با ما همراه باشید

اختصاصی کافه کاتارسیس

انتشار کتاب تا شکوفۀ سرخ یک پیراهن (عشق، زن و کودکی در شعر احمد شاملو) نوشتۀ آیدا گلنسایی

انتشار کتاب تا شکوفۀ سرخ یک پیراهن (عشق، زن و کودکی در شعر احمد شاملو)

انتشار کتاب تا شکوفۀ سرخ یک پیراهن (عشق، زن و کودکی در شعر احمد شاملو) نوشتۀ آیدا گلنسایی

توضیح کوتاه: شعر احمد شاملو در زیرساخت خود، روایت گسستن از طبیعت نخستین و مادر اعظم، تقلا برای یگانگی دوباره و در نهایت، پیوستن به طبیعت ثانوی است. کتابِ «تا شکوفه‌های سرخ یک پیراهن» درباره‌ی معنویت ویژه و منحصربه‌فرد شعر شاملو است و به موضوعات زن، عشق و کودکی در سروده‌های او از زوایای تازه‌ای می‌نگرد.

بخشی از این کتاب:

سروده­‌ی «من و تو» اولین شعری است که شاعر در آن صراحتاً از یگانگی و اتحاد با طبیعت ثانویِ عینی سخن می­‌گوید. در این شعر نوعی از معنویت موج می‌زند و می‌توان آن را نخستین جرقه‌های نگاه آئینی و روحانی شاعر به عشق زمینی دانست.

    « من و تو یکی دهان­یم/ که با همه آوازش/ به زیباتر سرودی خواناست/ من و تو یکی دید­گان‌ایم/ که دنیا را هر دَم/ در منظر خویش تازه تر می‌­سازد/…/ من و تو یکی شوریم/ از هر شعله‌­ئی برتر،/ که هیچ‌گاه شکست را بر ما چیره‌گی نیست/ چرا که از عشق روئینه‌­تن‌­ایم/ و پرستوئی که در سرپناه ما آشیان کرده است/ با آمد شدنی شتاب‌ناک/ خانه را از خدایی گم­شده/ لب­ریز می­‌کند.»(همان:459)

شعر«سرود آن­‌کس که از کوچه به خانه بازمی­‌گردد» آرزویی را که در سروده­‌های پیشین شاملو مانند «رکسانا، بادها، گل­‌کو» مطرح می‌­شد به حقیقت بدل می­‌کند. شاعر در این سروده آیدا را پدرِ تمام شعرهای خود می­‌داند که این تشبیه به نقش فعالانه­‌ی معشوق و کنشِ منفعلانه­‌ی شاملو در عشق اشاره دارد. معشوق شاملو زنی است که برایِ شعر پدری و برای شاعر مادری می‌کند. از این حیث می‌توان او را شبیه خدایان «نر_ماده‌»ی اساطیری در تصور آورد.

    « خانه‌­ئی آرام و / اشتیاق پر صداقت تو / تا نخستین خواننده­‌ی هر سرود تازه باشی/ چنان چون پدری که چشم به راه میلاد نخستین فرزند خویش است: / چرا که هر ترانه / فرزندی‌ست که از نوازش دست‌­های گرم تو / نطفه بسته است…»(شاملو،467:1389)

شاعر خود را در برابر این خدای نر­_ماده کودکی می­‌بیند که به شادی­ه‌ای معصومانه مانند اشتیاقِ پوشیدن لباس عید برمی‌گردد. او از جهان تحریف‌ها و تغییرها و ابتذال به سرچشمه‌ها و پاکی‌های بدوی و اصیل رجعت می‌کند:

    « میزی و چراغی، / کاغذهای سپید و مدادهای تراشیده و از پیش آماده، / و بوسه‌­ئی / صله­‌ی هر سروده‌ی نو./ و تو ای جاذبه­‌ی لطیف عطش که دشت خشک را دریا می­‌کنی، / حقیقتی فریبنده‌­تر از دروغ، / با زیبائی­‌ات _ باکره‌­تر از فریب_ که اندیشه­‌ی مرا / از تمامی‌یِ آفرینش­‌ها بارور می­‌کند! / در کنار تو خود را من / کودکانه در جامه­‌ی نو دوز نوروزی‌یِ خویش می‌­یابم / در آن سالیان گم، که زشت‌­اند / چرا که خطوط اندام تو را به یاد ندارند!»(شاملو،468:1389)

شاملو، خاطره­‌ی پرامنیت بهشت نخستین را در خانه‌اش زنده می‌یابد. این آرمان‌شهر شخصی با جهان خارج ارتباطی ندارد و گویی مانند تمام آرمان­شهرها به نوعی هراس نسبت به جهان خارج دچار است. شاملو بیگانگی با هستی بشری خویش را با اتحاد با خدای نر_ماده و در خانه­‌ای که لبریز از برکت وجود مادینه‌ی مقدس  است برطرف می­‌سازد.

     « خانه‌­ئی که در آن/ سعادت پاداش اعتماد است/ و چشمه­‌ها و نسیم در آن می‌­رویند./ بام­اش بوسه و سایه است/ و پنجره‌­اش به کوچه نمی­‌گشاید/ و عینک­‌ها و پستی­‌ها را در آن راه نیست.»(همان:468-469)

آرمان‌شهر شخصی شاعر نسبت به محیط بیرون بدبین است. بنابراین او مرزهای کشور خویش را بر هرگونه روابط می‌­بندد و از تعامل با دیگران دست می­‌کشد:

   «تو را و مرا/ بی‌­تو و من/ بن‌­بست خلوتی بس!/ که حکایت من و آنان غم‌نامه‌­ی دردی مکرر است:/ که چون با خون خویش پروردمِ­شان/ باری چه‌­کنند/ گر از نوشیدن خون من ِشان/ گزیر نیست؟»(همان:469)

در شعر«سرود برای سپاس و ستایش» شاملو از لذت غرق شدن در«عمل عشق» به تن‌کامه‌سرایی روی می‌آورد:

   « بوسه­‌های تو/ گنجشککان پُرگوی باغ­اند / و پستان­‌های‌ات کندوی کوهستان­‌هاست / و تن­‌ات / رازی ست جاودانه/ که در خلوتی عظیم / با من­‌اش در میان می­گذارند./ تن تو آهنگی است و تن من کلمه­‌ئی که در آن می‌­نشیند / تا نغمه‌­ئی در وجود آید / سرودی که تداوم را می‌­تپد.» (همان:475)

در مرحله­‌ی بالندگی مفهومِ عشق مادرانه، شاملو از تأسیس مذهب شخصی خود سخن می­‌گوید. او پس از پایه‌­ریزی آرمان­شهر شخصی خویش، آیین آن را نیز این­‌گونه شرح می­‌دهد: « لبی/ دستی و چشمی/ قلبی که زیبائی را/ در این گورستان خدایان/ به سان مذهبی/ تعلیم می­‌کند./ امیدی/ پاکی و ایمانی/ زنی/ که نان و رخت‌­اش را/ در این قربان‌گاه بی­‌عدالت/ برخی‌یِ محکومی می­‌کند که من­‌ام»(شاملو،477:1389)

اعضاء و جوارحِ معشوقِ مادر در زمانی­‌که تمام خدایان اعتبارشان را برای شاعر از دست داده­‌اند «حواریونِ یک دین جهانگیرند» و مانند آموزگاران روحانی، زیبایی و پاکی را تعلیم می‌­دهند. باید توجه داشت که شاملو هرگز از مفاهیم ارزشی مانند قداست و پاکی و… خالی نیست بلکه او از آیین موروثی رسته و در پی تعریف آیین جدید خویش است. به دیگر بیان او از مذهب رسمی به آیین شخصی که بر پایه‌ی ارزش‌های فردی است شتافته و در پی تشکیل جهان اخلاقی منحصربه فردی است.

انتشار کتاب تا شکوفۀ سرخ یک پیراهن (عشق، زن و کودکی در شعر احمد شاملو) نوشتۀ آیدا گلنسایی

 

 

برترین‌ها