز شود
گلدانها گُل میگویند
بیرون بهار گرفته است
باید برگردیم به وسعتِ گیاهیمان
باید برگردیم…
مشخصات کتاب
سماع در سنگستان
آیدا گلنسایی
نشر مروارید
و تسکینی هستی برای اعصاب خطخطی نقاشیها…
نگاهی به کتاب «زمین، زمان، انسان» نوشتۀ مزدافر مؤمنی کتاب «زمین، زمان، انسان» تألیف مزدافر…
شعرهای عباس کیارستمی «هایکو» نیستند! روبرت صافاریان: شعرهای عباس کیارستمی را چه بسا به هایکو…
فراز و فرودهای شخصیت و آثار محمود کیانوش در نشست «به یاد محمود کیانوش» شاعر،…
دربارۀ نامههای فرانتس کافکا به فلیسه فرانتس کافکا، نویسندهی بزرگ ادبیات جهان، فلیسه باوئر را…
جملههایی از کتاب «چهل نامۀ کوتاه به همسرم» نوشتۀ نادر ابراهیمی من هرگز ضرورت اندوه…