با ما همراه باشید

پیرامونِ ادبیات کلاسیک

چرا عطار را دوست داریم؟

چرا عطار را دوست داریم؟

چرا عطار را دوست داریم؟

 ۲۵ فروردین‌ماه روز بزرگداشت عطار نامگذاری شده است. محمد جعفری قنواتی در مقاله‌ای با عنوان عطار که در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده، نوشته است: او مشهور به شیخ عطار و عطار نیشابوری است. از شاعران و عارفان بزرگ سده ۶ و اوایل سده ۷ ق / ۱۲ و ۱۳ م است؛ نامش محمد، کنیه‌اش ابوحامد، لقبش فریدالدین و تخلص وی عطار بوده است. البته گاه، فرید را نیز در تخلص خود به کـار برده است؛ اما به‌هرحال شهرت او از سده ۷ ق / ۱۳ م به این سو بیشتر عطار بوده، به‌گونه‌ای که این شهرت نام و عناوین دیگر او را تحت‌الشعاع قرار داده است. 

عطار از جمله شاعرانی است که آگاهی‌های اندکی از زندگی  او در دست است. حتی تاریخ تولد و درگذشت وی و درنتیجه مدت عمر او به طور قطع و یقین مشخص نیست و اقوال فراوانی دراین‌باره ذکر شده است. گاه عمر او را ۱۱۴ سال نیـز آورده‌اند؛ همان‌گونه که شمار آثار او را نیز ۱۱۴، برابر سوره‌های قرآن کریم، دانسته‌اند. اما براساس پژوهش‌های اخیر تولد او را می‌توان ۵۵۳ ق / ۱۱۵۸ م و درگذشتش را ۶۲۷ ق / ۱۲۳۰ م دانست و به این ترتیب عمری طبیعی حدود ۷۴ سال برای او قائل بود.

درباره چگونگی قتل او تقریباً همه منابع به اتفاق نوشته‌اند که در حمله مغول و به دست یکی از سپاهیان این قوم به قتل رسیده است و دربارۀ آن نیز حکایتی نقل کرده‌اند. برخی افزوده‌اند هنگامی که سر شیخ را به شمشیر قطع می‌کنند، شیخ سر خود را بر دست گرفته، روان می‌شود و در همان ضمن اشعاری می‌سراید تا سرانجام به جایی می‌رسد که اکنون آرامگاهش قرار دارد؛ در همان‌جا می‌افتد و جان تسلیم می‌کند. این اشعار بعدها به «بیسرنامه» معروف می‌شود.

محمدعلی موحد، [«نقد ادبی: هنر شفیعی کدکنی در تصحیح عطار»، بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸، شماره ۷۰] عطار را از بزرگان خوش‌شانس می‌خواند که هم در نثر و هم در نظم دست بالایی دارد و می‌نویسد: یعنی شاید پیش از سعدی فقط عطار است که در هر دو مقوله ادب فارسی از چنین جایگاهی برخوردار است. عطار به قول قدیمی‌ها – شاعری «مُکْثِر» و به قول خودش «بساگوی» است. خودش هم جوابش را گفته است: بسا گویم؟ – تو مشنو می‌توانی!

عطار گاهی معانی بسیاری را در یک «تک ‌بیت» جمع می‌کند. قهرمانان مثنوی‌های او مانند منطق‌الطیر، مصیبت‌نامه و الهی‌نامه معمولا در پی گم‌گشته‌ای هستند. سراغ گمشده‌ای را می‌گیرند و از زمین و زمان نشانی‌های او را می‌گیرند.

عطار دو جنبه خیلی قوی هم دارد که شاید کمتر درباره‌اش بحث شده است: یکی این‌که او مترجم زبردستی است. این را شاید نشنیده‌اید و جایی مطرح نشده است ولی حقیقت دارد. «تذکره‌الاولیا» را که می‌خوانیم، مثلا فرض کنید «معراج‌نامه‌ بایزید» را اگر با متن عربی‌ای، که در دست است، مقایسه کنیم می‌بینیم در این ترجمه چه کرده است.  تمام این‌ها روایت‌های عربی بوده که برگردانده است و در این کار، دستی قوی دارد.

هنر دیگر او، که فوق‌العاده است و هیچ نظیری ندارد، قصه‌گویی (حکایت‌گویی) است. عطار حکایت‌های بسیاری دارد که نمایانگر قدرت و غنای تخیل اوست. حالا ممکن است اصل بسیاری از حکایت‌ها را هم از جاهایی گرفته باشد. ولی نقل آن‌ها به مناسبت، و تصرفی که در ساختار حکایت‌ها می‌کند تا با مقصد وی سازگار دربیاید و چاشنی ظرافت و طنزی که غالبا در بازگو کردن قصه‌ها می‌افزاید نشان از خلاقیت ذهن و پختگی طبع او دارد.

بازتاب فرهنگ و ادب عامه در آثار عطار

همچنین محمد جعفری قنواتی در بخش دیگری از مقاله‌اش به بازتاب فرهنگ و ادب عامه در آثار عطار پرداخته و نوشته است:  بیشتر پژوهشگرانی که به تحقیق در آثار عطار پرداخته‌اند، بر زبان ساده وی تأکید کرده‌اند؛ زبانی که با فضل‌فروشی‌های متکلفانه فاصله زیادی دارد. این موضوع از یک سو به وجه تعلیمی آثار او، و از سوی دیگر به وجه غالب مخاطبان او مربوط می‌شده است. یکی از ویژگی‌های شعر عطار آن است که وی واژه‌ها را به همان گونه‌ای که در لهجه او تلفظ می‌شده است، به کار برده است؛ برای نمونه به جای گرسنگی، واژه گسنگی را که در لهجه کدکن (زادگاه عطار) و نیز برخی مناطق دیگر ازجمله جنوب ایران، تا هم‌اکنون نیز رایج است، به کار برده است، یا اینکه «گفت» را با «گُرُفت» (به معنی گرفت و مطابق با تلفظ رایج در منطقۀ خود) قافیه کرده است. این موارد درحقیقت «خروج از هنجارهای بوطیقایی عصر» بوده است. هم ازاین‌رو برخی کاتبان در سده‌های بعد که نمی‌توانسته‌اند این ویژگی را درک کنند، به «اصلاح» اشعـار شاعر دست زده‌اند. نمونه‌ای دیگر از این «هنجارگریزی» را می‌توان به قافیه‌کردن نجات و صراط، البته به گونۀ صرات، اشاره کرد: تو امید منی اندر صراتم / به فضل خویشتن بخشی نجاتم. این نوع قافیه، یعنی قافیه شنیداری، در شعر شفاهی بسیار رایج است. برای نمونه کاغذ با گز و عرض، یا خاص با پلاس قافیه می‌شوند.

اکنون با توجه به آنچه گفته شد، به برخی از امثال، زبانزدها و تعبیرات زبان گفتاری در آثار عطار اشاره می‌کنیم: رخش باید تا تن رستم کشد: رستم را رخش می‌تواند بکشد (مصیبت‌نامه)؛ مثل شترمرغ موقع خوردن می‌گوید: شترم، و موقع کار کردن می‌گوید: مرغم (اسرارنامه)؛ چه سازم من که در دنیای ناساز / ندارد گربه شرم و دیگ سرباز (همان،  که امروز بیشتر به این صورت به کار می‌رود: در دیزی باز است، حیای گربه کجا رفته؟؛ برون شد دیگت از سر، می‌ستیزی / که در هر دیگ همچون کفچلیزی (نخود هر آش بودن)؛ پای از گلیم بیرون گذاشتن (منطق الطیر)؛ پس کلاه از سر بگیر و درنگر، که مترادف است با کلاهِ خود را قاضی کردن؛ آن پلاست خوش بسوز ای حق‌شناس / تا کی از تزویر؟ با حق هم پلاس؟، که برگرفته است از مثل مشهور با همه پلاس، با ما هم پلاس؟، یا با همه بله، با ما هم بله؟؛ پای در گِل ماندن؛ همچنین مثل آسیاب باش، درشت گیر و نرم ده (مصیبت‌نامه)؛ بالاتر از سیاهی رنگی نیست (اسرارنامه)؛ رَبّ و رُبّ ندانستن، که اشاره به لطیفه‌ای مشهور درباره شب اول قبر و سؤال و جواب نکیرین از میت دارد (منطق الطیر)؛ دیگران کاشتند و ما خوردیم / ما بکاریم و دیگران بخورند (الٰهی‌نامه)؛ و نیز زبانزدها و تعابیری مانند کیسه‌دوختن (منطق الطیر)، آب در هاون کوبیدن، گربه‌شویی‌کردن، خوش‌خوشی، و مغز خر خوردن ( اسرارنامه). 

عطار بیشتر این امثال، زبانزدها و تعابیر زبان گفتاری را در داستان‌های خود به کار برده است، داستان‌هایی که اساس مثنوی‌های چهارگانه وی را تشکیل می‌دهند و شمار آنها قریب به هزار می‌رسد. هیچ‌یک از شاعران گذشته زبان فارسی این میزان قصه نسروده است. زبان ساده که پیش از این به آن اشاره شد، به‌ویژه در این داستان‌های عطار مشهود است. نوع این داستان‌ها، که بخش قابل توجهی از آنها طنز هستند، به‌کارگیری چنین زبانی را الزام‌آور می‌کند؛ زیرا چنان‌که معلوم است، یکی از ضروریات طنز به‌کارگیری زبان ساده و نزدیک به زبان گفتاری است. به‌کارگیری زبان رسمی در طنز، طنز را از هدف خود دور می‌سازد و حتی ناقض این هدف است. 

منبع: isna

چرا عطار را دوست داریم؟

چرا عطار را دوست داریم؟

چرا عطار را دوست داریم؟

برترین‌ها